رفتار انتخاباتی دکتر مهدی خزعلی، یکی از مخالفان سرشناس دولت احمدی نژاد، موضوع گفتگو با اوست. خزعلی که در دوره اول انتخابات ملس شورای اسلامی از حامیان تحریم یا عدم شرکت ـ و البته ساکن اوین ـ بود، در دوره دوم، سبزها را به شرکت در انتخابات و حمایت از علی مطهری کاندیدای منتقد دولت دعوت کرد. این دعوت همراه شد با بیانیه ای با همین مضمون از جانب یک تشکل جدید سبز( شورای هماهنگی جنبش سبز) هم نم با شورایی که در خارج از کشور توسط مشاور میرجسین موسوی اداره می شود؛ بیانیه ای که منتسب به شخص او شد و اعتراضات تندی را برانگیخت. اما او در همان پرسش مقدماتی گفت: اولاً من این بیانیه را ننوشتم. من فقط آن را روی وب سایتم گذاشتم. این بیانیه ای است که تعدادی از فعالان سیاسی در داخل به آن رسیده اند. آنها هویت مستقل دارند، هویت سیاسی دارند…
ولی وقتی روی وب سایت شماست یعنی شما مدافع آن هستید؟
البته من نظرات مخالف خود را نیز در سایت می گذارم، اما در این مورد قطعاً از آن دفاع می کنم ولی قبل از آنکه وارد این بحث بشویم من میخواهم سئوالی را با شما مطرح کنم: آیا شما اعضای شورای راه سبز امید را می شناسید؟
نه! من فقط آقای امیر ارجمند را می شناسم و البته این قول نیز وجود دارد که سایر اعضا در داخل ایران هستند و افشای نام شان به مصلحت نیست.
یعنی ایشان رسماً اعلام کرده اند که هستند؟
وقتی می گویند سخنگوی این شورا هستند، قاعدتاً عضو هم هستند دیگر…
من دراساس مشکلی ندارم و به چنین تصمیمی احترام هم می گذارم و آن را هم می فهمم. ولی حرف من این است که وقتی جریان دیگری هم که به طور کلی در داخل است اعلام موجودیت می کند، باید با آنها هم با احترام برخورد کنیم و بگوییم که قطعاً آنها نیز نظری و اندیشه ای دارند و وقتی که ناگزیر شده اند اعلام موجودیت کنند قطعاً مواضع و راهکارهایشان در جاهایی با “راه سبز امید” منطبق نبوده است. این اختلاف دیدگاه شاید حتی در اصول هم نباشد، در فروع باشد، در تاکتیک باشد ولی چرا پذیرش این مسئله اینجا سخت می شود؟
البته پرسش من هم ناظر به این نبود که اعضای این تشکل چه کسانی هستند. تا اینجا هم فهمیدم که شما می گویید بر اساس انتقاد هایی که به سیاست های “راه سبز امید” دارید، از بیانیه این شورای جدید حمایت می کنید. پرسش من حالا به این شکل در می آید که انتقادات مشخص شما به راه سبز امید چه، یا چه ها بوده است؟
ببینید حرکت هایی که بهانه دست “رقیب” می داد. من نمی گویم،
“نظام” یا “رژیم” این تعابیر مال ما نیست. ما یک رقیبی داریم، تحت عنوان جناحی که حاکم شده و در اندازه یک “جناح”است. یعنی او یک جناح است و در مقابل او ما چندین جناح هستیم که از همان حقوق شهروندی و سیاسی برخورداریم و باید با او مبارزه سیاسی و مبارزه انتخاباتی کنیم.می خواهم بگویم مشی ای که راه سبز امید اتخاذ می کرد ـ کردـ در مواردی رادیکال بود ( مثل اعتراضات خیابانی) و بهانه به دست جناح رقیب می داد تا بکوبند و از سوی دیگر مشی انفعالی بود؛ در جاهایی که ظرفیت های قانونی ی اعتراض وجود داشت و ما می توانستیم بدون بهانه دادن به دست رقیب حرکتی بکنیم. موضعگیری این شورا ما را منفعل می کرد،مثل تحریم انتخابات؛ فراموش نکنیم که رقیب نه تنها در پی بهانه است، که گاهی خودش بهانه تراشی می کند.مثلاً من معتقدم اینها که در محیط سایبری، جنجال ایجاد می کنند به مقدسات مردم اهانت می کنند، اینها یا ناآگاه هستند و یا خواسته و ناخواسته از طرف جناح رقیب طراحی می شوند. به این ترتیب من در اختیار انتخاب میان دو شورا، شورای جدید را می پسندم. سیاست رادیکالی ندارد و ما در فرصت هایی که به وجود می آید می توانیم حرکت کنیم. البته امیدوارم که هر دو شورا به مشی واحدی برسند و دچار تفرقه و تشتت نشوند.
