فیض شریفی نویسندهای تواناست که چند سال اخیر را به پژوهش و نگاشتن مجموعه “شعر زمان ما” اختصاص داده است. پیش از این، زنده یاد محمد حقوقی توانست پنج جلد از این مجموعه را تحریر کند ولی دیگر فرصتی پیدا نشد تا این که انتشارات نگاه پیشنهاد نگارش دوباره آن را به فیض شریفی سپرد. همان طور که انتظار میرفت شروع دوباره نگارش این مجموعه با استقبال بسیار خوبی روبرو شد و رونقی برای جامعه ادبیات فارسی بود. در مقالات و مصاحبههای متعدد پیرامون این مجموعه نکات بیشماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است اما این بار تصمیم گرفته شد که از فضای زنانه این مجموعه سخن گفته شد:
در پشت جلد کتابهای دورهی جدید شعر زمان ما که تا شماره 5 توسط محمد حقوقی کار شده است به ترتیب به بررسی اشعار شاملو، اخوان، سپهری، فرخزاد و یوشیج پرداخته شده است. بعد از آن شما از سیمین بهبهانی شروع کردید، معیارتان چه بوده است؟
در سال 1356، سیمین استاد من در درس سمینار علوم انسانی بود. ادعا میکرد که در شعر هم رتبه فروغ است. مادرش سیمین هم از زنان شاعری بود که مدافع حقوق زنان بود ولی با زبان مردانه. سیمین بعد از قالب چهارپاره به سرغ غزل رفت در حالی که فروغ بعد از چهارپاره سرایی به سراغ شعر نیمایی و سپس ایجاد دو وزنی رفت و تجربههای زیستی و غریزی بسیار تندی دارد. اما سیمین در غزل مسیرش را ادامه داد تا به میانسالی رسید و وزنهایی ایجاد کرد که از نظر خودش جدید بودند و همان طور که سخن میگفت وزن را هم حفظ میکرد در مثل وقتی میگوید خاله گردن دراز من، همین وزن را میگرفت و باقی شعر را ادامه میداد. حق سیمین بود که در میان این 18 شاعری که در شعر زمان ما هستند، جای گیرد.
چرا در میان 12 شاعری که شما کتاب شعر زمان ما را در موردشان نوشتهاید تنها نام یک زن (جز فروغ که در دوره پیش حقوقی به آن پرداخته بود، آمده است؟
به دلیل این که شاعران زن بسیاری که بعد از فروغ ظهور کردند نتوانستند شعرشان را به مرحله هنر برسانند و فروغ را حذف هنری کنند.
چه تفاوتی بین سیمین بهبهانی و سایر زنان است؟
شعر سیمین خیلی ریشه دوانده است. اگر سیمین تعدادی شاعر را با دید نو به سمت غزل برد، فروغ هم تعدادی شاعر را با دید نو به سمت خودش کشاند و هر دو ههم غریزه اروتیکی دارند. غریزه اروتیکی فروغ پنهان است: “تنم از انبساط عشق تَرَک میخورد”، این شعر فروغ با شعر سیمین فرق میکند: “در زیر چادری از ابر/ با آفتاب خوابیدم/ خندید و گفت: “می سوزی”/ گفتم: “چه باک؟” و خندیدم”… فروغ در “ایمان بیاورید به آغاز فصل سرد” و “تولدی دیگر” از فضاهای پورنوگرافیک فرار میکند…
حضور ابراهیم گلستان تأثیر نداشته؟
حضور ابراهیم تأثیر گذار بوده است. برای ابراهیم غزل زیاد گفته است ولی هیچ کدام را نگه نداشت تنها یک مثنوی باقی مانده است: ای تشنجهای لذت در تنم/ ای خطوط پیکرت، پیراهنم… یا “آفتاب سرزمینهای جنوب”، چون ابراهیم جنوبی بوده است. دید ابراهیم گلستان به جهان خیلی متفاوت بود. اما سیمین از لحاظ سنی هم به فروغ تقدم دارد. سیمین تا کتاب “عصیان”اش هم شانه فروغ داشت پیش میرفت. در اقبال فروغ مسایل جانبی دیگری هم وجود داشتند. این که هنوز فروغ را جوان میبینیم چون جوان مرد، سینما هم خیلی کمکش کرد و حتا حضور ابراهیم و شعر سطحی “گنه کردم، گناهی پر ز لذت” فروغ به سرعت گل کرد. به این واضحی تا آن زمان کسی سخن نگفته بود. شما استعارهای در این شعر نمیبینید “در آغوشی که گرم و آتشین بود”… شاخصه اصلی هم فروغ و هم سیمین زن بودن آنهاست. اگر شعرهایی را که این دو سرودهاند، مردی میسرود شهرتش تا به این جا نمیرسید…
مشکل جامعه ما چیست که از مشروطه تا کنون در بین 18-20 شاعر برتر فقط نام دو زن دیده میشود؟
شاید هم بتوان گفت که اقبال بزرگی است. بیش از هشت هزار شاعر بزرگ مرد فارسی سرای وجود دارد و 400 زن هم هستند که در تذکرهها فقط چند بیت از آنها مانده است و بیشتر تحت تسلط زبان مردانه بودند و آرایههای مردانه هم استفاده میکردند اما فروغ و سیمین قد علم میکنند با زبانی به لطافت روحی که سالها در حبس جامعه مردانه بود. پروین اعتصامی هم شاعر بزرگی است… بزرگ تر هم میشد اگر شجاعت داشت و از مردانه سرودن دست میکشید. به همین دلیل او در بین این بیست شاعر جای نمیگیرد. شعرهای پروین تجربه زیستی او نیست. مطالب حکت آمیز و پند و اندرز است. قطعاً شعرهایی داشته است که روح و زبان زنانه داشتند ولی به دلیل شرایط خانه و جامعه آنها را منتشر نکرده است. پدرش اعتصام الملک داستانهای اخلاقی ترجمه میکرده است به همین دلیل پروین به شدت تحت تأثیر او بوده است. حتا وقتی پروین از حقوق زنان دفاع میکند، زبانش از مولوی هم مردانهتر است.
