این روزها در تب وتاب پرونده هسته ای، شاهدیم که بلندگوهای تبلیغاتی و رسانه های وابسته به دولت سعی دارند این پرونده قطور را به نوعی با غرور ملی ایرانیان پیوند زنند و رگ خواب ملت ایران را در حمایت ازسیاست خارجی دولت در ارتباط با پرونده هسته ای بدست آورند. هم چنین می بینیم که ادبیات دولتمردان و رسانه های آنان هر روز بیش از پیش نزدیک به نوعی گفتمان ناسیونالیستی می شود، و پر رنگ تر شدن آن نیز رابطه مستقیم دارد با میزان تضاد موجود با قدرتهای غربی و جهانی بر سر پرونده هسته ای و مسایل دیگری که سیاست خارجی حاکمیت را تحت الشعاع قرار داده است. اما صرف نظر از این موضوع که این چرخش ناگهانی سیاستهای داخلی (از ضدیت رسمی با ناسیونالیسم و ملی گرایی و مبارزه با نمادها و رسومات کهن ایرانی و مظاهر ملی گرایی، به نوعی ناسیونالیسم خود ساخته، وتأیید آنچه غرور ملی نامیده می شود و تحریک حس میهن دوستی ایرانیان) بسیار قابل تأمل می نماید و بحث بسیاری می طلبد؛باید دید آنچه این روزها به عنوان ناسیونالیسم به صورت “کج دار و مریز” تبلیغ می شود تا چه میزان با ناسیونالیسم ایرانی(به معنای علم تعریف، تشخیص و برآورده ساختن نیازهای ملت ایران)تطابق دارد. ضرورت طرح این مسأله آن است که سرآغازی می تواند باشد برای بحث در مورد نیازهای ملت ایران و نحوه برآورده ساختن آن ها؛و همچنین افکار عمومی را به سنجش عملکرد مسوؤلان، نهادها و دستگاههای اجرایی در ارتباط با این مسأله دعوت می نماید.
چند نکته درباره ناسیونالیسم ایرانی
از دوران مشروطه به بعد و مطرح شدن واژه “ملت” در غالب معنایی جدید خود و ترجمه “ناسیونالیسم” به “ملت باوری”، مقوله ای به نام “ناسیونالیسم ایرانی” پا به عرصه وجود گذاشت. اگرچه از دیر باز، نوعی حس میهن پرستی (به معنای پرستاری و پاسداری از میهن در برابر تهاجمات) و داشتن عرق نسبت به خاک و سرزمین و هم چنین خود آگاهی نسبت به وجود خود، در بین ایرانیان رواج داشت، اما سرآغاز جنبش ناسیونالیستی ایران را در غالب مدرن، باید از دوران مشروطه و مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی ایرانیان قرار داد.
1) ناسیونالیسم ایرانی را( با یک برداشت غیر توتالیتر) می توان علم تشخیص و برآورده کردن نیازهای ملت ایران دانست. نیازهایی که برآورده شدنشان ادامه حیات ملت ایران را در بستر تاریخ تضمین می کند. از این رو شناخت و تعریف “ملت ایران” در اولویت قرار می گیرد. در مکتب ناسیونالیسم ایرانی ملت عبارت است از: “زنجیره نا گسستنی نسلهای گذشته، حال و فردا که در سرزمینی مشترک بر اساس فرهنگی مشترک و دفاع مشترکی که از آن سرزمین می نمایند، زیست می کنند”. این تعریف نشان می دهد که ملت ایران در برابر قومیت، دین و مذهب، جنسیت و عقاید افراد خود دارای اصالت است. لذا تمامی افراد ملت باید از حقوق برابر، صرف نظر از موارد گفته شده، برخوردار باشند.
2) احترام به اصل “حاکمیت ملی” از اصول اولیه هر مکتب ناسیونالیستی است. اصولاً هیچ کس نمی تواند ادعای ملی گرایی کند و در عین حال خود را نسبت به اصل حاکمیت ملی چه در داخل (به عنوان حق تأیین سرنوشت ملت برای خود) و چه در عرصه خارجی (دفاع از حقوق ملی در عرصه بین المللی) بی اعتقاد باشد. از این رو تحقق این اصل در داخل، استقرار حکومتی مستقل و دموکراتیک، گسترش جامعه مدنی و نهادینه شدن آزادی های اجتماعی را می طلبد. در سیاست خارجی نیز احترام متقابل به حاکمیت ملی دیگر کشورها و دفاع از حاکمیت تاریخی و فرهنگی ملت ایران به پشتوانه دستگاه دیپلماسی زبده و مقتدر مد نظر قرار می گیرد.
3) شناخت و پی گیری منافع ملی در عرصه بین المللی از خصایص غیر قابل انکار یک حکومت و دولت ملی می باشد. با توجه به مشخص ترین فرآیند اجتماعی- بین المللی دوران کنونی یعنی “جهانی شدن” حتی می توان به صورت ساده وجود دولت را صرفاً به خاطر اعمال سیاست خارجی در جهت حفظ منافع ملی تعبیر کرد.
4)منافع ملی یک معنای داخلی هم دارد وآن تشکیل شده است از منافع افراد، خانواده ها، گروهها و اقشار مختلف یک ملت. یک دولت ملی وظیفه حفظ، حراست، پلسخگویی و ایجاد تعادل بین منافع این کنشگران اجتماعی را نیز باید بر عهده داشته باشد.
