در راستای اینکه اصولا تفسیر شعر موضوع مهمی است و بر انسان لازم است که اشعار را تفسیر کرده و چیزهایی که به نظرش می رسد بگوید، و با توجه به سفر اخیر رئیس جمهور به یزد که وی از کلیه صاحبنظران خواست این سفر را بررسی کنند، ما برای اجماع با رئیس جمهور و وفاق ملی و کارهای جالب و مهم دیگر، تصمیم گرفتیم در حین تفسیر یک شعر مهم از حافظ به بررسی سفرهای استانی نیز بپردازیم.
رواق منظر چشم من آشیانه توست کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
رواق(Ravagh ): محل ورود، تاقچه، تاقی، ایوان، نوعی انتشارات، یک چیز معماری عربی که ایرانی شده و بالای سرماست و ممکن است بریزد و بخورد توی سرمان.
چشم( Chashm): وسیله ای که می بینیم، ولی قبول نمی کنیم. معمولا دو تا از آن داریم و با آن هر چیزی را که وجود دارد، هرجوری که دوست داریم می بینیم. بعضی اوقات چشم ممکن است چپ نباشد یا دچار دوربینی یا نزدیک بینی نباشد. در اثر زیبایی مفرط آن گاهی از عینک دودی استفاده می شود. استفاده از سمعک در مورد این عضو اثر ندارد.
آشیانه(Ashyaneh): لانه، خانه، محل قایم شدن هواپیما یا کبوتر یا پرستو. بیت. محل انتخاب اصلح. در فرودگاه دیده شده است، ولی برای استقبال از مسافر نباید به آنجا رفت، چون اشتباه است.
کرم( Karam): اسم یک آدم قلدر شبیه آرنولدشوارتزنگر ولی متولد اردبیل. بخشش. الزاما این بخشش توسط آرنولد شوارتزنگر یا در اردبیل انجام نمی گیرد. با کرم که از خود درخت است فرق دارد. دادن چیزی به کسی( منظور بدی نداریم)
فرود( Forood): نشستن. تالاپی افتادن. همان کاری که بعضی حکومت ها می خواهند بکنند، ولی به جایش یا اصلاح می کنند یا سقوط. زرتی زمین افتادن. به نرمی قرار گرفتن. شتلق خوردن به جایی که قرار نیست.
آ ( Aaaa): بیا. د بیا. آی ی ی. اوی. چرا نمی آی؟ اوی، با توام! لطفا تشریف بیاورید. از اینکه به سفر استانی آمدید ممنونیم، ولی چرا به این زودی می رین؟ از “ آ” برای صدا کردن از پشت دیوار، خوردن در به پشت سر، صدا زدن کسی از پشت سر که او را نمی شناسیم استفاده می شود.
رواق منظر چشم من: استان من، شهر من، روستای من، به هر نوع تقسیم بندی محل سکونت در تقسیمات کشوری گفته می شود…
آشیانه توست: فکر کن که خانه خودته. بخدا تعارف نمی کنم.
کرم نما و فرود آ: لطف کن و تشریف بیار. د بیا دیگه. زودتر بیا که این بودجه رو بدی خبر مرگت بری مردم مردن از بس کارهاشون موند.
ترجمه: جناب آقای رئیس جمهور! شهر ما را مانند خانه خودت بدان و لطف کن برای سفر استانی بعدی به استان ما بیا و سهم جوانان شهر ما را بدون واسطه در اختیارشان بگذار. فقط وقتی می خواهی بیایی حداقل از دو ماه قبل بگو که ما اتوبوس و مینی بوس و سرباز به اندازه کافی خبر کنیم.
بلطف خال و خط از عارفان ربودی دل لطیفه های عجب زیر دام و دانه توست
لطف(Lotf):وظیفه. کاری که باید بکنیم ولی اینقدر نمی کنیم که وقتی می کنیم همه فکر می کنند خیلی کار جالبی کردیم. حال دادن. توزیع عادلانه مهر و محبت. حال پخش کردن.