آقای خزعلی! ضمن صحبت هایمان شما اشاره هایی داشتید به برخی تندروی ها یا آنچه شما دین ستیزی و توهین به مقدسات می دانید. شورای راه سبز امید هم هرگز از اینگونه تندروی هایی که در جریان تظاهرات اتفاق می افتاد حمایت نمی کرد و در واقع از آنها برائت می جست. حالا شما از کجا مطمئن اید که اگر این شورای مورد نظر شما هم، تبدیل به یک جریان بشود، از چنان آسیب هایی بر کنار می ماند، یا همان ترفندهایی که معتقدید می تواند از جانب رقیب بیاید، در جریان شماوارد شود؟ چگونه می خواهید کنترل کنید؟
بحث من کنترل نیست؛ با این دو بیانیه شورا توافق دارم و اگر ببینم از این مسیر دور شده اند، حمایت خودم را از اینها هم پس می گیرم. بحث من این است که سیاست ها نباید ما را به سمت رادیکالیزم یا انفعال بکشاند. باید مشی منطقی مبارزه حفظ شود. ما باید بگونه ای در چارچوب قانون حرکت کنیم که اقدامات غیرقانونی و فراقانونی رقیب «بولد» شود و راه توجیه را بر او ببندیم. ما باید آنچنان قانونی اساسی را سرلوحه جنبش مدنی خود قرار دهیم که رفتارهای مغایر با قانون اساسی جناح حاکم را بتوان نقد کرد و او را به قانون شکنی و قانون گریزی متهم نمود. نباید اجازه داد که گروهی تند رو و یا عوامل رقیب با شعارهای ساختار شکن و رادیکال در مسیر مبارزه مدنی ما اخلال نمایند. در واقع هزینه شعارهای گروههای تندرو و رادیکال خارج از کشور را ما می پردازیم.
اما شورای راه سبز اعلام می کند که تصمیم گیری ها در داخل کشور صورت می گیرد و تصمیم به تحریم یا عدم شرکت، تصمیم مشترک فعالان جنبش سبز در داخل بوده است. یعنی آنهایی که به تصمیم عدم شرکت رسیدند، مثل شما در داخل بودند و در شرایطی که شما تشریح می کنید .
چه کسانی و چه نیروهایی در داخل کشور رسماً این تحریم را امضا کرده اند؟ حتی نخبگان خارج کشور هم حرف از تحریم نزده اند و سخن از مهیا نبودن شرایط انتخابات آزاد و برابر و عدم مشارکت به دلیل فراهم نبودن شرایط است، نه تحریم، در واقع مسئولیت عدم مشارکت هم متوجه جناح حاکم است که شرایط را فراهم نکرده است.
این روشی که شما از آن دفاع می کنید هم که ظاهراً نتوانست تبدیل به یک سیاست بشود. یعنی توده ای که تحریم کرده بود، بر اساسی آماری که می گفت آقای مطهری که نامزد شورای شما بود، در دور اول که شما نبودید با دور دوم که رهنمود شما بود، چندان تغییری نکرد. یعنی این سیاست هم در نخستین گام خود موفق نبوده است؟
در دور اول مخالفت چندانی با آقای مطهری نبود و کمتر از 20 درصد آراء را به خود اختصاص داد و در دور دوم علی رغم اجماع برای حذف مطهری او 35 درصد آراء را به دست آورد و بخش عمده ای از رای او “تک رای” بود. اما اساساً طرح من بیش از این بود.ببینید الان سه سال از این جنبش می گذرد و راه سبز امید برنامه ای نداشته است. در همان دور اول هم طرح من این بود که ما بیاییم کاندیدا بشویم، اسامی را اعلام کنیم و در صورت رد صلاحیت افراد بروند به رد صلاحیت ها اعتراض کنند و تمام راههای قانونی اعتراض را پیگیری کنیم و رد صلاحیت کنندگان را بار دیگر به چالش بکشیم. در میان جمع نظر سنجی کردیم، متأسفانه نظر من رد شد؛ خود من هم کاندیدا نشدم به احترام جمع. اگر این طرح عملی می شد، آقای خاتمی، آقای نوری، همه چهره های سرشناس، ادبی، هنری، ورزشی می توانستند بیایند و خود را کاندیدا کنند و یک چالش انتخاباتی را پیگیری کنیم.جناح حاکم از نیامدن ما خوشحال شد و در دل خود قند آب می کرد، و نهایتاً اعلام نمود که 64 درصد شرکت کردند. من در مرحله دوم تغییر تاکتیک را پیشنهاد دادم، و عمده رأی مطهری “تک رای” بود. در این مرحله جناح حاکم برای حذف مطهری به اجماع رسید و اگر این طرح نبود ریزش رای بالایی را شاهد بودیم.
