بن بست نفرت انگیز

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

زمستان پاورچین می رود و سیاهی ذغال تاریخ بر چهره نظامی می ماند که ایران را گرفتار “بن بست نفرت انگیز”ی کرده است که محمد نوری زاد، با فریادی از اندوه و درد نشانش می دهد.

جمعیت ایران به ۷۷ میلیون نفر می‌رسد در اسفند ۱۳۹۱و ذخایر گاز ونفتش به رقمی افسانه‌ای ـ ۸۰۰ میلیارد بشکه ـ که می تواند برای همه سفره ها نان و برای تمامی جان ها آزادی ارمغان بیاورد و تا صد سال دیگر؛ به شهادت آخرین اخبار و ارقام.

 این ثروت ملی در اختیار کسانی است که” رهبر معظم شان” به تازگی عاشق شکار”پهپاد” شده و “عزیزی” در بیت داشت که هم پدرعروس اوبود و هم یکی از سه فقیه کلیدی پشت پرده؛و وقتی که برای بار خدادم به مکه می رود و برنمی گردد، دکتر عبدالکریم سروش چنین به تصویرش می کشد: “آیت اله عزیز خوشوقت: عزیزی که جان برایش عزیز نبود.” و معلوم می شود او که درتصاویرتازه انتشار عین شیوخ عرب است هم دربیت ـ به شهادت اسناد ـ فتوا دهنده اصلی قتل های زنجیره ای بود، وهم- بروایت همسر مصطفی احمدی‌روشن پیوند زننده برنامه اتمی به ظهور امام زمان. نقل قولی از فاطمه کاشانی که همسرش سمت شاگردی “آیت‌الله عزیزالله خوشوقت” داشت و با لقب “دانشمند هسته ای” هیزم به تنور پروژه خانمانسوز اتمی می ریخت، خوب است در ثبت تاریخ بماند: “همسرم از آیت‌الله خوشوقت پرسیده بودند که «ظهور چقدر نزدیک است؟» آقای خوشوقت فرموده بودند «این بستگی به این دارد که شما در نطنز چه کار می‌کنید.”

و حاصل این فرمایش همین امروز- چهارشنبه نهم اسفندماه ۱۳۹۱- در آلماتا، روی میزی است که در یک سویش سفت کنندگان پیچ های تحریم نشسته اند و در جانب دیگرش پیروان اندیشه “فقیه راز آلودی که فرمان مرگ دگر اندیشان را براحتی خوردن آب صادر می کرد، می خواست مترجم بیانیه جهانی حقوق بشر باشد یا بهایی و یا توده ای.”

مذاکره در پایتخت قرقیزستان هم بی ثمرمی ماند و ادامه سیاست “انجام مذاکره و پرهیز از توافق”- به تعبیر رضا تقی زاده- به دیدار استانبول موکول می شود و در فروردین ماه آینده.

علی‌اکبر صالحی و همتای آمریکایی او جان کری، سخنان “سیاستمدارانه” می گویند: “بسیار خوشبین” و “مفید”.

صاحب نظران مستقل می نویسند: “در مذاکرات آلماتی هیچ پیشرفتی حاصل نشد. این دور از گفت‌وگوها نیز همانند چند دور پیشین گفت‌وگوها هیچ نتیجه‌ای در بر نداشته است. رسانه‌های خبری روسیه گفته‌اند، فضای گفت‌وگوها مثبت نبود و هیچ‌گونه پیشرفتی در مذاکرات حاصل‌ نشده است. ادعاهای طرف ایرانی درباره پیشرفت و امیدبخش بودن مذاکرات و عقب‌نشینی غرب، برای آرام کردن افکار عمومی در ایران است که با حساسیت تمام مذاکرات آلماتی را دنبال می کند.”

 ودراین میان “نظام” که ازهمین حالا قیمت دندان شکن آجیل شب عیدش نقل محافل شده است، آشی را در دیگ “حق مسلم هسته ای” هم می زند که “هدف ۲” نام دارد ویک وجب روغن رویش ایستاده است: “نفت در برابر غذا”؛ یعنی همان سیاستی که در فاصله سالهای ۱۹۹۵ تا سال ۲۰۰۳ درموردعراق اجرا شد.

با اعمال این سیاست از آغاز این ماه میلادی، پرداخت بهای نفت صادراتی ایران تنها در قبال خرید غذا، دارو و کالاهای اساسی از کشور خریدار امکان پذیر است. یعنی: میلیارد ها دلارثروت مردم ایران در چین، هند، ژاپن، ترکیه و کره جنوبی انباشته می ماند و با آن تنها می توان دارو و غذا خرید.