خال(Khaal): یک چیز که از دور جالب است. نوعی قلمبگی پوستی که با احساسات غلیظ شاعرانه همراه است. یک چیز سیاه که اکثر شاعران توی آن گیر می کنند. اولین وسیله آرایشی سینمای هند. یک عارضه پوستی که چون در گذشته نمی شد عملش کرد، عاشقش می شدند.( مثال: من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم.)
خط(Khat): سیاست. محدوده. یک چیز دراز که بین این طرف و آن طرف وجود دارد.
عارفان(AArefan): عده ای آدم مشتی بی سروصدای تمیز که تا قبل از دولت نهم یک گوشه نشسته بودند ماست شان را می خوردند، الآن دائم کتک می خورند. دراویش. وقتی توی کتاب هستند به آنها احترام می گذاریم ولی وقتی توی خیابان می آیند کتک شان می زنیم.
لطیفه(Latifeh): مجموعه چیزهایی که مردم بطور عادی راجع به رئیس جمهور می گویند. نوعی قضاوت خلاصه و منطقی و ساده از وضع روانی مسوولان کشور که باعث خنده می شود. با Latfaکه دخترعمه مان است و در اطراف تبریز زندگی می کند فرق می کند.
عجب(Ajab): واکنش طبیعی که پس از شنیدن اخبار کشور به آدم دست می دهد.
زیر(Zir): محل انجام اقدامات ریاست جمهوری.
خط وخال: وعده های انتخاباتی، انواع: آوردن نفت به سفره، دادن 360 درجه آزادی، مدیریت علمی، کاهش تورم، دادن وام ازدواج، این کار را هر چهار سال تکرار می کنند.
ربودی دل: دلشان را به دست آوردی، اینجا به معنی گرفتن رای است.
لطیفه های عجب: نطق های انتخاباتی، همان وعده های انتخاباتی است.
ترجمه: بعد از دادن وعده های انتخاباتی پیروز شدی، و اینقدر کارهایت جالب بود که مردم روزی یک لطیفه برایت می ساختند و می گفتند عجب!
دلت به وصل گل ای بلبل چمن خوش باد که در چمن همه بانگ عاشقانه توست
وصل(Vasl): متصل شدن. گیر کردن. گیر دادن. گیر سه پیچ. نیروی انتظامی. چسب شدن. سریشیدن.
گل( Gol): یک چیز خوشگل به رنگ سفید یا صورتی یا قرمز یا آبی جواد که جز برای سر قبر برای جاهای دیگر هم استفاده می شود. برای صرفه جویی از کمپوت هم می شود استفاده کرد. هر چیز خوب و محبوب. اینجا منظور انرژی هسته ایی است.
بلبل( Bolbol): سخنگو، کسی که دائما حرف می زند. الهام. جوانفکر. مهدی کلهر. احمدی نژاد. دولت نهم. در اثر ازدیاد نفت و افزایش پوپولیزم تعدادش زیاد می شود.
چمن(Chaman): نوعی چیز سبز که از زمین درمی آید و هر ماه یک بار آدم آن را کوتاه می کند. با تره و جعفری فرق دارد. آنرا نمی خورند، اگر هم خواستند بخورند موقع سمپاشی نمی خورند و حداقل می شویند. استعاره از مردم پر شور.
بانگ(Bang): شعار. جیغ. داد. فریاد. نعره. صدای عجیب و غریب. شیهه.
بلبل چمن: مجموعه ای از سربازان، دانش آموزان، کارکنان دولت، نیروهای نهادها که مجبورند برای استقبال از وصل گل حضور به هم رسانند.
بانگ عاشقانه: وقتی بلندگو خراب باشد و صدا جیر جیر کند.
ترجمه تحت اللفظی: اکنون که مراسم استقبال برگزار می شود و تو هیچ کاری نمی توانی بکنی بیخود خودت را آزار نده، سعی کن در مراسم شرکت کنی، چیزی نمی شود.
ترجمه فلسفی: خبر صنعتی شدن انرژی هسته ایی باعث شد تا از صمیم قلب خوشحال شوی و مردم نیز شعار انرژی هسته ایی حق مسلم ماست را سر دهند.
