شیخ جعفر شجونی که گفته می شود در ابتدای انقلاب به همراه برخی از اطرافیانش با اشغال کاخ مروارید در کرج ـ اقامتگاه یکی از خواهران محمد رضا پهلوی ـ اموال آن را به سرقت برده، دیروز در گفت و گو با جهان نیوز، اقدامات خود را تلویحا پذیرفت اما مدعی شد با فرمان آیت الله خمینی این کار را کرده است.
شیخ جعفر شجونی که پس از حوادث سال ۸۸ و به عنوان “روحانی با بصیرت” و یکی “از عماریون یاور رهبر” به عرصه رسانه ها برگشته، طی این مدت بارها با استفاده از الفاظ تندی به هاشمی رفسنجانی، موسوی و کروبی در قالب مصاحبه حمله کرده است.
او دو سال پیش در برنامه “دیروز، امروز، فردا” از “جویدن خرخره” میرحسین و کروبی سخن گفت و معترضان را به “سگ” تشبیه کرد. وی در همان برنامه به هاشمی رفسنجانی هم هشدار داد که “فتنه انگیزی” نکند.
به دنبال هتاکی های مکرر وی،سایت تابناک، نزدیک به محسن رضایی، در گزارشی سوابق سرقت های وی از کاخ مروارید در کرج و نیز توصیه های هاشمی به او درباره خروج از صحنه سیاسی را به یادش آورد.
تابناک نوشته بود:“اوایل انقلاب عکسهایی از شجونی در خبرگزاریهای خارجی منتشر شده بود که او را در حال فروش لوازم شخصی و اجناس عتیقه شمس پهلوی نشان میداد. او بررسی اموال به جامانده از رژیم گذشته و فروش آنها را تایید کرده اما فروش آنها را به استناد حکمی قانونی عنوان کرده و گفته بود که اموال برجای مانده از کاخ مروارید به قیمت هفتصدهزار تومان فروخته شد و خدا شاهد است که چیزی از آن به جیب من نرفت”.
تابناک در آن گزارش افزوده بود: “این روحانی که اینک هم عضو جامعه روحانیت مبارز است و هم در مؤتلفه اسلامی عضویت دارد، به نمایندگی از مردم کرج به مجلس دوم راه یافت اما پس از پایان عمر این مجلس، برخی بزرگان که شاید هاشمی رفسنجانی هم در میان آنها بود، به او توصیه کردند که به مصلحتش نیست برای انتخابات مجلس سوم کاندیدا شود. به این ترتیب مرد پرحاشیه سالهای اول انقلاب به حاشیه رفت و نزدیک دو دهه غایب شد. اما از یکی، دو ماه پیش او به عرصه بازگشت و با سخنرانیها و مصاحبههای متعدد، از خود چهرهای جنجالی نشان داد. در حالی که برخی صاحبنظران این رفتار او را مانور آمادگی برای حضور در مجلس نهم تعبیر میکنند”.
شجونی نیز در واکنش به گزارش تابناک با سایت ناشناخته ای به نام “نازی آباد” مصاحبه کرد و گفت: “بنده ادعا میکنم که خوشنامترین روحانی هستم و به قدر یکهزار تومان به این جمهوری اسلامی ناخنک نزدهام”.
اینک او در گفت و گو با “جهان نیوز” اعتراف کرده است که از فروش اموال کاخ شمس در کرج “هفتصد و پنجاه هزار تومان” پول به دست آورده و آن را در حساب یک فرد ناشناس نگه داشته و بدون ارائه سند و مدرک خرج کرده است. او البته مدعی شده که از این پول “حقوق پاسداران” را می داده است.
وی در بخش دیگری از این گفت و گو از نبود کالاهای گرانقیمت در کاخ مروارید گلایه کرده و با تشریح جزئیات جستجوی خود برای یافتن اموال ِ کاخ، گفته است: “هیچ چیز به جا نگذاشته بودند”.
