نگاه

نویسنده
اندیشه مهرجویی

دغدغه های تجربی و فرهنگی یک کارگردانی جوان

فتحی، راهبان قدیمی قطار در روزهای پایانی زندگی اش، دچار تحول می شود و برای جبران اتفاق‌های گذشته به روستای زادگاه خود باز می گردد. او درصدد تهیه استشهادی برای خدا است تا آسوده بمیرد…

بازیگران: جمشید هاشم‌پور، محسن طنابنده، احمد مهران‌فر، سروناز مستوفی، علی سرابی، هاله گرجی، محمد بزرگمهر، شیرین زنگنه، بهروز جلیلی، فرزانه ارسطو و …

امینی کار خود را با کارگرانی فیلم کوتاه آغاز کرده ست . او دانش آموخته تئاتر است .با بهمن قبادی در زمانی برای مستی اسب ها همکاری داشته است و در بسیاری از رشته های سینما چون طراحی صحنه ، دکور، نویسندگی ، تدوین و .. حضور داشته است .

 

او بنا به گفته ی خودش دلش می خواست “ استشهادی برای خدا ” اولین ساخته ی او باشد ولی به زعم نویسنده اگر چنین اتفاق می افتاد دیگر نظاره گربلوغ مردی که تقریبا تمام زوایای کاری سینما را تجربه کرده است نبودیم .

فضای زندگی در روستا با محیطی کاملا بومی تمامی قاب تصویر را تسخیر کرده است . فیلم بی مکان و زمان روایت می شود و شاید یکی از دلایل انتخاب چنین لوکیشنی در درجه ی اول همین باشد .

فیلم سیری طبیعی و عادی را پشت سر می گذارد که گاهی با طنز همراه می شود این را در مواجهه ی موضاعاتی می بینیم که در نگاه اول کمتر طنز می نماید . موضوعاتی چون مرگ و زندگی .

شاید اگر کمی دقیق تر بنگریم ، مخاطبین حرفه ای سینما بیش از آنکه درگیر مضامین حداکثری فیلم باشند؛ درمقام لذت بردن ازدیدن بازی های یک دست و روان هستند.


“ شاهوردی ” صدابردار در مصاحبه ای به سختی های کار در روستا اشاره کرده است . او تماما از صداهای صحنه سود برده است  .

 تجربه ی دیدن فیلمی معناگرایانه که این روزها ، تولید اینگونه فیلم ها ، روند رو به رشدی داشته است بزرگترین اتفاق فیلم است .

 

استشهادی برای خدا نقطه ی عطفی در کارنامه ی امینی ست و بهتر است او را از این فیلم به بعد ارزیابی کنیم . آنچه تاپیش از این از او شاهد بوده ایم تجربیات جسته و گریخته ی او بوده است که باید اذعان داشت تمامی آن تجربیات سیر تکامل و بلوغ او را رقم زده است ..

فیلم قبلی او اکران نشده است و فیلم های گذشته ی او نیز هم . خوشحال می شویم هر چند وقت یک بار که می شنویم افرادی ازنگاه صحنه، کمتر شناخته شده به سمت فیلم سازی فرهنگی و نه گیشه پند روی می آورند .

سالن های خالی از جمعیت و انحصار اکران فیلم هایشان به چند و حتی یک سانس در سینما  را اگرچه نمی توان با بودجه ی ساخت آنها برابر دانست ، اما این تمام کمکی ست که اهالی متعهد به سینما روا می دارند . باشد که این تجربه ی دیدن فیلم ها ی متفاوت در نزد مخاطبین دهان به دهان نقل شود و سلیقه ی مخاطبین را ارتقاء دهد .

محسن طنابنده - بازیگر فیلمش- یک شاهکار است بدون هیچ توضیحی و با همین اندازه بزرگ نمایی .

 او نقش یک معمم را بازی می کند . سیمرغ بلورین کمترین بود برای او . این اتفاق توانسته است جمعیت بیشتری را به سینما بکشاند . او فیلمنامه نویس هم هست . انگار آدم های  فیلم امینی همچون خود او “ مرد تجربه های متفاوت سینمایی ” هستند .

بازی همراه با آنچه می دانیم هاشم پور درک کرده است ،تداعی کننده ی چند سال گذشته ی او را در ذهن است .

آنچه که نگارنده از تیغ و ابریشم برای هاشم پور پیش بینی کرده بود درست پیش آمد و حالا اگر او را درهیبت هنرپیشه ای تمام عیار می بینیم تعجب نخواهیم کرد . او بازی را تمام می کند و هیچ جای کم و کاستی از توقع طیف مشکل پسند سینما را هم بی پاسخ نمی گذارد .

در صحنه ی آخر فتحی دور خانه ی نرگس را طواف می کند . گویی او آمده است و رجوع دیگرگونه را می خواهد که انجام دهد .

دور شدن روحانی از روستا و رفتن او می تواند نمادین باشد و به مثابه ی پاسخگو نبودن هویت او برای مردم روستا باشد . اینکه روحانیت باید رخت بر بندد و برود .

فیلم بعدی او “ هفت دقیقه تا پاییز ” است