حال با توجه به موارد گفته شده باید دید که تا چه میزان مدعای دولت و گردانندگان سیاست خارجی کشور، با عملکرد آنان همخوانی دارد؟ فهم دولتمردان ما از ملی گرایی چیست؟ آیا آنها به اندیشه ای که در پس ادبیات به کار گرفته شده است پای بندند یا صرفاً آن را در حد شعار و به جهت استفاده ابزاری در جهت منافعی که به هیچ عنوان بوی منافع ملی نمی دهند، می پسندند؟
متاسفانه شاهدیم که بر خلاف اصول گفته شده، ساختار سیاسی کشور به شدت متصلب بوده و بواسطه وجود انواع و اقسام فیلترهای عقیدتی و محفلی و به کار بردن ابزار نظارت استصوابی در انتخابات و سیستم مدیریتی کشور، به غیر از عده معدودی، دیگر افراد ملت از حق طبیعی خود مبنی حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محرومند. در حوزه اجتماعی نیز وجود قوانین تبعیض آمیز درمورد گروههای مختلف اجتماعی از جمله زنان، کودکان، اقلیت های مذهبی و… عرصه را بر آنها تنگ کرده و طیف وسیعی از مردم را از حقوق خود محروم نموده است. اقتصاد نیز که تکلیف اش روشن است(!) انواع و اقسام انحصارها و وجود فساد اداری فراوان در ارگانهای دولتی و رانت خواری عده ای، دیگر مجالی برای بروز استعدادها و ورود ملت به بدنه اقتصاد کشور نگذاشته است. این چگونه ملی گرایی است که کوچکترین نفعی چه برای مصرف کننده و چه برای تولید کنندة بخش خصوصی ندارد؟! این چگونه ناسیونالیسمی است که در آن بین افراد ملت تفاوت و تبعیض در حقوق قایل می شوند؟
بی توجهی به اصل حاکمیت ملی از سوی دولتمردان چه به معنای داخلی و چه خارجی نیز بسیار مشهود است. چگونه است که رییس جمهور روزی هنگام سخنرانی درباره پرونده هسته ای ناسیونالیست می شود و آن را با ملی شدن صنعت نفت مقایسه می کند؛ و روزی دیگر خارج از عرف دیپلماتیک پای بر خاک کشوری می گذارد که نسبت به تمامیت سرزمینی ایران ادعای واهی دارد؟متجاوزین به آبهای سرزمینی ایران را مورد عفو و رحمت اسلامی با آن شیوه نامناسب قرار می دهد و در دنیا این فکر را در اذهان ایجاد می کند که اگر به آبهای ایران، به سرزمین ایران و به خطوط قرمز ملت ایران تجاوز کنید، آنها به شما جایزه هم می دهند. چگونه است که حاکمیت وظیفه اش را ایستادن در مقابل ملت و گسترش جامعه مدنی تعریف می کند(منظور عملکرد آن است) و فعالین مدنی-اجتماعی را به زندان و بازداشت گاه می کشد و اسم آن را می گذارد “حفظ امنیت ملی” و هر گونه اقدام شهروندان در جهت احقاق حقوقشان را “اقدام علیه امنیت ملی” می نامد؛اما در برابر فعالیت های عده ای تجزیه طلب در استان های مرزی یا بی تفاوت است و یا اقدامی شایسته و در خور انجام نمی دهد؟
در قاموس آنان ملت چه تعریفی دارد که بر مبتای آن اقوام مختلف را از حقوق خود محروم نموده اند و هر اعتراضی را به شدت سرکوب می کنند. این آقایان از “منافع ملی” چه برداشتی دارند که برای حفظ آن میلیونها دلار از جیب ملت ایران در نقاطی هزینه می کنند که مردمانش به جای جنگیدن با دشمنشان بروی خود اسلحه می کشند و گاه و بی گاه به جان هم می افتند؟
آنهایی که سعی دارند مسأله انرژی هسته ای را به ملی شدن صنعت نفت پیوند زنند و حتی آن را ارزشمند تر قلمداد کنند، باید از خود بپرسند که آیا رفتار دکتر مصدق نیز با مردم همانند رفتار آنان با مردم است؟ آیا دکتر مصدق نیزمردم را نامحرمانی می دانست که باید مسایل را دور از چشم ایشان پی گیری کرد؟ آیا مطبوعات را با انواع فشارها و تهدیدها و بخشنامه ها ملزم ساخته بود هیچ گونه انتقادی نسبت به عملکرد خود و کابینه اش در مورد پروسه ملی شدن صنعت نفت انجام ندهند؟
این چگونه ناسیونالیسمی است که پیروانش سازه ها و نمادهای تضمین کننده حیات ملت ایران را به زیر آب میبرند و شب ها براحتی سر بر بالین می گذارند و بعضاً در مقابل ملت ایران نیز موضع طلبکارانه می گیرند؟
آری…! ناسیونالیسم ایرانی و ملی گرایی و دم از غرورملی زدن، اصولی دارد که تخطی از آنها شیر بی یال و دم و اشکمی بوجود می آورد که هرچه باشد، ملی گرایی نیست. امروزه ناسیونالیسم تنها در غالب دموکراسی و رعایت حقوق فردی، اجتماعی و ملی تعریف می شود. پس دفاع از ملت ایران در تمامی عرصه ها بدون در نظر گرفتن منافع شخصی، گروهی و فرقه ای از خصوصیات یک دولت ملی است.
منبع: ادوار نیوز