شجونی همچنین خود را “نماینده امام” در کاخ مروارید معرفی کرده است: “وقتی ما را بردند کاخ را تحویل دادند تمام شیشههای بزرگ کاخ، شکسته بود و وارد کاخ که شدیم، کل کاخ پر بود از چمدان و شلوارهای لی و جعبههای خالی طلا که همه از مقوا بود. بعد هم رفتیم قفسهها را نگاه کردیم، دیدیم قاشق و چنگال و ظرف بود. سیستم هوا سازی کاخ هم خراب بود چون متصدی آن هم رفته بود. مردم آنجا میگفتند که خود باغبان ها و کارگران ۲ بار این کاخ را غارت کردهاند منتهی من در یک عملیاتی دیدم که مثل اینکه این خاندان همه چی را بردند هیچ چیز آنجا نیست، دلیل دارم. اینکه میگویم این خاندان، «گدا» بودند و همه چیز را بردند و چیزی نگذاشتند، دلیلش این است که ما با ۲۰ نفر از پاسداران که برای کمک خود به کاخ برده بودیم رفتیم درون کاخ دیدیم ۲ گاو صندوق، آنجا است گفتیم شاید در اینها چیزی باشد یک نفر آهنگر آوردیم که گاز و هوا بیاورد این گاوصندوقها را باز کند ببینیم چه چیزی درونش است چون امام گفته بود که آنجا مخارج دارد و مخارجش را از آن اموال، تأمین کنیم. اولاً که بیشتر اموال، غیر منقول بود و ما نفروختیم و نتوانستیم بفروشیم و آنچه ما فروختیم منقول بود. خلاصه این آهنگر آمد قرار گذاشت ۲۰۰ تومان بگیرد تا در گاوصندوقها را باز کند اما بعد زد زیرش و گفت ممکن است درون گاوصندوقها، «بمب» باشد و من میترسم. گفتیم بابا ما ۲۰ نفر اینجا مسئول هستیم دور گاوصندوقها میایستیم تا اگر انفجار شد ما هم از بین برویم. خدا میداند که آهنگر گاوصندوقها را شکافت به اندازه ۲۰۰ تومان درون آنها پول نبود که به آهنگر بدهیم”.
او سپس ادعا کرده است: “بنده رئیس کمیته بودم. هیچ پولی نمیگرفتم هرچه پول و درآمد بود در مجموع آن زمان ۷۵۰ هزار تومان شد که به حساب یک فرهنگی خوش نام به نام محمد فیض ریختند و ایشان، مخارج را میداد و به پاسدارها حقوق میداد. ماهی ۵۰۰ تومان به پاسدارها میداد. من نه تنها حقوق نمیگرفتم بلکه از جیبم ۳۵ هزار تومان هم خرج کردم. از تهران به کرج میرفتم خودم پول بنزین را هم میدادم. ما امین و نماینده امام بودیم. در شأن ما نبود که پول بگیریم. ۴ تا ناهار آنجا خوردیم که در ۲، ۳ تا از آنها فضله موش را میدیدم، آنجا بیدر و پیکر بود. آنچه ما در طول مأموریتمان فروختیم یک مقدار گل و گلدان طبیعی بودند که ضایع میشدند. آنجا ۷۰ باغبان داشت که همه رفته بودند. ۲ بار هم که کاخ، غارت شده و اموال غیر منقول هم که سر جایش بود نمیتوانستیم بفروشیم چون سندش را نداشتیم. اجاره یک باغ را گرفتیم گلدان ها هم فروش رفت. یک مقدار هم بچههای ما اطلاعیه دادند که مردم بیایند شلوارهای لی و پیراهن ها و…. را که در کاخ، خراب میشدند بخرند. البته لباس ها به خاطر نبودن دستگاه هواساز، ضایع می شدند. بچه ها می رفتند بالای اتوبوس، لباس ها را حراج می کردند”.
او متنی را هم به عنوان “حکم امام” برای خبرنگار جهان نیوز خوانده و به نقل از آیت الله خمینی گفته است: “جناب ثقةالاسلام آقای حاج شیخ جعفر شجونی، جنابعالی مأموریت دارید که اموال خاندان پهلوی و بستگان ایشان را که در شهر کرج و حومه قرار دارد از اموال منقول و غیرمنقول و مستغلات همه را ضبط نموده و محافظت کنید و نیز خانههایی را که اداره ساواک برای مأموران خود ساخته است در اختیار افراد بی خانه بگذارید و چنانچه کارهای فوق، احتیاج به مخارجی دارد از اموال مذکور فروخته و صرف کنید از خدای تعالی ادامه توفیقات آن جناب را خواستارم/ روحالله موسوی خمینی”.
گفتنی اینکه حکم مورد ادعای شجونی تا پیش از این در هیچ یک از مراجع رسمی و البته مرکز نشر آثار آیت الله خمینی و نیز مجموعه نوشته های وی به نام “صحیفه نور” دیده نشده است.
در همین باره سایت انتخاب می نویسد: “ایشان این ادعا را که «نماینده امام» بوده اند در مصاحبههای مختلف و مکرر اظهار نمودهاند. در حالی که کسی سراغ ندارد حضرت امام به جناب ایشان حکمی برای نمایندگی در جایی داده باشند. چون اگر چنین حکمی و انتصابی وجود داشت، باید در صحیفه امام می آمد، در حالیکه حتی یک مورد هم نام آقای شجونی در صحیفه حضرت امام نیامده است؟! و اصلاً آقای شجونی به این پرسش پاسخ دهند: با اینکه در زمان طاغوت زندان رفته و شکنجه شده اند، چرا عنایت و توجه بنیانگذار انقلاب، شامل حال او نشد و سالها در زمان حیات امام دور از سیاست ماندند و بعد رحلت آن راحل عظیم الشأن، بار دیگر پا به عرصه سیاست گذاشتند، آن هم از این نوعش؟!”