“دیدید بالاخره به ورزشگاه آزادی آمدم، اما ای کاش هیچ وقت نمی آمدم”. این سخنان معصومه ابراهیم پور است در ورزشگاه صدهزار نفری آزادی. همسر هادی نوروزی، کاپیتان تیم فوتبال پرسپولیس که چند روز پیش براثر سکته قلبی در خواب درگذشت و مرگ او مجوز ورود همسرش به استادیوم شد. پیش از او همسر و دختر ناصر حجازی، دروازه بان سرشناس تیم استقلال و تیم ملی فوتبال ایران هم پس از مرگ او اجازه حضور در ورزشگاه آزادی را یافتند تا در مراسم تشییع پیکر او شرکت کنند. هرچند همسر ناصر حجازی پیش از انقلاب ۵۷ امکان حضور در ورزشگاه را داشت و بعد از انقلاب بود که همچون سایر زنان ایرانی محروم شده بود اما همسر هادی نوروزی هیچ گاه اجازه حضور در ورزشگاه و تماشای بازی های همسرش را نیافت.
ترانه علیدوستی، بازیگر سینما و دختر حمید علیدوستی، بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران پس از انتشار سخنان همسر هادی نوروزی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: “اینکه همسر ورزشکار حق نداشت همنفس او در پیروزی و شکست کنارش باشد، اما اجازه دارد اولین بار چمن ورزشگاه را در روز از دست رفتن عزیزش لمس کند، یعنی ما مشکل بزرگی داریم. مشکلمان فرهنگیست که در آن سوگ، جایگاه والاتری از حقوق ما، و همقدمی ما و مردانمان را دارد”.
ورود زنان به ورزشگاهها و استادیوم های ورزشی در ایران ممنوع است و دایره این ممنوعیت هم روز به روز گسترده تر می شود، تا جایی که تماشای مسابقات والیبال هم که قبلا برای زنان ممنوع نبود،در سالهای اخیر به لیست ممنوعیت ها برای زنان تبدیل شده. فائزه هاشمی، نماینده سابق مجلس،رئیس و موسس فدراسیون اسلامی ورزش زنان در مصاحبه با روز در این زمینه می گوید: “این موضوع نه دینی است نه قانونی و نه اخلاقی، هیچ پایه ای برای آن وجود ندارد و فقط یک موضوع سیاسی است. یک جور قلدری، چون زورشان می رسد این کار را می کنند ولی منطق، قانون، حقوق و دین هیچ پایه ای نیست که استدلال کنند و جامعه را متقاعد کنند که برچه اساسی چنین مساله ای است”.
تاکنون بارها مراجع تقلید و گروههای فشار نسبت به ورود زنان به استادیوم های ورزشی هشدار داده اند. به این مساله اشاره می کنم و فائزه هاشمی می گوید: “علما که همه با هم اجماع ندارند، برخی می گویند بلااشکال است بعضی می گویند اشکال دارد. ما نداریم موضوعی که علما همه متفق القول باشند. ولی موضوع دینی نیست. چطور در تلویزیون می شود دید اما در استادیوم نه؟ چطور کارمندان زن سفارت خانه های ما می توانند در خارج مسابقه تیم های ایران را در استادیوم ها ببینند اما در ایران نمی توانند؟ آنجا دین به خطر نمی افتد و اینجا به خطر می افتد؟ دین که اینجا و آنجا ندارد. زنان غیر ایرانی هم می توانند در ایران به استادیوم بروند و بازی تیم کشورشان را با تیم ملی ما ببینند اما زنان ایرانی نمی توانند! این نشان می دهد که خود آقایان مشکل دارند و مشکل اصلی حذف شدن عقلانیت در کشور است و سیاسی کردن همه مسائل.
او توضیح می دهد: یکی از بزرگترین مشکلات اساسی حذف شدن عقلانیت است یعنی مسائل را سیاسی می بینند، به دور از عقلانیت می بینند و تلاش نمی کنند روی موضوعات فکر شود و از روی عقل و تدبیر تصمیمی گرفته شود. باید به عقل برگشت. همه چیز را نباید قربانی سیاست کرد. چون اصلاح طلب ها چنین می گویند پس نمی شود، یا چون زنان می گویند نمی شود و… باید دید مردم چه می گویند. برای شان مهم این است که چه کسی می گوید و چه کسی می کند والا اینکه چه چیزی می گوید و چه کاری انجام می دهد مهم نیست. مثال بارزش عکس های گفتگوی مربوط به آقای خاتمی و چند خانم ایتالیایی است که کشور را روی سرشان گذاشتند که دست دادند و… در حالی که دست دادنی هم نبود فقط خانم ها بی حجاب بودند ولی احمدی نژاد مادر چاوز را بغل می کند و بد نیست و مشکلی هم نیست ولی گفتگوی آقای خاتمی با چند زن بد است. اگر عقل به مملکت برگردد و تصمیمات براساس عقلانیت گرفته شود مشکلات حل می شود، مشکل این است که عقل و تدبیر نیست عقلانیت رخت بربسته.
