بخس بخس شو که درازه

میر حمید سالک
میر حمید سالک

“در عرصۀ نظامی هم باید همیشه آماده باشیم”. خبرنگار امریکا(یی) از من پرسید: می گویند این موشکهایی که فرستادید، تصویرها را با هم چسباندید، واقعی نبوده، گفتم حالا عجله نکن “بخس بخس شوکه درازه” “احمدی نژاد”(1)

چند روز پیش، بعد از مدت ها، بالاخره احمدی نژاد، وادار شد یک کلمه حرف راست بگوید. البته فراموش نکنیم این بار هم برای گفتن این حقیقت ناچار شد، دوباره، دروغ های زیادی بگوید. او در مصاحبه با روزنامۀ ایران، ارگان رسمی دولت، مدعی شد مجلس دیگر در رأس امور نیست و دولت همه کاره است. او در ضمن اشاره کرد، اگر خمینی هم بر این نکته تأکید کرده مربوط به زمانی است که حکومت ایران از نظام پارلمانی پیروی می کرده است. اینکه قوۀ مقننه، به خاطر چند دلیل روشن و برخی دلایل پنهان، امروز از شأن و منزلتی بایسته و شایستۀ این بخش از حاکمیت برخوردار نیست، نکته ای واضح و مبرهن است. اما اینکه مدعی شویم نظام ایران زمانی “پارلمانی” بوده و امروز تغییر ماهیت داده و یا اینکه با توجه به اینکه نظام ما اسلامی است، اصل تفکیک قواباید به گونه ای دیگر تفسیر شود، بخشی از مجموعۀ حرف های نادرستی است که از احمدی نژاد شنیده شد. این سخنان وی باعث شد تا در میان کسانی که مسائل سیاسی را درایران دنبال می کنند، بحث های زیادی دربگیرد. این گفت و گوها به طور عمده در جهت آن بود که نظریات رئیس دولت را به لحاظ نظری رد یا اثبات کنند. اما به نظر می رسد نکته ای که باید بیشتر بر آن پافشاری کرد، هدف نهایی تیم حاکم بر دولت است. این مقصد غایی جایی نیست جز آنکه خاتمی چند روز پیش به آن اشاره کرد. وی گفت روشی که از طرف دولت و حامیان او اتخاذ شده، سرانجام به رویارویی با رهبری و نظام منجر خواهد شد. به عبارت دیگر، گروه نظامیان خیز برداشته اند تا با تغییر مناسبات، در فرم و محتوا، میخ آخر را بر تابوت پیکر رو به فوت آنچه که قبلاً از آن به عنوان جمهوری اسلامی یاد می شد، بزنند، تا از این طریق خود را حاکم مطلق العنان کشور بکنند. شاید این عده، به دنبال استقرار حکومت اسلامی مورد نظر خود، لازم باشد حتی لباس جمهوری اسلامی را از تن آن به در کنند و آن را لخت و عریان در مقابل دیدگان جهانیان به نمایش بگذارند. ژنرال ها خیلی پیش تر از اینها از زبان سخنگوی خود، رئیس دولت، اعلام کرده بودند: “حکومت اسلامی امروز لباس جمهوری اسلامی را برتن دارد”.(2) آنها برای دستیابی به این نتیجه مدت ها است که به زمینه چینی، در عرصۀ داخلی و خارجی، مشغول هستند. آنها قصد دارند خود را به صورت تنها صدای لازم به شنیدن معرفی کنند.

