ام. سیست
تحلیلگران واشنگتن نیز کنون باید قبول کنند که هر حرکتی که کاخ سفید علیه تهران انجام می دهد، دولت ایران را قوی تر می کند. بااین حال در داخل ایران، صرفنظر از جنگ لفظی دار و دسته خامنه ای با دولتمردان بوش، نوعی تجدید حیات سیاسی شکل گرفته که طبقه متوسط را به سخن گفتن واداشته است.
تمام مناطق تهران حتی در شمال شهر، برای برپائی اعتراضات به حالت تعطیل درآمده است، هرچند این اقدام چندان به چشم نیامد. هزاران کارگر آجرسازی در شهر شمال غربی ارومیه اعتصاب کرده اند که این امردستگیری ها و آزار و اذیت خانواده اعتصاب کتتدگان را به همراه داشته است. در نواحی غربی مجاورمرز عراق، شهر تاریخی شوش شاهد اعتصاب چندین ماهه کارخانه نیشکر هفت تپه برای طلب حقوق معوقه کارگران است. هزاران کارگر کارخانه آجرسازی قرچک ورامین در جنوب تهران نیز دست به اعتصاب زده اند.
درباره نیروی کار جامعه مطالب اندکی منتشر شده است، بااینحال به گزارش خبرگزاری ها، حتی در مجلس هم یکی از نمایندگان به نام مصباحی مقدم با حمله به صاحبان کارخانه ها، از آنها به دلیل سرمایه گذاری در بازار پرسود مسکن به جای تولیدات صنعتی انتقاد کرد. وزیران دولت هم با تنظیم قرارداد واردات در ازای صدور نفت با چین و هند تنها به نابودی تولیدات داخلی کمک کرده اند.
با همه این اوصاف، حتی اگر رابطه شهر و روستا هم قطع شده باشد وانتقال اطلاعات بین آن ها فلج شده باشد، یک نفر در زندان اوین پایتخت هست که سرمنشاء بحث هایی در سراسر کشور شده است. عباس پالیزدار- عضو کمیته تحقیق و تفحص مجلس از قوه قضائیه و یکی از حامیان احمدی نژاد رئیس جمهور ایران، به خاطر افشای فساد در رده های بالای نظام سیاسی کشور هم اینک در این زندان معروف به سر می برد. (چیزی شبیه افشاگری های اسکات مک له لان)
پالیزدار گفته بود: “احساس می کنم آنها فکر می کنند من به خاطر انتخابات این چیزها را می گویم، اما این ربطی به انتخابات ندارد. من به خطر شهدا وظایفی داشتم. صحبت از این چیزها وظیفه دینی من بود، زیرا احساس می کردم مجلس مایل نیست در این بحث جلوتر برود؛ بنابراین خودم این کار را کردم.”
او گفت درحالیکه احمدی نژاد مسلماً پاک است و علیرغم بالافتن بهای نفت از کم نشدن فاصله فقیر و غنی ناراحت است، روحانیون و اصلاح طلبان مشغول دزدیدن پول کشور و دست و پا کردن معاملات برای خویشاوندان خود بوده اند. اکبر رفسنجانی رئیس جمهور اسبق که اکنون رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و نیزمجلس خبرگان- نهاد تعیین کننده جانشین خامنه ای- است، بازار پسته را در اختیار دارد. برادر او فرماندار قم- مأمن مقتدی الصدر- و پسر بزرگش مسؤول بزرگترین طرح های زیربنائی پایتخت- متروی شهری- است.
در همین حال خویشاوندان او نیز مسئول شهرهای دیگر کشور هستند، و خودش سرگرم معاملات خارجی با کره جنوبی بوده و تفریحگاهش در گوای هند است؛ حتی اگر یک نفر از کره مریخ هم به اینجا بیاید، تفاوتی میان او و شاه تحت حمایت سیا پیدا نمی کند.
از زمان انقلاب، تا کنون هیچ کس با چنین وضوحی درباره فساد صحبت نکرده بود. پالیزدار، دانشگاههای همدان و شیراز را برای صحبت کردن درباره 44 تن از مقامات انتخاب کرد و همگی آنها را به دزدی متهم کرد. یکی از این افراد، آیت الله واعظ طبسی تولیت آستان قدس رضوی است.
در مورد اینکه چرا یک شخصی که تا این اندازه به احمدی نژاد نزدیک است، ممکن است دست به این کار بزند دو نظریه وجود دارد: اول اینکه احمدی نژاد برای انتخابات آتی ریاست جمهوری دست به کار شده و فکر می کند خامنه ای به رقیب وی- علی لاریجانی- نظر بهتری دارد. اما احمدی نژاد حساب خشم رهبری را نکرده بود و از زمان زندانی شدن پالیزدار، نفس های دوران او به شماره افتاده است.
تعبیر دوم این است که این خامنه ای بوده است که از احمدی نژاد خواسته تا فسادها را برملا کند تا به این ترتیب ضمن تضعیف اصلاح طلبان، استراتژی تفرقه بیافکن تا حکومت کنی خود را پیش ببرد. اکنون مقامات سرگرم متهم کردن و دفاع دربرابر اتهامات شده اند. فساد یک جرم همه گیر است و کسی نمی داند خامنه ای- رهبر عالی ایران- طرفدار چه کسی است. ممکن است با همان بی سر و صدائی که پالیزدار دربند شد، لاریجانی هم از صحنه خارج شود.
فقط یک چیز وجود دارد که آنها را در کنار هم قرار می دهد: آن هم علاقه آنها به بازی کردن با کارت وطن پرستی در برابر خصومت آمریکا و اسرائیل در انتخابات ایران است. طبفات فاسد، انرژی هسته ای را برای مصرف برق داخلی می خواهند تا از مزایای نفت صادراتی بیشتر بهره مند شوند. آنها مایل نیستند نفت پالایش شده را صرف مردم ایران کنند، درحالیکه می توانند پول صدور آن را به حساب های خود در سؤیس واریز کنند.
بنابراین، دولت بوش در آمریکا و براون در انگلیس که به ایدئولوژی های خطرناکی نظیر سازمان مجاهدین که بدنبال سرنگونی حکومت ایران هستند، چراغ سبز تاکتیکی نشان می دهند، به تثبیت دولت احمدی نژاد کمک می کنند. این درحالی است که تحرکات کارگران به بلوغ رسیده، این دژ محکم را زیر نظر دارند و همزمان با تشدید تورم، خود را آماده نبرد می سازند. گوردون براون و جورج بوش به دولت ایران قدرت می دهند. آنها حماس، حزب الله و سایر نیروهای ضد اشغال عراق را تقویت می کنند، درحالیکه برخی از همان ها، جان سربازان انگلیسی و آمریکایی را در عراق می گیرند.
منبع: گاردین- 25 ژوئیه