تازه مذاکرات در الماتا پایان یافته که قانونگذاران آمریکا لایحه‌ای را مطرح می کنند. بر اساس این لایحه مجازات های اقتصادی علیه جمهوری اسلامی گسترش می یابد، کشورهایی چون چین را مجبور به خرید کمتر نفت از ایران می کند وبه رییس جمهوری آمریکا قدرت بیشتری می دهد تا مجازاتهای وسیعی را علیه شرکتهای خارجی که با ایران روابط تجاری دارند عملی سازد.

عزیزاله خوشوقت از آشپزان اصلی این آش در مکه فوت می کند، روحش را از همانجا به ملکوت اعلی می فرستند، جسدش را پیکرِ مطهر و قبرش را مزار مطهر می خوانند. پدر شوهردخترش که همان “مقام معظم” باشد، او را “عارف بالله و سالک الی الله” می خواند و…

 فاتحه بر هرکس که هرچه به قدرت نزدیکتر است به عرفان و سلوک همسازتر. یکیشان مصطفی پورمحمدی، از قضات دادگاه مرگ تابستان ۶۷، که دارد کفش وکلاه می کند تا رخت ریاست جمهوری بپوشد و “جلوی تند روی ها” را بگیرد.

 مصطفی تاجزاده از زندان، تصویری ازدیگر “نیروهای نزدیک به رهبری” بدست می دهد: “هتاک‌ترین عناصر و رسانه‌ها در بین نیروهای مسلمان، نزدیک‌ترین آنها به رهبری هستند…بداخلاق‌ترین و بددهن‌ترین‌ مداحان و طلبه‌های تازه به دوران رسیده، پای ثابت سخنرانی‌های بیت رهبری هستند. از برخی نمایندگان ایشان در سپاه و از فرماندهان مداخله‌گر در امور سیاسی نام نمی‌برم که کاری جز پراکندن تخم کینه و نفرت در جامعه ندارند.”

و سایت بازتاب که بجان می زند تا درمیان منتقدین راه باز کند، فساد گسترده “نیروهای به ظاهر حزب اللهی” را بر ملا می کند: “در سال های اخیر، به ویژه در سال جاری، شمار پرونده های مفاسد اخلاقی نیروهای متدین و ارزشی به صورت تعجب آوری افزایش یافته است. ارتباطات جنسی برخی مداحان مشهور با خانم های متعدد، سقوط اخلاقی مدیران امنیتی و قضایی، صرف مشروبات الکلی و مواد مخدر توسط نیروهای به ظاهر حزب اللهی زنگ فروپاشی اخلاقی را به صدا درآورده است. در کنار این فروپاشی اخلاقی، تلاش های پنهان اکثر این افراد برای به دست آوردن اقامت خارج از کشور نشان می دهد این طیف به صورت قطعی با ایدئولوژی حاکم بر نظام قطع ارتباط کرده است.ریاکاری، تظاهر و تملق به پوک شدن رفتارها و اعمال دینی از نیت و معنویت واقعی انجامیده است.زبان به مشروبات الکلی بازکرده اند، مواد مخدر مصرف می کنند و به زن بارگی آلوده شده اند.”

هفته ایست که چند تایی از “نیروهای متدین و ارزشی” رونمائی می شوند. نفر اول که لابد معرفیش بدجوری مایه آبروریزی می شود و بهتر است ناشناس بماند، چنان ثروت کشور را بباد داده که “سلطان پتروشیمی” لقبش داده اند و جالب اینکه مدتی بازداشت شده و در حال حاضر با قرار وثیقه آزاد است.

دومی راکه یک مامور امنیتی بی نهایت مهم است و در موقعیت حساس “نقطه ثقل سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس” قرار دارد، برای یک افشاگری بچگانه رو می کنند. کسی به نام محمود زمانی، در یک شوی ناشیانه امنیتی ظاهر می شود و علاوه بر موقعیت بالا، خودش را رابط “ضدانقلاب خارج از کشور و جریان سبز در داخل کشور” هم می‌نامد. تا حالا روشن شده که این بیچاره کارمند بنیاد شهید بوده و یک عکس یادگاری هم با مهدی کروبی انداخته است. باید منتظر ماند و دید این “نیروی متدین و ارزشی” کدام پرونده فسادش لورفته که در ازای پنهان کردنش روی صندلی معروف برنامه “مثلث” نشسته است.