حذف زنان از جامعه
زنان اما طی سالهای گذشته تلاش های زیادی برای رفع این ممنوعیت انجام داده اند. کمپین ورود زنان به استادیوم های ورزشی سال ۸۳ از سوی گروهی از زنان در داخل ایران راه اندازی شد. اما این کمپین چه سرانجامی یافت و یا چرا تاکنون موفق به رفع این ممنوعیت نشده مساله ای است که از نسرین افضلی، از اعضای اولیه این کمپین سوال می کنم. او می گوید: در اصل از روزنامه نگاران زن شروع شد و بعد از آن یکسری افراد از جنبش زنان ورود کردند و این هسته اولیه، هسته ای شد به عنوان مرکز اتصال بقیه زنانی که لزوما نه فمنیست بودند نه روزنامه نگار و فعال و فقط به صرف علاقه شان به فوتبال و حضور در استادیوم و جو شادی و هیجان، به این کمپین پیوستند. اما اینکه چرا کمپین موفق نبود؛ تا حد زیادی موفق بود مثل همین کمپین خروج از کشور که اگر حتی به تغییر قانون هم نرسد اما گفتمانی که ایجاد می کند و حق طلبی و جنبش اجتماعی که ایجاد میکند واقعا مهم است، درباره استادیوم من یادم است آن اوایل که ما شروع کردیم حتی فمینیست ها می گفتند اولویت ندارد، اهمیت ندارد و اولویت استراتژیک نیست.این چی است که وارد شدید؟ اینقدر ما بحث های تئودیک کردیم و گفتیم که می خواهند زنان به عرصه خصوصی محدود شوند و عرصه عمومی را بر روی زنان می بندند تا جایی که بتوانند و اینکه استادیوم یک جایگاه ملی است و فوتبال و تیم ملی مربوط به همه ملت است و زنان نصف این ملت هستند. اینقدر درباره این چیزها صحبت کردیم که کم کم این مسئله جا افتاد که این ممنوعیت و محرومیت، هراس از حضور زن است و مساله فقط چند صد هزار زنی که علاقه مند به حضور در استادیوم هستند نیست و وقتی می گوییم سیاست جمهوری اسلامی حذف زنان از جامعه است اینجا به طور واضح مشخص است و تمام بهانه هایی که می آورند هیچ کدام منطقی نیست و هرکدام را جواب می دهیم بهانه دیگری می آورند. مثلا می گفتند امنیت نیست، می گفتیم این وظیفه شما است که امنیت را تامین کنید. بعد می گفتند تسهیلات وجود ندارد توالت وجود ندارد و… در نهایت گفتند حضور زنان باعث مفسده می شود و ممکن است حجاب شان را بردارند و…
این فعال حقوق زنان و از اعضای کمپین ورود زنان به استادیوم می افزاید: نه بحث شان امنیت زنان است نه شان زنان و نه تسهیلات و… اینها حضور زنان را نمی خواهند و همین که ما این بحث را جا انداختیم، من این را موفقیت می دانم اگر به معنای دستاورد نگاه کنیم. ما از فشار بین المللی استفاده کردیم ای اف سی و فیفا و… کمک گرفتیم، باخانم مویا داد که مسول بخش کمیته زنان فیفا است ارتباط نزدیک گرفتیم آمد ایران و بچه ها او را دیدند توی جلسات مطرح کرد و در سطح جهانی توانستیم مطرح کنیم. بارها و بارها جمهوری اسلامی مجبور شده واکنش نشان دهد و توضیح دهد و… با یک جمع کوچک با محدودیت کم و در مقابل کتک زدن و گرفتن و… به هرحال توانستیم به سطح جهانی برسانیم اما اینکه چرا تاکنون موفق نشده مساله همان حضور زنان و عادی شدن حضور زنان در عرصه عمومی است که جمهوری اسلامی با آن مشکل دارد. اینکه جایگاه زن در خانه است و بارها هم روی این تاکید کرده اند. عزم جدی هم متاسفانه وجود ندارد. چون از نظر قانونی و شرعی و… می شود مساله را حل کرد اما این یک خط قرمز است برای بخش متحجر بنیادگرای مذهبی داخل ایران.