از همان روزهای اول بعد از پیروزی در انتخابات، احمدی نژاد و شرکا، با در دست گرفتن پرچم عدالت خواهی و به بهانۀ بازگشت به شعارهای ابتدای انقلاب، در صدد برآمدند تا مناسبات قدرت را درداخل کشور تغییر داده و افراد شناخته شده را از دایرۀ حکومت خارج کنند. احمدی نژاد در جمع مردم میناب اعلام کرد:  ”عدالت روح انقلاب اسلامی است”(3) و در جمع استانداران هشدار داد:  ”مردم در انتخابات نشان دادند که خواهان بازگشت به آرمانهای انقلاب هستند.” (4) او در همین جا ادعا می کند: “حرکتی که مردم به آن رأی داده اند استمرار حرکت انبیا است.” در ضمن وی مدعی شده بود: “ در طول دو دهه گذشته به دلیل عدم تحول در مدیریت کشور، در ظرفیت‌های اقتصادی نیز تغییر محسوسی‌ایجاد نشده است.”(5)  بنا بر این می توانست نتیجه بگیرد که: “فاصله طبقاتی و محرومیت در بعضی از نقاط آن قدر زیاد است که وقتی اخبار آن را می‌شنوید، واقعامتاسف می‌شوید و عدالت به فراموشی سپرده شده‌است، “(6) بدیهی است مجموعۀ این تفکرات سخنران را به نتایجی دیگر برساند. از جمله اینکه به استانداران خود توصیه کند تا: “تمام جهت گیریهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور باید به سوی تحقق حکومت اسلامی باشد.”(4) اما آیا با همان ماشین دولتی قدیمی و همان افراد سابق امکان تحقق این هدف ممکن است؟ روشن است که پاسخ این سؤال منفی است و باید تغییراتی اتفاق بیفتد. به همین منظور باید گروه جدیدی از افرادی که هیچ گاه نامی از آنها شنیده نشده است به میدان بیایند. در نتیجه رئیس قوۀ مجریه در جمع منتخبین استان ایلام و در پاسخ به رقبای خود در داخل نظام می گوید: “آیا نیروهای انقلاب همین‪ ۵۰، ۴۰نفر رفقای آنان هستند”(7 )  در همان زمان پا را فراتر از این گذاشته رقبا را متهم می کند که: “این شما هستید که خود را مالک کشور می‌دانید و به کسی اجازه اظهار نظر نمی‌دهید.” بنا بر همین نتیجه گیری ها و استدلال های مشابه تخریب چهره های گذشته آغاز شد. بهانه هایی نظیر حمله به “آقازادگان”، ناکارآمدی دولت های گذشته، دوری از مردم، عدم برخورداری از شجاعت در برخورد با سایر قدرت های جهانی و در نهایت ثروت اندوزی و دست اندازی به بیت المال، باعث شد تا او ترکتازی را علیه گذشتۀ جمهوری اسلامی و افراد مسئول در آن آغاز کند. اوج این حملات به کسانی که احتمال آن می رفت کوچکترین سرو سری با اصلاح طلبان داشته باشند در جریان مناظره ها پیش آمد. به گونه ای که ناطق نوری، یکی از مقامات مهم دفتر رهبری نیز در امان نماند.

با پیش آمدن انتخابات سال 88 و علنی شدن کودتایی که از مدت ها قبل آغاز شده بود، برخورد فیزیکی با “چپ”هایی که زمانی دستی در قدرت داشتند، صورت عملی گرفت، بخش بزرگی از آنها به زندان افتادند و عملاً امکان تحرک از آنها سلب شد. اما این پایان ماجرا نبود. چرا که هنوز گروهی که خود را “اصولگرا” می دانستند و از افراد سابقه دار حکومت بودند، به اندازۀ کافی مهار نشده بودند. اختلاف بین این گروه و “شرکت سهامی نظامیان” در همان دولت نهم هم هویدا بود. اما فرا رسیدن انتخابات دهم ریاست جمهوری و حمایتی که از احمدی نژاد توسط “راست” ها انجام شد، این شائبه را پیش آورد که شاید با کاهش خطر اصلاح طلبان بشود به تدریج مناسبات مودت آمیزی بین دولت دهم و اکثریت اصولگرای مجلس برقرار شود. اما سیر وقایع خلاف آن را به اثبات رساند، دامنۀ اختلافات بیشتر شد. به نحوی که هواداران احمدی نژاد، که مورد تفقد رهبری هم قرار گرفتند، تهدید کردند مجلس را به توپ خواهند بست تا بار دیگر خاطرۀ لیاخوف در اذهان زنده شود. این آخرین هنرنمایی دولت در برابر مجلس نبود. اعلام این مطلب از سوی رئیس دولت که مجلس در ریاست بر امور جای خود را به دولت داده است ضربۀ بزرگی بود که در زمانی مناسب بر پیکر مجلس فرود آورد. چرا که احمدی نژاد می دانست بعد از این مصاحبه به نیویورک خواهد رفت و مطمئن بود در مدت اقامت وی در آمریکا ملاحظاتی در ایران در نظر گرفته می شود. در ضمن او با راه اندازی یک بحث جنجالی بی فایده و در عین حال مخاطره آمیز برای کشورمان در محل سازمان ملل، باعث شد که در بازگشت نه تنها مورد شماتت مجلسیان قرار نگیرد، بلکه از طریق نامه ای از سوی 192 تن از نمایندگان مورد تشویق هم واقع شود. این در حالی بود که کمتر از دو سوم مجلس حاضر شدند از قوۀ مقننه در برابر دولت دفاع کنند. تا صدای کسانی نظیر توکلی و مطهری به جایی نرسد. با این تمهیدات نظامیان تلاش دارند در عرصۀ داخلی همۀ نگاه ها را متوجه خود کرده، بقیه را پیرو و تابعی از خود نشان بدهند.  داخل کشور تنها محل “هنرنمایی” تمامیت خواهان حاکم بر کشور نبود. آنها فضای بین المللی را نیز به واسطۀ بحث هایی هزل و بیهوده بر علیه منافع عالیۀ کشورمان مسموم ساخته اند، تا به مقاصدی در جهت منافع شخصی و گروهی خود دست پیدا کنند تا دنیا بداند که با قدر قدرتانی بی چون و چرا روبروست و به هر ترتیبی است آنها را باید تحمل کند.