علاج ضعف دل ما بلبت حوالت کن که این مفرح یاقوت در خزانه توست
علاج( Alaaj): درمان، بهبود، خوب شدن، چیزی که سه سال است اتفاق نمی افتد. هر روز بهتر از دیروز( صاایران، حجاریان سابق).
ضعف(Zaef): قدرت نداشتن. ناتوانی در اداره خود و کشور. همین جوری ولش کردی داره می ره. دائما بدتر شدن. پائین تر آمدن.
لب(Lab): منطقه ای در صورت که بدون خال آن نیز یافت می شود. یکی از اجزای صورت بین دماغ و چانه که از آن صداهای مختلفی خارج می شود. نوع صامت جالب( سوفیالورن) نوع ناطق معمولی( غلامحسین الهام)
حواله(Havaleh): وسیله ای که با آن کاری را در آینده با آدم می کنند یا اگر زنده باشند برای آدم می کنند. نوعی وسیله ایجاد محبوبیت با استفاده از لب و دهان، بدون دادن ماچ، که در آن فردی منتظر است اتفاقی بیفتد، ولی احتمالا نمی افتد.
مفرح(Mofarrah): شادی آور، حالتی که در هنگام سخنرانی رئیس جمهور در مورد دختر اتمی یا همجنسگرایان یا قرارداد گلستانچای رخ می دهد.
یاقوت( Yaghout): یک نوع جواهر قرمز که بیش از واقعیت در شعر اهمیت دارد. یک رنگ شاعرانه برای لب که اگر واقعیت داشته باشد، آدم از ترس سکته می کند.
خزانه( Khazaneh): محلی که خاتمی در آن پول می گذاشت و احمدی نژاد از آن پول برمی دارد.
ضعف دل: گرسنگی، تهیدستی، فقر، سایر چیزهای مربوط به دولت نهم
به لبت: به سخنانت، اینجا باز هم منظور وعده های انتخاباتی است.
مفرح یاقوت: ثروت، پول، دلار
ترجمه: برای اینکه ما فقر و نداری خویش را بیش از این حس نکنیم مانند دوران انتخابات کمی به ما وعده بده. چون ما امیدی به دلار های موجود در حساب ذخیره ارزی نداریم. دستت درد نکنه عزیزم!
به تن مقصرم از دولت ملازمتت ولی خلاصه جان خاک آستانه توست
مقصر( Moghasser):مسوولین دولت های قبلی. وزرای سابق. دیگران.
دولت( Dowlat): گروهی از همکلاسی های رئیس جمهور که محکم سر جای شان می نشینند تا هیچ غریبه ای وارد نشود. در برخی کشورها برای اداره مملکت از آن استفاده می شود. یک موسسه توریستی ایرانگردی و جهانگردی که کار سازمان اوقاف و امور سیاحتی و زیارتی را هم می کند.
ملازم( Molazem): زری بافان، الهام، کلهر، بستگی دارد الآن حالش چطور باشد
جان( Jaan): یک موضوع مهم قدیمی که در حال حاضر به دلیل کاهش بهای شدید اهمیت ندارد.
خاک( Khak): از همین چیزهای قهوه ای که روی زمین ریخته و در اشعار حافظ می مالند به چشم شان. مال کوی دوست را می کشند به چشم و مریض می شوند. از یک سال قبل آن را خیس می کنند و در ماه محرم برای تیپ زدن می مالند به سرشان.
خاک آستانه: محلی که آدم قبل از ورود به قدرت یا بیت یا مصرع کفشش را آنجا می گذارد.
مقصرم: در کار من قصور و کوتاهی است، ناتوانم، اینجا منظور نخبه نبودن است.
ترجمه: تو با نخبه ها و اندیشمندان نشست و برخواست می کنی و من چون نخبه و خردمند نیستم نمی توانم با تو هم نشین باشم. ولی به هر حال اگر برای سفر استانی به شهر من بیایی به استقبالت می آیم.
من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی در خزانه به مهر تو و نشانه توست
نقد( Naghd): پول آماده. اسکناس. پول. غیرنسیه. وسیله ای که با آن جلوی نقد دولت را می گیرند. وسیله ای برای افزایش جمعیت در منطقه بدون گذشت زمان یا زاد و ولد. در اثر تبدیل نفت به اسکناس ایجاد و بصورت وام یا در مقابل نامه پرداخت می شود. یک وسیله موثر برای اثبات محبوبیت مردمی.