خوب پس به همین می رسیم که در آنجا ـ داخل ـ هم این طرح پیش نرفت. چرا پیش نرفت؟
مثل همین بار؛ آقایان آمدند که نه، نه! فقط تحریم! من نظرم تحریم نبود اما به احترام جمع کاندیدا نشدم و حتی نوشتم که “من روز 12 اسفند از خانه خارج نخواهم شد و شهر، شهر مرده خواهد بود” عین جمله من است. خوب؛ من که آنروز در سلول انفرادی بودم. اما در دور دوم، ما دیدیم
” اینها” تمام گروه های درون جناح حاکم می خواهند تنها صدای معترض مجلس هشتم را خاموش کنند و نگذارند به مجلس راه پیدا کند. تلاش من و تعدادی دیگر از دوستان این بود که این تصمیم را بشکنیم. فضایی که درست شد، باعث شد ایشان بیاید. در غیر اینصورت امکان نداشت. اکثریت رأی های ایشان در دوم تک رأی بود. کسی از بندر گناوه به من زنگ زد، یعنی جایی آنسوتر از آنجا که من را تبعید کرده اند. ایشان با هواپیما پرواز کرد و به تهران آمد برای رأی دادن به آقای مطهری. یعنی اینقدر به این سیاست اعتقاد داشت. و کسانی آمدند که مهرمرحله اول در شناسنامه شان نبود.البته من چیزی بیشتر از این می خواستم. من انتظار داشتم که حالاکه به ما اجازه راهپیمایی، اجازه کاندیدا شدن، اجازه همایش نمی دهند، ما در صف های رأی گیری بایستیم و مؤدبانه اعتراض کنیم.
اولاً تحریم انفعال است. ما باید بیاییم و بگوییم صندوق ها مال ماست! معترض شویم، شکایت کنیم، نظارت مان را تقویت کنیم. دوم، به بهانه انتخابات ما می توانیم اعتراضات مان را بیان کنیم، همایش تشکیل بدهیم، می توانیم یکدیگر را پیدا کنیم؛ آنهم در چنین شرایطی که نمی توانیم دو نفر کنار هم بنشینیم.
شما فکر می کنید اگر راه سبز امید در این فکر با شما همراهی می کرد، آنچه شما انتظار داشتید پیش می رفت؟
اگر همراهی می کردند،صف های کیلومتری تشکیل می شد. ما همایش های مان را انجام داده بودیم، و پیام مان را داده بودیم. آنها کم لطفی کردند. ما گله داریم؛ چرا فرصت سوزی می کنیم؟ انتظار من از دوستان این بود که ما صف های بلندی تشکیل بدهیم. من گله دارم؛ فضا و فرصت قانونی را چرا از دست می دهیم؟ فکر می کنیم که چون گفته ایم تحریم، حالا باید تا آخر برویم؟
شما خودتان ایراد می گیرید که راه سبز امید روزهایی که گفت مردم بیایند، نیامدند؛ فکر نمی کنید حالا آنها از توان و تمایل جامعه خبر دارند و در واقع بدنه اجتماعی خودشان را می شناسند؟
ببینید؛ آن رهنمودی که می گوید 25 بهمن بیایید به خیابان، اینها در مقابلش این موضع را می گیرند که شما دعوت غیرقانونی می کنید.حالا در واقع دارند به یک آیین نامه استناد می کنند و ما هم می گوییم آقایان! شما اصل 27 قانون اساسی ر ا تعطیل کرده اید و یک آیین نامه ای را که می خواهد آن اصل را ـ یعنی آزادی همایش ها ر ا ـ تسهیل کند، چسبیده اید. بله درست است این آقایان دارند از قانون استفاده نابجا می کنند، سوء استفاده می کنند ولی در آنجا نمی توانستند بگویند در صف های انتخاباتی نیایید و نایستید.