احمدی نژاد و یارانش، باز از همان روز اول، نسخۀ “شفا بخش” عدالت را برای مسائل جهانی کارساز دانستند. احمدی نژاد در جمع نخبگان استان هرمزگان ضمن اعلام مخالفت با “سیاستهای استکباری و زور مدارانه” جهانی و تشنگی جهان برای “عدالت” و “فرهنگ ناب محمدی” افزود: “امروز همه ملتهای جهان تشنه فرهنگی هستند که از سرزمین ایران متجلی است و ملت ما که پرچمدار صلح و عدالت در جهان است نمی تواند در برابر زورگویی‌ها، تجاوزها وبی عدالتی‌ها بی‌تفاوت بماند. “(8) از همین رو او  با طرح این ادعا که جهان وارد دوران نوینی شده است، خودشان را به عنوان مصلحینی که مبشران این “صبح صادق” هستند معرفی کرد. رئیس دولت در جمع روحانیون سمنان ضمن اعلام این مطلب که “جهان امروز نیازمند تحرکات بزرگ برای برقراری عدالت است” وعده داد که «نظام استکبار رفتنی است» تا به جای آن«حاکمیت به امام معصوم» برسد. او در همانجا هشدار داد: “مقدمات یک تحول بزرگ در جهان قابل درک و مشاهده است. “(9)

مجموعۀ این صحبت ها رئیس دولت را وادار می کند تا در دیدار با علما و روحانیون استان کهگیلویه و بویر احمد بگوید: “امروز بشریت در آستانه عبور از یک دوران تاریخی به دورانی جدید است”(10)به همین دلیل برگزیدۀ نظامیان به اساتید بسیجی ضمن اعلام مژدگانی اینکه «ما الان در آستانۀ این تحولیم» می پرسد: “وظیفۀ ما چیست؟” در پاسخ به این پرسش مدعی می شود که: “ همۀ جهان می داند که پرچمدار این نوع نگاه به جهان و انسان ملت ایران و انقلاب اسلامی است.”(11) اما برای این “پرچمداری” ناچار می شود اعتراف کند که: “امروز مأموریت بزرگ ما دل و دست شستن از سازوکارهای کنونی حاکم بر جهان است. (12)