شوخی( Shookhi): وعده های انتخاباتی. حرف هایی که رئیس جمهور قبل از هر انتخاباتی می زند و آی می خندیم.
خزانه(Khazaneh): منبع پول، در اینجا منظور بودجه تخصیص یافته به هر استان است.
نشانه تو: یک کفش یا جوراب که آدم را به یادت بیندازد.
ترجمه: من کسی نیستم که همین طور الکی با هر وعده و وعیدی بشود رایم را خرید( اشاره برای ضمانت رای جهت انتخابات آینده). پس حالا شما علی الحساب بودجه امسال شهرستان ما را مرهمت نمایید که به جز با دستور شما و سفر استانی تان این امر محقق نمی شود.
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار که توسنی چو فلک رام تازیانه توست
لعبت( Loabat): تیکه. مامان. ناناز. جیگر. محبوب آمریکای لاتین و مصر. اصل جنس.
شهسوار( Shahsavar): کسی که مثل شاه وقتی سوار ماشین می شود بیست تا ماشین دنبالش می رود و هزینه تولید می کند.
شیرین کار( Shirinkaar): شخصی که دائم کارهای عجیب و جدید می کند. همه لباس های محلی را می پوشد. به هر زبانی یک جمله حرف می زند. در همه ورزش ها وارد است. از همه علوم اطلاع دارد.
توسن( Towsan): نوعی اسب. اصولا اسب.
فلک( Falak): جهان. محلی که هر کاری خواستیم در آن می کنیم.
شهسوار شیرین کار: رئیس کاردرست.
توسنی چو فلک: استعاره از همه دنیا است، اینجا منظور سازمان ملل است.
ترجمه: تو آنقدر مسئول و رئیس کاردرست و مهمی هستی که حتی سازمان ملل هم برای تو هیچ ارزشی ندارد و قطعنامه های آن برای تو یک مشت کاغذ پاره است. ولی وقتی به یزد یا سایر شهرستانها می روی برایت از نیویورک بیشتر اهمیت دارد، آری این چنین بود عمه جان
چه جای من که بلغزد سپهر شعبده باز از این حیل که در انبانه بهانه توست
چه جای من: چه برسه به من…
سپهر شعبده باز: اینجا منظور دیوید کاپرفیلد مشهور است.
حیل که در انبانه بهانه: تکذیب کردن اقدامات دولت توسط سخنگو یا مشاور مطبوعاتی آن.
ترجمه: حتی دیوید کاپرفیلد هم از کار های خارق العاده تو گیج می شود، از من که دیگر انتظاری نیست…
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست
سرود(Soroud):آهنگ. آواز. ترانه سابق. موسیقی.
مجلس(Majless): محلی که در آن تعدادی طرفدار دولت حرف می زنند و تعدادی مخالف دولت نگاه می کنند. خانه ملت. محلی که رئیس جمهور هر ماه یکی دوبار برای استفاده از دستشویی به آن سر می زند.
رقص(Raghs): ر.ک. اسفندیار رحیم مشائی. نوعی حرکت موزون که باعث عدم توازن می شود.
شعر(Sher): اظهارات مسوولان امر
حافظ( Hafez): یکی از شاعران ایرانی که هنوز عربها و ترکها ادعا نکرده اند ایرانی نیست. وی متولد شیراز بود و ایرانیان هر وقت عاشق می شوند یا مشکل مالی پیدا می کنند، با آن فال می گیرند.
سرود مجلست: سخنرانی هایت
فلک به رقص آرد: اکنون مورالس و چاوز نمی دانند از دست تو چه کنند.
ترجمه: تو در سخنرانی هایت همه مردم دنیا را یک لنگه پا در هوا به رقص وا می داری و برای این کار از هیچ عملی دریغ نمی کنی حتی از قرائت شعر حافظ…(اشاره به تفال به دیوان حافظ قبل از سفر به شیراز دارد.)