ولی اگر صف های طویل تشکیل می شد و آنها هم در تبلیغات همه را به حساب خود می گذاشتند و نتیجه را هم نوع دیگری اعلام می کردند، چه سودی برای جنبش سبز داشت؟ همین حالا هم که آن فیلم ها و عکس هایی که نشان بدهد صف های طویل تشکیل شده است را ندارند بازهم صحبت از حضور 64 درصدی است، در آنصورت اعلام می کردند 80 در صد در انتخابات شرکت کردند وادعاهای دیگر.
فراموش نکنید که همه این قصه ای که الان ما از آن می گوییم و از
“حضور” داریم، از انتخابات و از حضور ما در انتخابات آغاز شده است. منظور من این بود که این حضور را قبل از انتخابات ریاست جمهوری یکبار دیگر تمرین کنیم. آماده بشویم، حرف های مان را بزنیم. الان هم من اعلام می کنم که داریم جبهه آزادی را شکل می دهیم برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری. از همین الان هم شروع می کنیم به یارگیری و از همه احزاب، شخصیت های حقوقی، حقیقی دعوت می کنیم. ما با “مرگ بر..” مخالفیم، اعلام می کنیم جبهه آزادی حرکتی برمبنای قانون اساسی دارد؛ خطا نمی کند؛ همه همایش هایش را با مجوز انجام خواهد داد.
ولی من فکر می کنم به احتمال زیاد به شما اجازه هیچ همایشی را نخواهند داد.
هر همایشی را که اجازه ندادند یک چالش است. ما فعالیت کرده ایم، کار کرده ایم، به مردم گفته ایم بیایید؛ اگر اجازه ندادند می گوییم نیایند.
خب! این اتفاق که بارها در دعوت های آقای کروبی و موسوی افتاده است نتیجه هم که امروز مورد رضایت هیچکس نیست.
ما اگر هزار بار هم جواب نه بشنویم، با درج در پرونده جناح حاکم، برای هزار و یکمین بار راه و روش مدنی را تکرار می کنیم. بگذارید همه مردم و دنیا ببیند که کدام جناح قانونگریز و قانون ستیز است.
آینده مبارزات خودتان و شاید به نوعی، اصلاح طلبان و جنبش سبز را چگونه می بینید؟
وضع بسیار بهتر از آن است که برخی دوستان در خارج از کشور فکر می کنند. تمام اقتدار این جناح اگر در تهران باشد و در اوین باشد، این دوستان بدانند به محض اینکه ما از زیر نفوذ دوربین ها و میکروفن ها رد می شدیم زندانبانان به ما اعلام همبستگی می کردند. آقایان اقتدارگرا هم بدانند که در زندان هم اقتداری ندارند. مردم با ما هستند، حتی زندانبان ها هم با ما هستند.
رابطه مجلس آینده با دولت چه خواهد بود؟
ببینید عملکرد مجلس فعلی به نوعی بوده است که مردم درهمین شرایط به 180 نفر از آنها رأی ندادند. من در واقع مجلسی نمی بینم که بخواهد از حقوق مردم دفاع کند. صدای مخالفتی اگر باشد از سوی آقای مطهری است که انشاالله نتایج مثبتی از آن به دست خواهد آمد. من اعتراض های دیگر را واقعی نمی دانم و یا اگر واقعی باشد، دعوا سر لحاف ملاست! این مجلس با این دولت رابطه ای تیره و تار خواهد داشت، هر چند با حکم حکومتی چند صباحی آرامش مصنوعی درست می شود. این را هم باید بگویم که من اختلاف معنا داری بین “شورای راه سبز امید” و “شورای جنبش سبز” نمی بینم. هردو از یک اندیشه دفاع می کنند و یک اندیشه را نمایندگی می کنند و به یک راه می روند.