عسگر پور که پیش از این قدمگاه را ساخته بود، در نخستین مجموعه تلویزیونی خود فضای سیاسی پیش از انقلاب فرهنگی را برای بیان قصه اش برگزیده است. او که در قدمگاه برداشتی صادقانه از هنر را ارائه داده بود در اولین قسمت های گل های گرمسیری نگاهی جانب دارانه و مغرضانه در اثری ایدئولوژی زده و سیاست زده به تماشاگر تلویزیونی ارائه کرده و شوق تماشای یک کار حرفه ای و خوش ساخت را از وی می گیرد….
گلهای گرمسیری
کارگردان: محمد مهدی عسگرپور. فیلمنامه محمد مهدی عسگرپور،علیاکبر محلوجیان و محمدرضا بیاتی. تصویربردار جنوب: حسن کریمی، تصویربردار تهران: رضا شیخی، تدوین : حسین غضنفری. طراح صحنه و لباس: حسین مجد، صدابردار: سید بابک اخوان، طراح گریم: مهری شیرازی، طراح جلوههای ویژه میدانی: محمدجواد شریفیراد، مدیر برنامهریزی: وحید کاشی، دستیار یک کارگردان و برنامهریز: مهدی لباف، مدیر تولید: بهرام فرهادی، مدیر تدارکات: رحیم بیابانی و عکاسان: همایون صدیقی و امیر دباغیان. بازیگران: اشکان خطیبی[رسول]، بهنوش طباطبایی[ناهید]، آتیلا پسیانی، مریم بوبانی، روناک یونسی، پرویز فلاحیپور، عمار تفتی، هومن کیایی، مهری صفری، مهدی ساکی، نازآفرین کاظمی، مهران نائل، رحمان باقریان، محمد حاجحسینی و حشمت آرمیده. تهیه کننده: محمدصادق جلالی به سفارش گروه حماسه و دفاع مقدس
قصه سریال در دو مقطع زمانی 1359 و 1386 رخ میدهد. رسول وناهید که در دانشگاه درس میخوانند، قرار است با یکدیگر ازدواج کنند. اما در سال 59 دانشگاهها تعطیل شده و رسول برای دفاع از زادگاهش، خرمشهر به جبهه میرود. ناهید برای یافتن او موانع زیادی را پشت سر میگذارد، اما زمانی که به هم میرسند، مشکلات جدیدی به وجود میآید.
نگاهی به سریال گلهای گرمسیری
وقتی چپ ها صلوات می فرستند!
پخش سریال گلهای گرمسیری به کارگردانی محمد مهدی عسگر پورچند هفته پیش از شبکه اول سیما آغاز شد. عسگر پور که پیش از این قدمگاه را ساخته بود، در نخستین مجموعه تلویزیونی خود فضای سیاسی پیش از انقلاب فرهنگی را برای بیان قصه اش برگزیده است. دانشجوی خرمشهری که دل در گرو دختر حاجی بازاری دارد، آدمی آرمان گراست که مهندسی می خواند و در پی آن است تا پروژه ای را برای ساخت و اجرا در شهر خود به تصویب برساند. این آقای حاجی بازاری که نقشش را آتیلا پسیانی بازی می کند، پسری هم دارد که می زند و برادر زنش را به قتل می رساند و به خانه بر می گردد. عسگر پور در همین قسمت نخست توانسته داستانش را به خوبی بیان کند، کنجکاوی تماشاگر را بر انگیزد و او را به تماشای قسمت بعد ترغیب کند.به عبارت بهتر این کارگردان ثابت کرده که کارگردانی سریال و مقتضیات آن را به خوبی می داند و بر کارش مسلط است. بازی ها در حد قابل قبولند و شخصیت ها و روابط بین میان آنها به خوبی و درستی تعریف شده است.
اما آنچه باعث میشود شوق تماشای یک کار حرفه ای و خوش ساخت را از دست بدهیم، نوع نگاه جانب دارانه و مغرضانه ای است که در پس آن احساس می شود. نخستین نشانه را در نمایش برخوردها و نزاع های دانشجویی می شود دید.در صحنه ای که جدال لفظی چند گروه متخاصم دانشجویی به درگیری کشیده می شود حس می کنیم که همه جزئیات به طرزی عامدانه و به قصد تخریب و کوچک نمایی جنبش دانشجویی چیده شده است. ظاهرا حال و هوای سال های نخستین انقلاب، قرار است در چارچوب بازار هم به تصویر کشیده شود و بر و نقش بازاریان هم تاکید شود که اگر وضع به همین ترتیب پیش برود قاعدتا در آن جا هم باید به انتظار بزرگ نمایی نقش بازار و تحلیل سنتی و جانبدارانه دست راستی از فضای آن روزها نشست.
در این میان گاه تضادهایی عجیب وغریب که منشا آن استانداردهای عقیدتی صدا و سیما است کار را به جاهای خنده دار می رساند. مثلا در حالی که می بینیم چند تن از گروه جوانان دانشگاه و خانواده آشکارا چپ اند و حتی همدیگر را رفیق صدا می زنند، وقتی آبدارچی با سبدی پر از سیب از راه می رسد و فریاد می زند صلوات، همه با صدای بلند صلوات می فرستند! این یعنی مخدوش کردن واقعیت به هر قیمت و بی اعتنا به شرایط و ضرورت ها. یعنی این که تبلیغ دین و ماندن و سیر کردن در فضایی آغشته به مذهب از واقع گرایی مهم تر است. بد تر از آن وقتی پای قلب واقعیت به میان می آید اوضاع از این بدتر میشود:
این که گلهای گرمسیری بخواهد تفکرات دانشجویان چپ را سطحی و غیر بنیادین بداند و اصالت فکری و عقیدتی آن ها را به گونهای به مذهب ربط دهد که در پایان، حکایت “هر کسی کو دور ماند از اصل خویش” در ذهن تداعی شود امری غیر قابل قبول و غیر قابل تصور است.
صحنه شوخی با سبیل سعید، در حالی که به طنز برگزار می شود، نمونه ی تلخ دیگری از زاویه دید جانبدارانه سریال است. رسول که با اصرار از سعید می خواهد سبیلش را بزند، به طعنه به او می گوید که پشت سرش حرف می زنند و او را متهم به چپ بودن می کنند. سعید که تا قبل از شنیدن این حرف زیر بار نمی رفت، به ناگاه از ترس اثبات این اتهام! وا می دهد و قبول می کند که سبیلش را به باد دهد!چنین نگاه از بالا به پایین و کوته بینانه به موضوع، معنای هرگونه استناد بخشی و اتکا به بازسازی منطقی فضای سال های ابتدای دهه شصت را از بین می برد.
فعلا که همه چیز در خدمت القای چنین تفکری است. این طور که دیده می شود طراحی صحنه و لباس، فضا سازی و بازی های درخشان همه و همه به روند خلق یک اثر حرفه ای و تاثیرگزار کمک کرده اند باید منتظر ماند و دید که عسگر پور در ادامه این راه به هنر صادقانه ای که در فیلم” قدمگاه” از خود نشان داد رجعت می کند یا بنا دارد اثری ایدئولوژی زده و سیاست زده را در هفته های به تماشاگر تلویزیونی ارائه کند.