تبعیض آشکار
کمپین ورود زنان به استادیوم ها همچنان در داخل ایران فعال است. خواسته این کمپین اگر در ابتدای شکل گیری ورود زنان به استادیوم های فوتبال بود به مرور و با ممنوعیت ورود زنان به سالن های والیبال و… گسترده تر شد. یکی از اعضای کمپین در داخل ایران درباره فعالیت های این کمپین در سالیان اخیر به روز می گوید: بعد از تعطیلات سال نوی ۸۵ احمدی نژاد اعلام کرد زنان اجازه حضور در استادیوم ها را دارند و البته به دنبال آن مخالفت مراجع و خامنه ای( گفت به صلاح نیست)، فعالیت کمپین استادیوم را وارد فاز جدیدی کرد. چون اعلام خواست حضور در استادیوم علنا مخالفت با حرف مراجع و خامنه ای بود، نتیجه اینکه در خرداد ۸۵ و آخرین بازی پیش از حضور در جام جهانی (با بوسنی) وزارت اطلاعات با تجهیزات کامل به مقابله با حضور زنان پرداخت، تصویربرداری،پلیس زن و…. نشان دهنده عزم برای برخورد شدید با این خواست بود. بعد از این مرحله کمپین استادیوم فعالیت خود را بر مکاتبه با ای اف سی و فیفا قرار داد. نامههای رسمی بسیاری همراه با مدارک به این دو نهاد فرستاده شد و با استناد به بند “عدم تبعیض” از آنها خواسته شد به محرومیت زنان ایرانی توجه کنند، در یک مورد زمان بازی جام باشگاه های آسیا در تهران (سایپا-کروفچی ازبکستان) اعضای کمپین دم استادیوم حضور پیدا کردند و از راه ندادن زنان مدارک مستند تهیه کردند به اضافه اخبار روزنامه های اعتماد و اعتماد ملی از این اقدام و برای ای اف سی ارسال کردند و در مورد دیگر اعضای کمپین همراه با زنان کره ای که اجازه داشتند وارد استادیوم شوند، وارد استادیوم شدند و تبعیض و عدم توجه به اساسنامه های فیفا را مستند کردند و برای نهادهای ذیربط فرستادند. نتیجه اینکه از سال۸۷ به ایران میزبانی تورنمنت بین المللی واگذار نمیشود.
همزمان با اعتراضات سال ۸۸ تعدادی از اعضای این کمپین هم ناچار به ترک ایران شدند اما: دور جدید فعالیتهای کمپین از سال ۹۰ و همزمان با مشکلات بوجود آمده برای والیبال و بعد همزمان با حضور سپ بلاتر، بیشتر شد، دیدار یکی از اعضای کمپین با گروه فیفا و اطلاع رسانی در مورد وضعیت محرومیت زنان، باعث شد سپ بلاتر در دیدار با روحانی در مورد وضعیت حضور زنها در استادیومها صحبت کند و خواستار حضور آنها شود،در سال دوم لیگ جهانی والیبال و محرومیت زنان ایرانی، گروه های مختلف زنان فعال و فمینیست در مقابل استادیوم آزادی تجمع کردند و یکی از افراد برای ماهها زندانی شد، این خبر و عدم حضور زنان و فعالیت افراد برابری خواه در استادیومهای خارجی و حمل پلاکاردهایی در حمایت از حضور زنان در استادیوم ها، باعث شد رییس fivbکه پیش از این با ارسال نامه خواستار حضور زنان شود، در مجمع fivb در کالیاری ایتالیا خواستار آزادی غنچه قوامی، حضور زنان در استادیوم ها، و محرومیت ایران از میزبانی در صورت تکرار این تبعیض شود. در ابتدای سال ۹۴ معاون رییس جمهور در مورد حضور زنان در ورزشگاههای والیبال و بسکتبال صحبت کردند و البته خیلیها تصور کردند این استادیوم ها برای زنان باز شده است در حالی که تجربه این سالها به ما نشان می داد دستهای پشت پرده که معمولا بی نام نشان هستند تصمیم گیرنده اصلی اند و از ضعف قدرت تصمیم گیری نهاد قانونی مرتبط، نظیر ریاست جمهوری، سوٕاستفاده میکنند؛ نتیجه اینکه در یک طومار ایمیلی در تاریخ ۱۹ می تمام این موارد به اطلاع رییس fivbرسید. کمپین استادیوم در این راه ۱۰ ساله ای که به جلو آمده، از زمانی شروع کرد که حتی برای فمینیست ها هم باید دلایل ایجاد کمپین استادیوم را توضیح میدادیم و حتی گاهی مورد تمسخر بودیم ولی الان انقدر این موضوع مورد توجه و خواست قرار گرفته که اگر برای یک نمونه به بخش کامنت های صفحات پر طرفدار در فیس بوک و یا سایت فرارو مراجعه کنید با بیشترین تعداد نظرات موافق حضور زنان در استادیوم ها مواجه میشوید، و در این چند سال اخیر انواع تظاهرات و تجمعات گروه های فشار را برای مقابله با حضور زنان در استادیومها را هم شاهد بودیم، مسئله حذف حضور زنان از محیطهای عمومی در نظر بسیاری، الان تبدیل به یک تبعیض آشکار شده است.