سیاستمدار یا روزنامه نگار؟!

روزبه میرابراهیمی
روزبه میرابراهیمی

po_rozbeh_mir_ebrahimi.jpg

امسال نیز به مانند چندین سال گذشته روز خبرنگار در ایران که بیاد “مرگ محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی” نام گذاری شده است، گذشت. در حالی که وضع روزنامه نگاری و روزنامه نگاران در ایران همچنان از معیارهای حداقلی استاندارد دنیا هم پایین تر است.

اگر در این فرصت بخواهیم نگاهی آسیب شناسانه بر آنچه پس از وزیدن نسیم اصلاحات در ایران برای روزنامه نگاری روی داد، بیاندازیم باید سرنخ را در نسبت دو مقوله و دو عرصه جستجو کنیم؛ نسبت روزنامه نگاری و سیاستمداری و نسبت روزنامه نگار و سیاستمدار.

آنچه در این سال ها بیش از همه به فعالان این عرصه آسیب رساند خلط شدن آگاهانه و گاه نا آگاهانه عرصه سیاستمداری و عرصه روزنامه نگاری بود. گاه مردان سیاست به پر کردن فضای روزنامه نگاران مبادرت ورزیدند و گاه نیز روزنامه نگاران ردای سیاستمداری بر تن کردند.

غافل از آنکه این دو عرصه علی رغم اشتراکات مقطعی، در بنیان با هم متفاوت بوده و هستند. سیاستمداران در ذات خود “مصلحت گرا” یند اما روزنامه نگاران باید در ذات خود “حقیقت گرا” باشند.

سیاستمداری مقتضیات و ملزوماتی را اجبارا در پی دارد که روزنامه نگاری را به آن راهی نیست و روزنامه نگاری را نیز تعهداتی شامل می شود که با سیاستمداری بیگانه است.

اما همیشه و در همه دوران ها این دو در کشاکش و بده بستان بودند که البته آنکه بیشترین حاصل را برد “سیاستمدار” بود و آنکه هزینه ها را بر دوش گرفت” روزنامه نگار”.

اما در ایران معاصر و بخصوص در سال های اصلاحات خواسته یا ناخواسته سیاستمداران بر روزنامه نگاران غلبه یافتند و در فراز و فرودهای سیاست، روزنامه نگاران در صف جلو “لشکر”، سپر شدند و هزینه ها پرداختند.

در حالی که اوج هزینه واریز شده به حساب سیاستمداران از دست دادن جایگاه و صندلی در قدرت بود و زندان و محرومیت و سختی های معیشتی زندگی و گاهی نیز “مرگ” سهم روزنامه نگاران.

در این سال ها نیز کمتر کسی از این دو عرصه به این صورت مساله ساده پرداخته است که “ اصولا آیا در ایران یک روزنامه نگار باید سیاستمدار هم باشد یا نه؟”

بسیاری از سیاستمداران حاضر در عرصه روزنامه نگاری براحتی دوران سخت گذار در عصر حاضر را توجیه این تداخل می خوانند و به راحتی پاسخ می دهند “بله! روزنامه نگاری در ایران کار سیاسی است و بخشی از سیاستمداری”.

اما براستی آیا چنین است؟ چه کسانی باید این پاسخ ها را شفاف تر کند؟ هر چند تفاوت اندکی را می توان بین سیاستمداری و کار سیاسی برشمرد اما میان سیاستمداری و روزنامه نگاری تفاوت های فراوانی را می توان فهرست کرد.

از دیر باز همین تداخل و یا خلط ها عاملی بوده تا در زد و خورد های سیاسی افراد جلوی صف در ردیف اولین قربانیان باشند. بخصوص در جوامع و حکومت هایی که دریچه های تخلیه انرژی و تحول در آن یا وجود نداشته و یا کم سو بودند. در چنین سیستم هایی به راحتی “توهم” فضای سیاست را مملو از ابهام و اتهام می کند و در کورسو زدن های این فضای تیره و تار همه جا و همه کس در سوی مقابل قرار می گیرند و مستوجب کیفر.

یک جریان، جریان دیگر را تهدید می پندارد و دیگری از کنار سایه خود هم با وحشت می گریزد. و درست در همین جاست که آسیب ها بر سر روزنامه نگاران در فضای مشترکی با سیاستمداران برای زندگی مسالمت آمیز برگزیده اند سرازیر می شود و آنان می شوند آسان ترین طعمه.

اما آیا اگر در چنین تعاملی، سیاستمداران نیز مانند روزنامه نگاران “وفادار” بودند چه؟ تجربه دوران اخیر بر همه این موضوع را آشکار کرده است که روزنامه نگاران در سخت ترین لحظات نیز به عهده هایی که هر چند به دور از فلسفه حرفه ای خود بسته بودند بسیار بیشتر از آنکه در کاغذ نوشته شده بود “وفادار” ماندند. اما آیا سیاستمداران نیز اینچنین بودند؟ البته همیشه و در همه جا استثنا هایی وجود داشته و خواهد داشت اما قاعده چیز دیگری را نشان مان می دهد.

آیا زمان آن فرا نرسیده که حاضران هر دو میدان ( سیاستمداری و روزنامه نگاری) به این نسبت ها بپردازند؟ پیش از آنکه توفان سیاست، کشتی روزنامه نگاری را غرق کند.

——————-

توضیح: در این نوشتار مقصود از سیاستمداران و روزنامه نگاران بدور از دسته بندی های مرسوم سیاسی ایران است و همه کلیت از هر نگاهی را شامل می شود.