با این حساب یعنی اگر کسی فضای شعری اروتیک نداشته باشد، شعرش قابلیت تجزیه و تحلیل ندارد؟
معشوقی وجود ندارد… گونهای از شعر تغزل است…اگر سنجش بر اساس نحوه سخنوری در شعر باشد، پروین از سیمین و فروغ جلوتر است و بلاغت قدمایی را در اشعارش رعایت میکند اما در زیر قدرت شاعری ناصر خسرو و سعدی خرد میشود. نیما معتقد بود که شعر باید تجربه زیستی شاعر باشد. خودش هم در شعرهایش این موضوع را بسیار شاخص نشان میداد. به جز این، شعرهای پروین تجربه مرد مدارانه را هم برجسته میکند و همچنین بسیار زیبا گزارش نویسی میکند. اما گزارش نویسی مرتبه پایین تری نسبت به شعرهای استعاری سیمین و عاشقانهها و بی پرده گوییهای فروغ است. شاید اگر زنده میماند تغییراتی در کارش ایجاد میشد ولی پروین حجب درونی داشت در صورتی که فروغ انقلاب ایجاد کرد. در جامعهای که فروغ در آن زندگی میکرد، زن نمیتوانست آزادانه شعر بگوید و به اسم خودش نه مستعار شعر میگفت. بسیاری از زنان را تشویق به شعر سرودن آزادانه کرد ولی سایه آن زنان کم رنگ شد زیرا نتوانستند به پای فروغ برسند یا از او جلوتر بروند.
دو نوع حالت مدرن گونگی وجود دارد. یکی این که در قالبهای قدیم نوآوری داشته باشید مانند کاری که ملک الشعرای بهار کرد و یا این که مانند نیما کار کنید که هم نحوه نگاه را عوض کنید و هم قالبها را به هم بریزید. آن جسارت و شجاعت زنانه در سیمین بود ولی فروغ دَبل مدرن بود. شاعران بسیار خوبی در بین زنان داریم: پگاه احمدی، رجا چمنکار، خاطره و بنفشه حجازی، گراناز موسوی، رزا جمالی و… کهه کارهایی انجام دادند که در بعضی موارد هم از فروغ جلو زدند ولی اگر فروغ در مثل 25 شعر ماندگار داشته باشد که تا کنون هم خوانده میشود ولی آنها 5 شعر خوب دارند. متأسفانه شاعران زن بعد از فروغ خود را جدی نگرفتند و نگذاشتند آثار چاپ شوند. این رمز را هم حس نکردند که چرا فروغ ماندگار شد: 1. زبان گفتاری- استعاری فروغ…“باد مار را با خود خواهد برد” یا “باد میعادی دارد با برگها” کلمه باد دو نماد دارد یکی زایش و یکی هم ویرانی… در کل شعر منظورش ویرانی است ولی پارادوکس و زبان زنانه و تجربه زیستی فروغ شعر را جاودانه میکند. در عالم زنانه موضوعاتی هست که از درک مردان خارج است. باید بسترش و فضایش برای مردان فراهم باشد تا بتوانند درک کنند که یک زن چه حرفهایی برای گفتن دارد. در جامعه ایران که هنوز هم درگیر مردسالاری است این بستر فراهم نبوده است و باید توجه داشت که اعجوبهای مانند فروغ از این جامعه برمیخیزد و به زیبایی از زنانگی سخن میگوید. در طول تاریخ ادبیات فارسی، عادت کرده بودیم که مردان از معشوقههای (زن یا مرد) خود سخن بگویند ولی زنی میآید که از مردان حرف میزند، از احساسش، از عشقش، از هم کلامی با مرد حرف میزند: “ در لحظهای که باید، باید، باید/ مردی به زیر چرخهای زمان له شود/ مردی که از کنار درختان خیس میگذرد/ من از کجا میآیم؟” فروغ خلاف عادت و نمون ایجاد میکند. هنوز هم که شعرهای او را میخوانید تازگی دارد. بسیاری از زنان زیر تریلی زبان فروغ له شدند. در تحقیقاتی که داشتم به این نتیجه رسیدم که زنان کار اول را بسیار قوی آغاز میکنند اما به محض این که ازدواج میکنند و یا به عشقشان میرسند، از فضا دور میشوند. اگر طلاق بگیرند و از عشق به همسر فاصله بگیرند دوباره به زندگی شعری نزدیک میشوند.