رد صلاحیت هاشمی و جامعه محوران

تقی رحمانی
تقی رحمانی

رد صلاحیت هاشمی برای رهبری نظام به قیمت ریزش اعتبارش در میان روحانیت ودر بخشی از بدنه نظام تمام شد. هاشمی اما با مخالفت با سیاست های رهبری به میان آمده وتا آخرهم باید این راه ادامه دهد. یعنی تلاش برای تغییر سیاست های رهبری که “سپاهیان رهبر” و گاهی “رهبران سپاهی” حامیان اصلی آن هستند.

رد صلاحیت هاشمی ابعاد جدیدی را دامن زد که در اینجا به بعضی از ابعاد آن می پردازیم. در-دخالت نظامیان برای رد صلاحیت هاشمی ومخالفت و سکوت مراجع از این رد صلاحیت-نکات قابل تاملی وجود دارد.

بعد از رد صلاحیت هاشمی حتیفرزند جوادی آملی موضع گیری کرد. حالا هاشمی ازآقایان سیستانی تا وحید خراسانی را همراه خود دارد. مصاحبه پسر سیستانی باروزنامه الحیات نشان می دهد که دعوت سیستانی از هاشمی جدی بوده است. در ضمن بعد ازرد صلاحیت هاشمی، سکوت مراجع سنتی و حامی حکومت درمورد عدم تائید این اقدام شورای نگهبان قابل تامل است. همدلی با هاشمی حتی در مدرسین قم و جامعه روحانیت تهران همخود را نشان داد. درسنت سازمان رسمی دین، رسم براین است که وقتی به فردی پیام می دهند نشان تائید اودربرابردیگری می باشد.

پیام های آقایان اردبیلی و صانعی و بیات… به هاشمی نشان داد که آنان برای مرجعیت آقای خامنه ای شانی قائل نیستند و در نتیجه به هاشمی پیام می دهند. از طرفی موضع فرزند رهبر انقلاب هم امتیازی به نفع هاشمی قلمداد می شود؛ درخواستی که با بی پاسخ ماندن از سوی رهبر نظام، اقدامی مبنی بربی احترامی به خانواده خمینی تلقی می شود.

به نظر می رسد شورای نگهبان با رد صلاحیت هاشمی به رهبری نظام در درون حکومت بیشترضربه زد تا به اعتبار هاشمی. بعد از این هاشمی می تواند در میدان بازتری مانور دهد. او حتی در میان کاندیداهای فعلی هم قدرت و اعتبار دارد. در عوض میدان مانوررهبری محدود ترخواهد شد. اختلافات دردرون اصول گرایان درحال اوج گرفتن است و بعد ازانتخابات این اختلافات بیشترهم خواهدشد؛اختلافی که در نتیجه رهبری را به نظامیان نزدیک می کند و حاصل این نزدیکی مخالفت بیشتربا بوروکرات ها و روحانیون خواهدبود.

سیاست بیت رهبریبه سمت قدرت یافتن نظامیان و مجتبی خامنه ای سوق می یابد چرا کهمدل کره شمالی درحال تدارک دیده شدن است. اگر تمایل نظامیان بر تدارک مدل کره شمالی باشد ـ که هست ـ می باید درپی آن به دنبال رهبری مجتبی خامئه ای باشند؛ عملی که درحقیقت مقابله تمام عیاررهبری با روحانیت شیعه تلقی می شود. چرا که حتی امام علی برای خلافت امام حسن از کسی بیعت نگرفت.

سیاست امام ساختن ازرهبری نظام و استفاده نادرست ازتاریخ شیعه امامیه و هم استنادهای پراکنده ازسخنان رهبرانقلاب باعث می شود که کشمکش ها میان جناحها رنگ مذهبی شدید بگیرد.

 نشاندن رهبر نظام درجایگاه ائمه شیعه، با اخلاق روحانیت سازگارنیست واختلافات را بیشترخواهد کرد. از طرفی نظامیان چارهای ندارند که برای کنترل روحانیت سنتی با حربه مصلحت نظام، برقدرت رهبری نظام بیفزایند و دراین راه هم ازهروسیله و توجیه مذهبی استفاده خواهند کرد.

به مرورزمان مخالفتها با سیاستهای رهبری دردرون نظام بلندتر خواهد شد. درنتیجه آنچه مهم است این است که مقابلهای درحال شکل گرفتن است که روحانیت را درمواجه با سپاهیان قرارخواهد داد. جالب آنکه هاشمی درسمت روحانیون قرارخواهد گرفت وزبان آنان خواهد بود. رهبری نظام هم، رهبر سپاهیان خواهد بود. شاید هیچ کس فکر نمی کرد که روزی چنین صف بندیدرحال شکل گرفتن باشد. معمولااین موقعیت ومنافع افراد و جریان ها است که بینش را تفسیروتعیین می کند.

 

جامعه محوران را چه نصیب؟

اگرراه دموکراسیدر ایران طولانی و سخت است که چنیناست، اگر دولت دربهترین نوع آن در ایران فقط همراه دموکراسی است، پس بانی اصلی دموکراسی یعنی جامعه محوران را در این میانه چه رسالت راهبردی و چه اهدافی باید منظور باشد؟ نقش جامعه محوران در کشمکش میان بوروکرات ها و روحانیونبا سپاهیان رهبرچه می تواند باشد؟ ایشان باید به کدام سمت بنگرند ؟

 جامعه محوران را هدف آن است که:

1- ایران بماند، و تبدیل به کره شمالی و یا عراق نشود چراکه هر کشوری که به سوی مطلقه شدنقدرت رهبریرفت، بعد ویران شد، ازعراق تا لیبی و سوریه امروز….. که دچار این سرنوشت هستند.

2- مردم ایران حقوق انسانی یعنی حداقل رفاه و حق شهروندی داشته باشند. این حق به دست نمی آید مگر اینکه جامعه مدنی دربرابر دولت دیده شود. این امر نمی شود مگر اینکه حداقل ما ده سال فضای نیمه باز مدنی و سیاسی حتی، در اندازه های محدود داشته باشیم. چرا که زمان می خواهدکه تجربه با هم جمع وهم نهادینه گردد.

3- اگر جامعه محوران باور داشته باشند که درفضای مناسب ودرزمانی میان مدت می توانند نیروی تعیین کننده باشند، پس ازقدرت یافتن نظامیان آسیب می بینند. لذا بوروکرات ها، کارآفرینان وروحانیونی که حاضربه تعامل با روشنفکران هستند، می توانند متحد راهبردی جامعه محوران باشند تا درجامعه هرجریانی جای خود را بیابد. هرحرکت تند از جانب نظامیان دموکراسی خواهی ایرانی را عقب می اندازد.

4 - تیزهوشی می خواهد که در کشمکش میان جناح های قدرت، جامعه محوران بتوانند بدون شیفتگی نسبت به قدرت، درگسترش فضا برای زنده شدنحیات مدنی وسیاسی درجامعه بکوشند. چنین کوششیهم سرزنش خارمغیلان وهم برخی دوستان را در پی دارد، اما چاره دیگری وجود ندارد. باید این مسیررا پرحوصله و امیدوار رفت وازهزینه سیاست ورزی برای مردم کاست.