 سه “متدین” دیگر سرشناسند. قضات معلق ماجرای کهریزک را همه می شناسند. از سعید مرتضوی، دادستان پیشین تهران که “قاضی شجاع ومحبوب” آقای خامنه ای بودتا حسن زارع‌ دهنوی مشهور به قاضی حداد، معاون وقت امنیت دادستان تهران و علی‌اکبر حیدری‌فر، قاضی شعبه اول دادیاری دادگاه انقلاب، که حالا پشت درهای بسته بخاطر پرونده معروف جنایات کهریزک مثلا محاکمه می شوند.

و آخری که هرزه دری ها، هتاکی ها وکتک کاری هایش شهره شهر است ومهدی کوچک زاده می خوانندش، در صحن مجلس، روزنامه نویسان را “هرزه نگار” و “فاسد” می خواند، از همان کسان است که در “یکشنبه سیاه” چنان کردند که هنوز در سخن احمد توکلی پژواک دارد: “جلسه استیضاح، آبروریزی تمام عیار بود.” وحتما برای جلوگیری از انعکاس آبروریزی های بیشتر است که طرحی را به تصویب می رسانند که معنایش این است: “نمایندگان شوخی بدنی بکنند، عکاسان عکس نگیرند.”

 وقتی خیالشان راحت می شود، ۱۷۷رأی موافق به محمدحسن نامی می دهند. اولین نظامی مفتخر به دریافت دکترای مدیریت استراتژیک از دانشگاه کیم ایل سونگ در پیونگ یانگ، یک ساعته رای اعتماد می گیرد.

اعطای سبد کالا شامل برنج، روغن و گوشت به اقشار آسیب‌پذیر هم تصویب می شودو سیستم کوپنی به اقتصاد کشور باز می گردد.

“نیروهای متدین و ارزشی” که لحظه ای از مقابله با “مفاسد اخلاقی” غافل نیستند، دامنه ممنوعیت را گسترش می دهند. “تک چرخ زدن زنان” در مسابقات ورزشی و سوارشدن دختران بر موتوسیکلت “مقابل چشم نامحرم” هم به فهرست “معصیت خدا” اضافه می شود. تنظیم کننده فهرست الهی هم احمد علم‌الهدی، امام جمعه مشهد است.

سایت خبری” وانگواردیا “ انگار منتظر همین فرمایشات است تا در گزارش خود “به ضوابط اخلاقی عجیب” در ام القرای اسلام بپردازد و ممنوعیت های باورنکردنی جمهوری اسلامی را ردیف کند.

روی دیوارهای “بن بست نفرت انگیز” خون هزاران سوری پاشیده است که بدست نیروهای بشار اسد و متحدانش روسیه، چین، جمهوری اسلامی و حزب اله لبنان کشته شده اند. ولید جنبلاط، نماینده مجلس لبنان به الجزیره، می گوید: “حزب‌الله با دستور ایران در سوریه در حال جنگ هستند.”

جان کری، در کنفرانس خبری مشترکی با ویلیام هیگ همتای بریتانیایی خود در لندن، اعلام می کند: “بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، باید از قدرت کنار برود.” وزیر خارجه آمریکا از اپوزیسیون سوریه دعوت می کند تا در کنفرانس بین المللی”دوستان مردم سوریه” که قرار است در رم برگزار شود، شرکت کند.

آسوشیتدپرس می نویسند: “جان کری، در رم سیاست جدید آمریکا در باره سوریه را اعلام خواهد کرد.دولت اوباما درحال هماهنگی با برخی از متحدین اروپایی خود است تا برای نخستین بار کمک های مستقیمی را دراختیار عناصری از اپوزیسیون سوریه قرار بدهد. این تصمیم برای افزایش فشار بر بشار اسد اتخاذ شده است تا کناره گیری وی از قدرت را تسریع کند.”

ترکیه با درایت تمام، خود را برای فردای نزدیک سوریه آماده می کند. سیاست آشتی و وحدت ملی به موفقیت بزرگی دست می یابد. گفت وگو با رهبر زندانی کردهای ترکیه به نتیجه می رسد: “اوجالان” فرمان صلح صادر می کند.

“نظام” که عزم و جزمش به تصمیم “مقام رهبری” بسته است، هر روز بیشتر از پیشتر بر طبل سرکوب و جنگ می کوبد.

محمد خزایی، سفیر “نظام” در سازمان ملل و رئیس کل بانک مرکزی هردو یک حرف را می زنند: “ما در شرایط جنگ اقتصادی هستیم “. محمود بهمنی به صراحت می گوید: “سال ۹۲ سال سختی خواهد بود”.

