پاسخ میشل توبمان، روزنامه نگار، کارشناس مسائل ایران و یکی از مؤلفان کتاب” تاریخ سرّی ایران، کلیدهای فهم آن”
آیا می توان گفت که جلسه اوّل اکتبر ژنو روندی را که می رفت در روزهای پیش از آغازاین جلسه منطق تقابل را بر منطق گفت و گو چیره سازد متوقف کرده است؟ بن مایه های خوش بینی در این زمینه به همان اندازه سست و لرزان است که شالوده های تعهداتی که جمهوری اسلامی می سپارد، تعهداتی که به محض بازگشت مذاکره کنندگان ایرانی به تهران بازنگری شده و سطح شان تنزل می یابد.
نخستین تعهدی که ایران سپرده است صدور مجوز بازرسی به آژانس بین المللی انرژی اتمی از تأسیسات هسته ای قم است که وجود آن تا اواخر سپتامبر و پیش از افشاگری غرب مخفی نگاهداشته شده بود. قرار نهائی برای روز 25 اکتبر گذاشته شد در حالیکه اوّل، به گفته ایرانی ها، قرار بود” به فاصله ده روز” از جلسه ژنو این بازرسی انجام گیرد. این مهلت بیست و چند روزه به ایران فرصت خواهد داد تا اسناد و تجهیزاتی را که ممکن است به ضررش شهادت دهند از مرکز قم خارج کند. به علاوه به هیچ وجه نمی توان اطمینان حاصل کرد که این “بازدید” ساده منجر به نظارت دائمی آژانس بر تأسیسات مذکور شود.
دومین تعهدی که ایران سپرده است تعهد غنی سازی اورانیوم در خارج از کشور است و این تعهد در حال حاضر فقط شامل بخشی از این ماده معدنی می شود که جزء لایتجزای ساخت سلاح اتمی به شمار می رود.امّا واقعیت اینست که مهم” تعهدات” مبهمی که ایران در ژنو سپرده و ضمانت اجرائی چندانی ندارد نیست. مهم موضع جدیدی است که جمهوری اسلامی اتخاذ کرده است.
اینکه ایران حاضر به “ گفت و گو”، به خصوص با ایالات متحده شده از ضعف گروه حاکم بر ایران حکایت می کند.
12 ژوئن گذشته چرخشی تاریخی جمهوری اسلامی ایران به شمار می آید. در این روز رهبر ایران علی خامنه ای، تصمیم گرفت ملّت ایران را از نتیجه آرائی که در انتخابات نه چندان دموکراتیک ریاست جمهوری و تحمیل شده از جانب حکومت به صندوق ریخته بود، محروم کند. گروه حاکم با سرکوب تظاهراتی که درهفته های پس از این واقعه در اعتراض به تقلب گسترده در انتخابات روی داد بقایای اعتبارش را در میان مردم از دست داد، مردمی که سفره هایشان خالی است حال آنکه احمدی نژاد در سال 2005 برای کسب رأی قول داده بود که “ پول نفت را برسر سفره تک تک ایرانی ها” بیاورد.
12 ژوئن جمهوری اسلامی را با بحرانی دوگانه و پایا مواجه ساخت: بحران رویاروئی ملّت با حاکمیت و بحران ایجاد گسست در درون نظام تا بالاترین رده های روحانیت. و به این دو باید بحران هسته ای را افزود که سال هاست ایران را به رویاروئی با جامعه بین الملل کشانده است. سه بحرانی که مجموع شان تهدیدهای سنگینی را متوجه جمهوری اسلامی می کند.
احمدی نژاد و خامنه ای انقلابیونی هستند محسور خشونت و بیزار از سازش که برای نجات قدرت شان حاضرند به هرکاری دست زنند به طوری که حتی امکان دارد به امید برانگیختن شور میهن پرستی در میان مردم، ایران را به ورطه جنگ بکشانند.
امّا تحقق این امر به وضع روحی مردم ایران بستگی دارد. جوان ها و زن ها و روشنفکران و کارگرانی که روز 18 سپتامبر به طور گسترده بازهم راهی خیابان شدند با سخنان ضد غربی حاکمان علیه غرب همصدا نیستند.
آیا فشار مردم موجب خواهد شد که منطق تقابل چیره نشود؟ به هر صورت فشار مردم تلاش رهبران کنونی ایران را که در داخل وخارج از کشور منزوی تر شده اند، با دشواری های بیشتر مواجه خواهد ساخت.
منبع: لوموند 12 اکتبر