نگاه

نویسنده
یوسف محمدی

ژانر وحشت؛ سینمای فراموش شده !

نویسنده: شاهرخ دولکو، بازنویسی فیلمنامه: مهرداد میرفلاح، حبیب اله شیرازیان، کارگردان: مهرداد میرفلاح، دستیاراول کارگردان وبرنامه ریز: فرشاد اسداله پور، تهیه کننده: عبدالله اسفندیاری، مدیرتولید: مهدی احمدی، مدیرفیلمبرداری: محمود کلاری، فیلمبردار: کوهیارکلاری، تدوین: مصطفی خرقه پوش، طراح صحنه ولباس: ایرج رامین فر

موسیقی: بردیا کیارس، صدابردار: حسن زاهدی، طراح چهره پردازی: مهرداد میرکیانی

 

بازیگران:

فاطمه معتمد آریا “شبنم “، پژمان بازغی “احمد “، پرویزپورحسینی “دکترپوریا “، فرخ نعمتی “هاشم “، لیلا زارع “لیلا “، شیوا ابراهیمی، محسن قاضی مرادی، پریا جعفری، سارا جعفری، ماهایا پطروسیان “زن خیابانی “، عاطفه بیگلر.

 

خلاصه داستان:

لیلا که به تنهایی درخانه ی به ارث رسیده از پدر و مادرش زندگی می کند، مدتی است که توسط دختری شش ساله که از قدرت خارق‌العاده‌ای برخوردار است مورد حمله‌های وحشیانه قرار می‌گیرد. دکتر پوریا عقیده دارد تنها راه رهایی وی جستجو در گذشته‌های فراموش شده‌ی دوران کودکی اوست. این جستجو به جایی نمی‌رسد تا درنهایت او را به دکتر سهرابی می‌سپارند تا لیلا را در یک سفر درونی برای ملاقات با ضمیر ناخودآگاهش ببرد و…

سینماهای نمایش دهنده: فلسطین، قدس، مرکزی، المپیا، ایران، جی، اریکه ایرانیان.

 

نگاهی به ژانر وحشت در سینمای ایران

عدم برنامه ریزی صحیح ومدون درچند ساله گذشته ازسوی مدیران سینمایی باعث شده است که سینمای ایران به سمت وسویی گرایش پیدا کند که تنها به موضوعاتی خاص گرایش پیدا کند. ساخت فیلم های اجتماعی دراوایل دهه 70 وگرایش فیلمسازان به ژانرطنزدردهه 80 مصداق این گرایش است. دراین میان، یکی ازژانرهایی که کمتردرسینمای ایران مورد توجه قرارگرفته است، ژانروحشت است. اما با شروع سال 87 موج جدیدی درمیان برخی فیلمسازان بوجود آمد تا نگاهی دوباره به این ژانرداشته باشند. فیلمهای “حریم “، “خانه تاریک ” برمبنای ژانرفوق جلوی دوربین رفتند. “خواب لیلا ” سومین فیلمی بود که درسال 86 درژانروحشت ساخته شد اما به دلیل مشکلات عدیده ای که برای فیلم به وجود آمد؛ اکرانش تا سال 88 به تعویق افتاد.

 

 ” خواب لیلا “ براساس ساختاری مدورنوشته شده است. نویسنده روایت داستانش را ازطریق طراحی شخصیت ” لیلا “ انجام داده است. دختری که به تنهایی درخانه پدری اش زندگی می کند. درواقع ارتباطی که نویسنده میان ضمیر ناخودآگاه شخصیت وخاطرات دوران کودکی اوبرقرارمی کند عنصرپیش برنده درام است. لیلا به دلیل اتفاقاتی که درکودکی برایش رخ داده، شبها درخواب دچاراختلال می شود وکابوس می بیند که توسط دختربچه ای که قدرتی ماورایی دارد، مورد اذیت وآزارقرارمی گیرد. با روی دادن چنین اتفاقی درفصل آغازین داستان، مخاطب با موقعیتی جذاب روبرومی شود. مشکل زندگی لیلا برای مخاطب جذاب وگیراست وهمین امرتماشاگررا برمی انگیزد تا به انتهای روایت پیگیرداستان باشد. نویسنده هم با هوشمندی برای گسترش جهان داستانی اش از کشمکش تصاعدی استفاده کرده است. بدین معنی که، درانتهای هرقطعه بخشی ازرازاثر برای مخاطب کدگشایی می شود وبخشی دیگرمبهم ونامفهوم همچنان باقی می ماند ومخاطب برای بدست آوردن پاسخ بطورناخودآگاه به سراغ قطعه بعدی می رود. اتخاذ چنین تمهیدی ازسوی نویسنده تا فصل میانی اثربه خوبی به پیش می رود اما با تغییرداستان توسط نویسنده و ورود شخصیت زن روسپی، اثردرفصل میانی به دوتکه تقسیم می شود وروایت دوپاره میشود. این برش ناگهانی باعث ازهم گسیختن ذهن منسجم مخاطب درارتباط با قصه اصلی می شود. نویسنده برای ورود این شخصیت هیچ پیش زمینه یی به مخاطب وداستان اصلی اش نمی دهد. درواقع دلیل وجود این زن درداستان اصلی تا به انتهای اثربرای مخاطب نامفهوم باقی می ماند.

 

 گویا نویسنده قصد داشته تا بخشی ازمشکلاتی را که چنین زنانی درجامعه با آنها دست به گریبان هستند به تصویرکشد. دربخش کارگردانی هم میرفلاح هیچ تلاشی برای برقراری ارتباط منطقی میان این شخصیت با داستان اصلی نمی کند. میرفلاح با دکوپاژکلاسیکی که انجام داده است، سعی کرده تا به اصول وقواعد ژانرسینمای وحشت وفادارباقی بماند. بیشترقاب بندی هایی که فلاح درمقام کارگردان انجام داده است، تداعی گرژانروحشت سینمای هالیوود برای مخاطبان است. البته دربرخی ازسکانس ها این طراحی ها به خوبی اجرا شده است. نمونه بارزآن سکانس شب یلداست. استفاده ازسایه – روشن درقاب بندی، به بازی گرفتن دوربین درارتباط با شخصیت اصلی، ریتم مناسب اتصال نماها به یکدیگر، هدایت صحیح بازیگران، انتخاب رنگ مناسب برای هرصحنه و… ازمهمترین نکات برجسته کارگردانی است. بازیها در” خواب لیلا “ ازیک هارمونی وانسجام مناسب برخوردارنیست. معتمد آریا و پورحسینی با توجه به حضورکوتاه شان درفیلم بازی باورپذیری ازخود ارائه می دهند. لیلا زارع هم درپرداخت شخصیت لیلا ودرنمایان ساختن حس ترس دربیشترفضاها موفق عمل می کند. اما این اتفاق درارتباط با بازیگران فرعی رخ نمی دهد. بازیگران نقش های فرعی تحلیل اثررا برای مخاطب بازی می کنند. این اتفاق دربازی آنها باعث می شود تا مخاطب بخشی ازنتیجه رویداد را پیش بینی کند واین اتفاق ضربه جبران ناپذیری برتعلیق اثر وارد می کند. ” خواب لیلا “ نه تنها تجربه جدیدی درکارنامه میرفلاح به حساب می آید، بلکه می تواند آغازی باشد برای فیلمسازانی که تمایل دارند اثرشان را دراین ژانرجلوی دوربین ببرند.