اساسا نوآوری و خلاقیت در هر کاری خوب است. حتی در سانسور. البته سانسور که در مملکت ما وجود ندارد. ولی شما فکر کنید همین سانسوری که در مملکت ما وجود ندارد، الان همه جای دنیا، اینطور است که وقتی می خواهند یک چیزی را سانسور کنند، یک بخشی از آن چیز را با قیچی یا با چاقو یا با تیغ یا با جسم سخت یا با باتوم یا با بطری یا بالاخره با یک وسیله ای که دم دستشان هست، از آن چیز اولی جدا می کنند و بیرون می کشند. بعد هم می اندازند توی سطل آشغال. برای همین هم معمولا چیز سانسور شده در کشورهایی که سانسور وجود دارد، همیشه کمتر و کوتاه تر و سبک تر از آن چیزی می شود که قرار بوده بشود. ولی در مملکت ما، که سانسور وجود ندارد، مسئولان فرهنگی با ابتکار و خلاقیت و نوآوری، که فقط مخصوص خودشان است و خدارا شکر به هیچ کس هم نمی دهند، (مگر اینکه در صدور انقلاب جزو بسته پیشنهادی یا درخواستی باشد و همینطوری کمپلت به دست مشتری برسد) یک چیزی درست کرده اند که همان کار را می کند، ولی همان معنی را نمی دهد. تازه به سطل آشغال هم نیازی ندارد و محیط زیست را آلوده نمی کند.
توضیحش کمی سخت است، ولی دقیقا مثل ماشین های ایران خودرو و پژو در فرانسه، که همان اسم را دارد، ولی همان کار را نمی کند، می ماند. البته برای این محصول جدید فکری و ارزشی، هنوز اسم مناسبی هم پیدا نکرده اند، ولی حتما یک ربطی به مشاغل کشششششدار پیدا می کند. روش کارش هم اینطور است که از این بعد وقتی یک چیزی قرار است آنطوری بشود (همانطوری که ما هنوز اسمش را نمی دانیم)، به جای اینکه مثل یک چیز سانسور شده، سبک تر و کوتاه تر و کمتر بشود، سنگین تر و بلند تر و بیشتر می شود. چطوری؟ اینطوری:” علی وزیریان کارگردان «یک سطر واقعیت» با حضور در برنامه سینمایی «هفت» مدعی شد حوزه هنری بعد از خواندن فیلمنامه «یک سطر واقعیت» گفته موضوع فیلم را باید به فتنه88 بچسبانید.”
به همین سادگی، به همین خوشمزگی. یعنی از این به بعد هر کسی می خواهد یک کاری بکند یا یک چیزی تولید بکند، برای اینکه بتواند آن کار را بکند یا آن چیز را تولید کند، باید یک جای آن کار یا آن چیزش را به فتنه 88 بچسباند. اینکه کجای آن کار یا آن چیزش را هم بچسباند و چطور بچسباند، اصلا مگر می شود بچسباند، حالا این وسط چسب از کجا بیاوریم و باقی مشکلات هم به خودش مربوط است. می خواست نخواهد… پس یا می چسباند، یا … یا هم ندارد، باید بچسباند.
و بدین ترتیب به حول و قوه الهی با دست توانای متخصصان داخلی در این زمینه هم در رقابت با محصولات خارجی به خودکفایی رسیدیم و در سایه الطاف مقام رهبری رکورد زدیم. ما می توانیم. ضمنا اسمش را هم در اولین فرصت به اطلاع شما هم میهنان گرامی و ملت غیور و همیشه در صحنه خواهیم رساند.
شاید بخواهید بگوئید که این موضوع به شما هیچ ربطی ندارد که بخواهید منتظر اطلاع رسانی ما بشوید. برای اینکه اصلا تصورش را نمی توانید بکنید که سیستم اطلاع رسانی ما و مربوط بودن شما چطوری است؟ به جان خودتان! این طوری نیست که شما چون خودتان هستید، پس لابد خودتان را بهتر از من می شناسید. در مملکت عزیز ما استعدادها یک جوری شکوفا می شود که اصلا فکرش را هم نمی شود کرد.
یعنی اگر شما فکرمی کنید می توانید چهار صد نفر از کارشناسان زبده سیاسی دنیا را با هم یک جا جمع کنید و پول نهار و شام و صبحانه و جای خوابشان را هم با این وضعیت اقتصادی دنیا تامین کنید، که شاید بشود بعد از سیصد و چهل و هشت ساعت مشورت و رایزنی، به یک نتیجه ای درباره اوضاع سیاسی مملکت برسند… سخت در اشتباهید. ما پیشنهاد می کنیم پول و انرژیتان را صرف یک کار دیگری بکنید. مثلا بروید کانادا ویلا بخرید. چرا؟ لطفا توجه بفرمایید:
شاخ شمشاد، آقای ابراهیم بهاری٬ مشاور رئیس سازمان هواشناسی ابراز فرمودند:“اطاعت از فرمایشات ولی فقیه، برای همه پیروان دین اسلام، فصل الخطاب محسوب میشود و تخطی از فرمایشات ولی فقیه، عقاب دنیوی و اخروی را به دنبال دارد.”
نه نه نه، اصلا لازم نیست به چشم های خودتان شک کنید. خواب هم نمی بینید. باور کنید در انتقال مطالب هم هیچ اشتباهی صورت نگرفته. دقیقا همین مطلبی که می بینید، عین واقعیت است. یعنی دقیقا همین آقای ابراهیم خان گل گلاب که به شغل شریف مشاورت رئیس سازمان هواشناسی – دقت کنید، سازمان هواشناسی، نه یک جای دیگر – مشغولیت دارند این سخنان گهر بار را از خودشان صادر فرمودند.
بعد هم خدای نکرده خیال نکنید با این اتفاقات اخیری که توی مملکت افتاده و هر کسی از راه رسیده یک جوری آقا را مورد عنایت قرار داده و کلا عصمت و بصیرت و سایر لوازم جانبی آقا را به باد فنا داده، آقای بهاری یک درجه حتی به دمای ذوبش اضافه شده و تخفیف داده و گفته فرمایشات آقا فقط برای مردم ایران فصل الخطاب است…ننننننه… اتفاقا در کمال صحت و سلامت، ضمن آویختگی به مواضع هسته ای آقا، ابراز داشته برای همه پیروان دین اسلام، یعنی نه اینکه طرف را خیلی توی ده راه می دهند و برایش تره خورد می کنند، الان دارد پرسان پرسان ، لرزان لرزان می رود دم درخانه کدخدا ببیند چه خبر است، مبادا فصل الخطابشان تمام شده باشد، برایشان تولید کند یک وقت مسلمانان دنیا بی فصل الخطاب نمانند.