مجموعۀ این اوهام و هذیان هایی که از احمدی نژاد گاه و بی گاه شنیده می شد، این سوتفاهم را برای او و دوستانش پیش آورده که ایران در جهان دارای موقعیتی ویژه است. او در جریان دیدار با مجلسیان مدعی شد: “ایران باید همواره در قله عزت و اقتدار جهانی باشد. آرمان و مأموریت دیگر ما اصلاح ساختارها و نظامات ظالمانه جهانی است.”(13) این نشخوارهای ذهنی باعث شده است که نمایندۀ علنی نظامیان در حکومت، هم زمان با آخرین حضور خود در نیویورک یک بار دیگر اعلام کند که تنها دو قدرت اصلی، ایران و آمریکا، در جهان وجود دارد. او در میان ایرانیان مقیم آمریکا می گوید: “صاحب‌نظران و صاحبان اندیشه همه باور و اذعان می‌کنند که در دنیا دو جریان است و آینده‌ی جهان از قبل تعامل این دو جریان شکل می‌گیرد. این دو جریان آمریکا و ایران هستند.” (14) او که صندلی های خالی سازمان ملل را در زمان سخنرانی خود فراموش کرده بود، در ادامه مدعی می شود: “هر سال که مجمع عمومی سازمان ملل متحد برگزار می‌شود کسانی که پیگیر هستند آمادۀ شنیدن دو سخنرانی هستند. یکی سخنرانی نماینده‌ی آمریکا و دیگری نمایندۀ ایران.” ونهایتاً مدعی می شود “مدیریت آمریکایی‌ها به پایان راه رسیده” و اقبال دنیا به سوی “دیریت ایرانی” است. اما توضیح نمی دهد این چه اشتیاقی از سوی رهبران جهان است که در نیویورک ناچار می شود به گفتگو با رؤسای جمهور کشورهای نه چندان مهم مثل سنت وینسنت، سوازیلند و کومور بنشیند و یا به ملاقات رؤسای جمهوری چون قبرس و عراق برود که در کشورهای خودشان بیشتر مقام تشریفاتی دارند. هم چنین تشریح نمی کند این چگونه اقتداری است که وقتی طرحی را برای جهانیان ارائه و تلاش می کند چون خاتمی سالی را به مناسبت پیشنهادات خود نامگذاری کند، ناموفق می ماند. حتی کلام جنجالی او در مورد حادثۀ 11 سپتامبر تنها با واژگانی نظیر نفرت انگیز، مشمئز کننده وزشت ارزیابی شده، موجب خشم دبیر کل سازمان ملل می شود. در این عرصه، نظیر آنچه در داخل اتفاق افتاده، نظامیان تلاش دارند مرکز توجه باشند و بحث ها را پیرامون خود، فارغ از علت آن، شکل دهند. گروه حاکم، راه هایی را برگزیده تا درپناه شعارهای عدالت طلبانه و از مسیر مرکز توجه و مطرح بودن در داخل و خارج، به هدف بقا و استیلای خود در داخل حکومت ایران برسد. این روش ها باید مورد توجه قرار بگیرند.

 در این رابطه چند محور بنیان سیاست های رئیس دولت و هم پیمانان او را شکل می دهند. ابتدایی ترین وسیلۀ آنها عوام گرایی است. احمدی نژاد خیلی زود، به نمایندگی از سوی سایر شرکا، مجبور شد اذعان کند به دنبال تابعیت از افکار عوام پسندانه است. او در 13 آذر 1384 چنین می گوید: “این خط مشی ماست و هر کس که این را عوامانه می داند، ما را هم عوام بداند و فراموش نکند که ما مدیون همین عوام هستیم، نه خواص”.(15) این سیاست را درداخل و خارج هم دنبال می کنند تا به هواداران خود در میان فرودستان جهان بی افزاید. کافی است به کلام و رفتار او در میان مردم دقت کنیم. سفرهای استانی او را به یاد آوریم و برای کمی مزاح، عکس های مسافرت وی را به مالی مرور کنیم. دومین محور را بهتر است، هوچی گری و اتهام زنی نام بدهیم. آخرین آنها طرح مسئلۀ 11 سپتامبر بود. او به راحتی بدون ارائۀ هیچ مستند آماری مدعی شد که اکثریت مردم آمریکا و سیاستمداران آمریکا با او هم نظر هستند که آن فاجعۀ انسانی محصول کار بخش هایی از دولت پیشین آمریکا است. این روش مانع از آن می شود تا لازم باشد آقایان به سؤالی پاسخ دهند. تاکتیک دیگر این است که آنها سیاستمدار بودن را با شیادی اشتباه گرفته اند. به این معنی که تصور می کنند باید سر مردم دنیا کلاه گذاشت. در مقابل دوربین یا به عبارت بهتر در برابر چشم همۀ دنیا، با نگاهی خونسرد و حق به جانب، واقعیت های مسلم و مسجل را انکار می کنند. عملی که دیگر نمی توان با واژۀ دروغگویی خلاصه کرد. آنها با دغل بازی خاک به چشم مردم دنیا می پاشند. بهترین شاهد این مدعا پروندۀ خانم آشتیانی است. اما مهمترین بخش این پروژه را باید در نظامی گری افسار گسیختۀ آقایان جستجو کرد. کودتاچیان کوشش می کنند در پناه این سیاست در دل همۀ مردم جهان ترس و واهمه انداخته، و از این مسیر “آقایی و سروری” خود را اثبات کنند.

