از آن زمان که گروهی کارگر پابرهنه هندی در نزدیکی مسجد سلیمان با مته حفاری مهندس رینولدز، نفت، این طلای سیاه را از دل زمین بیرون کشاندند و در زیر فوران این ماده سیاه رنگ به شادی و پایکوبی بر خاستند بیش از یک قرن میگذرد.می گویند درآن زمان هیچ ایرانی از وجود چنین ثروت خدادی با خبر نبود و نمی دانست صاحب چه گنجی است؛ خاصه ساکنان جنوب کشورکه نمی دانستند چرا در بحبوحه جنگ عالم گیر اول به یکباره عزیز شدند، تا آن زمان که ناگهان قزاقی اهل سواد کوه مازندران به خواست و اراده انگلستان این پیر استعماربه سلطنت می رسد تا ملت ایران دریابد نه تنها وارث گنج خدادادی است بلکه صاحب ثروتی است که چشم طمع بیگانگان را به سرزمین او خیره می سازد.
به شهادت میرزای شهرمان 45 سال بعد از فوران نفت در جنوب این اب و خاک بود که ایرانیان توسط دولتی ملی و مردمی از قدرت این طلای سیاه با خبر شدند؛ دولتی که با بیدار کردن افکار عمومی، پیر استعمار را که همچون بختک بر سر زمینمان سایه انداخته بود بیرون راند. اما بعد از کودتای 28 مرداد که دیگر نفت جزیی از وجود هر ایرانی شده بود ابر قدرتی دیگر اما با شیوه ای متفاوت از استعمارگر پیر، پس از ساقط کردن دولت ملی و مردمی به سهم خواهی از این گنج، خانه زاد شد و از آن زمان خاصه در طول سال های 32 تا57 ایرانیان آنچنان در صفت های فریب دهنده ای که در مبنای وجود نفت باور شدنی جلوه میکرد غرق بودند که از تشخیص راز عقب ماندگی خود عاجز ماندند؛ صفت های فریبنده ای چون “ثروتمند ترین مردم دنیا” و یا با قصه هایی چون “ثروت و شکوه تاریخی” به خواب عمیقی فرو رفتند تا مبادا دریابند بیگانگان گندم می برند و جو می فروشند.
بعد از ماجرای سال 57 که به انقلاب معروف گردید گروهی با شور انقلابی به این صرافت افتادند تا به خیال خویش ملت انقلابی را از منجلاب فریب استعمار نو رهایی دهند تا عشق جامعه به طلای سیاه کاهش یابد پس شعار اقتصاد بدون نفت راسر دادند؛ شعاری که سال ها قبل توسط دولتی ملی و مردمی تنها برای یکسال تجربه شده بود. اینگونه بود که سخن از رهایی اقتصاد تک محصولی به میان آمد که شعاری بیش نبود چرا که این گنج خدا دادی وسوسه قدرت بی سئوال را بر می انگیخت تا با تاراج این ثروت ملی اسباب ظلم بی رویه حاکمان مهیا باشدو علاوه برتسلط جابرانه بر ملت تحت سلطه خود با بذل و بخشش این ثروت ملی به سران دیکتاتور کشور های فقیر، پایگاه هایی برای به آشوب کشاندن جهان نیز در اختیارداشته باشند؛ غافل که عاقبت این ثروت باد آورده، لقمه ای گلوگیر می شود و چون امروز راه نفس غارتگران را خواهد گرفت و پایه های سلطه جابرانه این گروه غاصب انقلاب 57 را به لرزه در خواهد آورد.
بی گمان آنچه امروز ابر قدرتان جهان را بر سر ذوق آورده تا بار دیگرسفره جنگ را برای رهایی از تنگنا های حاکم بر اقتصاد خود، بگسترانند و از خوان نعمتش بهره مند شوند، گزافه گویی های جاهلانه رژیم حاکم بر کشورمان است که لاف
مسدود ساختن آبراهی را سر می دهند که 20 درصد نفت جهان، از آن می گذرد.طبیعی است که در چنین شرایطی جهانیان خاصه کشور های زورمند نیز، به مقابله بر می خیزند؛ آنچنانکه امروز نیز به بهانه رفع این تهدید بی اساس و جاهلانه، زور مندان جهان با ذوق زدگی ناو ها و جنگنده ها ی خود را یکی پس از دیگری بسوی این آبراه جهانی روانه ساخته اند که در نهایت صرف نظر از کشتارها و ویرانی های ناشی از این جنگ ناخواسته، می توان از هم اکنون پایان این قصه ملال انگیز را پیش رو آورد و تماشا کرد که بی شک چیزی جز، تسلط دوباره بیگانگان و به یغما بردن ثروت ملی این سرزمین بلا زده نخواهد بود. طرفه آنکه این مایه حیات بخش کشور های صنعتی جهان از آغاز فورانش، همواره چون سلاحی کشنده در دست ابر زورمندان بوده است ودر این برهه از تاریخ کشورمان نیز به یمن حاکمیت نظام ولایی و عالمان خدا جوی آن، سلاح دو سویه ای بر علیه مردم ایران می گردد که هم از سوی بیگانگان و هم از سوی نظام جمهوری اسلامی، استقلال و تمامیت ارضی ایران زمین را نشانه گرفته است.
از این رو بی اغراق می توان گفت ملت ایران امروزدر شرایطی قرار دارد که در طول تاریخ خود هرگزبدان گرفتار نبوده؛ از یک سو برای رهایی از ظلم و مهار قدرت حاکمان مسلط بر خود، درمصافی پر هزینه قرار دارد و از سوی دیگربه رغم تحمل همه فشار های اقتصادی و معیشتی ناشی از تحریم ها، دلواپس تهدید های جامعه بین الملل است و این همه نیست جز به خبطی که خود مرتکب شده ایم و طی 33 سال در مظان اتهامش گرفتاریم. حال با چنین اوصافی که گفته آمد گویی امروز برای تبری ازآن اتهام و تسکین دردی 33 ساله دست کم باید کمر همت به تصحیح آن پیام معروف بنیانگذار نظام نا مقدس جمهوری اسلامی بست که سفارش می کرد “هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید” که در واقع ترسیم خط مشی سیاست روابط خارجی نظام بود، حال آنکه با توجه به علل نابسامانی های امروز این آب و خاک، اکنون ضرورت تغیر آن پیام وجایگزین کردن نام مسبب امروز سیه روزی ملت ایران، می طلبدتا از این پس به یکدیگریاد آور شویم، که هر چه فریاد داریم باید بر سر جمهوری اسلامی بکشیم .