بانک مرکزی نرخ تورم سال ۹۱ را ۳۲ درصد اعلام می کند؛ رقمی که بسیاری آن را غیر واقعی می‌دانند، اما درصورت درست بودن هم باز نشان دهنده میزان فشار بر اقشار حقوق بگیر و کم درآمد کشورست.

گمرک ایران می‌گوید حجم مبادلات تجاری ایران در ۱۱ ماهه سال جاری نسبت به سال پیش از آن به ۸۶ میلیارد دلار کاهش پیدا کرده است. در هشت سال گذشته این نخستین بار است که حجم مبادلات تجاری ایران در یک سال نسبت به سال پیش از آن افت نشان می‌دهد.

دهه اول اسفند ماه تمام می شود. یک “دیپلمات ارشد ایرانی” از نروژ درخواست پناهندگی می کند.

میشل اوباما بر صحنه اسکار حاضر می شود واسکار بهترین فیلم را به فیلم “آرگو” که نسخه قاچاقش در ایران دست بدست می شود وفروش حیرت آورش درجهان که با دریافت اسکار بازهم افزایش خواهد یافت، افکار عمومی را برای هر اقدام آتی آماده می سازد.

در “بن بست نفرت انگیزی” که حاصل سلطه “نظام” بر ایران است، فرهنگ حاکم در بدنه اجتماع جاری می شود. نام های “مخلان نظم و امنیت اجتماعی” و “اراذل و اوباشی” که دارای سوابق متعدد در امر باجگیری، زورگیری، خفت‌گیری، مزاحمت برای نوامیس هستند و روز آخر هفته در ولنجک، تجریش و دربند دستگیر شده اند، جایی برای توصیف و توضیح نمی گذارد: “حامد ملخ”، “شهرام آبگوشت”، “مهدی لشه”، “حسین انتر”، “ممد پلشت”، “مهدی پاپتی”، “حمید خاکبرسر”، “امیر گامبالو”، “کاظم فردین”، “احسان دراگو”، “ممد خوشگله”، “سعید خارجی”، “حشمت سگارو”، “مهدی خرخره” و “کاظم دوشلوار”. اینها همه ۱۶ تا ۲۰سال دارند و زادگان، پروردگان و قربانیان نظامی هستند که “ نیروهای متدین و ارزشی” آن غرق در فسادند.

چنین است، اوضاع ایران گرفتار “در بن بست تنفر انگیز” از نگاه ۴۳ اقتصاددان د رنامه شان به احمدی‌نژاد:“تحلیل ما گویای آن است که آرایش درونی قوای حاکمیت در کشور بطور بنیادین دگرگون شده‌است و بر اثر آن نظام مدیریت کشور بشدت تنزل یافته است و توان آن برای تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری علمی و کارشناسی و اجرای کارآمد آن تصمیمات، رو به زوال گذاشته است و همین عامل، تاثیرات انکار ناپذیری بر کارکرد نهادهای اقتصادی گذاشته است. امروز وخامت اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور بر همگان آشکار شده‌است و تشدید تحریم‌های نفتی و بانکی نیز مزید بر علت شده و آن ها را وارد بحران کرده است. بیم آن می‌رود که استمرار این بحران در دراز مدت به تشدید تعارضات اجتماعی و سیاسی منجر شود و کیان کشور را به مخاطره اندازد.”

و محمد نوری زاد که برای گفتن چنین سخنانی بازهم به دادسرا احضار شده است، راه نجات را فریاد می کند:

“تنها راه برون رفت ما از این بن بست نفرت انگیز، سکوت نیست. بل اتفاقاً فریاد است. و نهراسیدن از تبعات این فریاد. می گویم: عزیزان، نترسید! حرف بزنید و اعتراض کنید اگرچه شما را به زندان بیندازند. بالاتر از این؟ چرا ما نباید زندانها را پرکنیم؟ حال که طرف مقابلِ ما امکانِ معارضه ی انسانی و مدنی را – که جزیی از بدیهی ترین حقوق اجتماعی شهروندان است – انکارمی کند، ما هم زندانهای او را با حضور خود پر می کنیم. بهمین سادگی!”

 

آی آدمها

می رود، نعره زنان این بانگ باز از دور می آید،

آی آدمها!

و صدای باد هر دم دلگزاتر؛

در صدای باد بانگ او رها تر،

از میان آبهای دور و نزدیک

باز در گوش این نداها،

آی آدمها!

فریاد محمد نوری زاد را می شنوید؟ می شنوید؟ می شنوید؟