 این گروه در داخل با استفاده از نیروهای سرکوبگر داخلی جان و مال و هستی و نیستی مردم را به بازی گرفته اند. آنها با وارد کردن بسیج و سپاه در این بازی خطرناک انگشت تهدید را به سوی مردم نشانه گرفته، موجبات چند پارگی را در جامعه فراهم کرده اند. آنها از ابتدا سعی می کردند با دادن امتیازهای ویژه و تعریف و تمجید ازبسیجیان برای خود عملۀ جور تدارک ببینند. احمدی نژاد در تاریخ 5 آذر ماه 84 می گوید: “ما مفتخریم که امروز تحت لوای بسیج، شناور در اقیانوس بیکران بسیجیان و برخوردار از فرهنگ مترقی بسیج هستیم. تجلی همۀ آرمانها در جامعه، وظیفۀ امروز است و این مهم جز با اتکا به فرهنگ، روحیه و منش بسیجی محقق نمی‌شود.” سران کودتا بعد ها با سرازیر کردن در آمد های کلان نفتی به جیب برخی فرماندهان سپاه، به بهانۀ پروژه های عمرانی و مشابه آن، نشان دادند که کشور را در اختیار آن دسته از نظامیان قرار داده اند که توانسته اند در مسیر کودتا قرار بگیرند. عملی که محصول آن را در جریان اتفاقات سال 88 برداشت کردند.

در عرصۀ جهانی نیز به همین تدبیر دست زده اند و عملاً وارد بازی خطرناکی شده اند که به تدریج ممکن است کشور را به درون پرتگاهی بی بازگشت پرتاب کند. احمدی نژاد به عنوان سخنگوی کودتاچیان سه سال بعد از به قدرت رسیدن برای دنیا رجز خواند. وی در در جلسۀ شورای عالی مدیران دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیه قم، در حالی که هیجان زده به نظر می رسید چنین “افاضۀ فیض” می کند: “اصلاً عزیزان من، فرهنگ شیعی یعنی هجوم به کانونهای اصلی فساد…. فرهنگ شیعه این است. نه اینکه یک گوشه بنشین، دزدهای عالم مدعی سلامت بشوند و شما را به دزدی متهم کنند و شما بگویید نه والله ما نیستیم، باید بگویید دزد خودتی، پدر جدت دزد است. شما می خواهید ما را بزنید؟ ما همۀ شما را می زنیم. شما می خواهید ایران را از بین ببرید؟ در یک جایی در امریکا گفتم ایران به فضل الهی همۀ شما را از بین خواهد برد…. ریشۀ همۀ تان را خواهد زد. باید هجوم کنیم. این منطق است.”(16)  اما این تهدیدات در حد حرف باقی نماند. در بحث مسئلۀ هسته ای چنان رفتار ماجراجویانه ای از خود به نمایش گذاشتند که حداقل از منظر بیرونی، دنیا بپذیرد ایران این امکان را دارد تا هر وقت که اراده کند به یک کره شمالی دوم تبدیل شود. از سوی دیگر با نمایش های روزمره از تجهیزات نظامی، شمیر داموکلسی بر سر جهان بیآویزند تا آن را مطیع خویش سازند. در ضمن با تجهیز گروه هایی چون حماس و حزب الله به دنیا تأکید کنند که با یک نیروی مهاجم منطقه ای طرف هستید. هم چنان که بارها در سخنان بسیاری از سران رژیم شنیده می شود که هر گونه تهدیدی علیه آنها جهان را به کام جنگ فرو خواهد برد. اما نباید فراموش کرد که اولاً صبر دولت های طرف مقابل حد و اندازه ای دارد. از آن گذشته کسانی چون جولیانی و بولتون در به در به دنبال این سخنان می گردند. و دریغ و صد افسوس از کسانی که خود را ایرانی می دانند و به دنبال آن هستند تا عکس برگردان ایرانی احمد چلبی باشند و با شور و اشتیاق از جنگ طلبانی نظیر بولتون  برای سخنرانی در گردهمایی های خود بهره می برند. این چلبی های وطنی نیازمند خوراکی هستند که نظامیان حاضر در حکومت برایشان تدارک می بینند.

احمدی نژاد در همان روزهای نخست که به دفتر کارش رسید، در جمع کارمندان خود چنین ادعایی کرد:“اینجا برای سیستم اجرایی نقطه پایان است. دیگر بعد از اینجا مردم باید به دفتر مقام معظم رهبری بروند. آنها هم که در اجرا کاری دستشان نیست، اینجا نقطه پایان است.”(17) او از طرف بقیه هم پالکی های خود، بدون تعارف، از همه می خواهد تا تخم مرغ های خود را در سبد او بگذارند. رهبر به همراه عده ای دیگر حرف او را شنیده اند. آن چنان که خامنه ای و دوستان مشترکش با احمدی نژاد به سادگی نه تنها می پذیرند دولت در رأس همۀ امور است و عکس العملی نشان نمی دهند، در ضمن برای خزعبلاتی که رئیس دولت در سازمان ملل بر زبان آورده و آبروی ملتی را به باد فنا داده او را مورد تشویق قرار می دهند. نظامیان در تلاش هستند تا سایۀ سیاه خودکامگی بر فراز کشور بیش از پیش مستولی شود. مسئولین دولتی با چشم دریدگی مردم را تنها به خاطر آرزوهایشان از کار بیکار می کنند. آن چنان که با فرهادی کردند و از اعلام آن ابائی ندارند. اعضای خانواده های هم قطاران قدیمی خود را تنها به خاطر اختلاف در فکر و نظر مورد آزار قرار می دهند. به خاطر عربده جویی های خود در صحنۀ بین المللی معیشت مردم را به مخاطره انداخته، سایۀ جنگ را بر سر ملت قرار داده و روز به روز بر شمار کشورهایی که در مقابل ایران صف کشیده اند می افزایند. تنها و تنها به خاطر آنکه چند صباحی بیشتر از خوان تنعم برخوردار باشند و ثابت کنند قدرت مطلقه در ایران هستند. این همه نشان می دهند که این عده دانش آموزان خوبی برای آموزگار بزرگی، چون گردش ایام نیستند. هر روز بیشتر بر باروت درون بشکه می افزایند و آتش فتیلۀ آن را شعله ورتر می سازند. شاید واهمه ای ندارند از اینکه حد خرابی این انفجار تا کجا می تواند گسترش یابد.

گوییا باور ندارند روز داوری.
    

1- سخنرانی در جلسة شورای عالی مدیران دفتر تبلیغات اسلامی حوزة علمیه قم - پنج شنبه 7 شهریور 1387

2- سخنرانی در مدرسه امام خمینی خبرگزاری جمهوری اسلامی 6 مهرماه 84

3- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری(22 دی ماه 84)

4- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (23آبان 84)

5- (تهران. خبرگزاری جمهوری اسلامی 13 مهر ماه 84)

6- سخنرانی در جمع مردم میناب، پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (پنج شنبه 22 دی 1384)

7- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (10آذر 1384)  

8- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (21 دی ماه 84)

9- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (23 خرداد 86)

10- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (چهارشنبه 16 مرداد 1387)

11- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (5 مرداد 1387)

12-  سخنرانی در دیدار با علما، نخبگان و هنرمندان عراق - پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (چهارشنبه 12 تیر 1387)

13- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (سه شنبه 7 خرداد 1387)

14- ایسنا (۲۹ شهریور ۱۳۸۹)

15- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری

16- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (7 شهریور 1387)

17- پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری (12 مرداد 1384)