یاد یاران

محمد صفریان
محمد صفریان

گفت و گو با علی رضا نوری زاده به بهانه ی خاموشی ایرج گرگین

گرگین و مکتبی تازه در مدرسه ی مطبوعات…

در صفحه ی “ یاد یاران ” این هفته، از “ ایرج گرگین ” و خاطرات روزهای دور و نزدیک این چهری مطبوعاتی گفته ایم. هم اویی که برای چند نسل اخیر روزنامه نگاری ایران، همواره الگویی از ابتکار و تلاش و باور درست بوده است. در راه مرور گذشته ها، در لندن همکلام “ علی رضا نوری زاده ” شدیم… او که سالهای زیادی دوشادوش ایرج گرگین به کار رادیویی و مطبوعاتی پرداخته، بر این باور است که نوآوری های گرگین و گشودن پای مباحث روشنفکری به رادیو که توسط او باب شد، سنتی در عرصه ی رادیو و تلویزیون ایران به وجود آورد که برای همیشه با یاد و خاطره ی او همراه خواهد بود… شرح این گفت و گو را در ادامه از پی بگیرید…

 

 

آقای نوری زاده، برای آغاز گفت و گو لطفاً از ایرج گرگین بگویید و سابقه ی آشنایی تان با او…

می خواهم در آغاز کلام این نکته را یادآوری کنم و آن اینکه ما یک شخصیتی را از دست دادیم که معمولا اینگونه آدم ها جایگزینی ندارند. من اگر بخواهم در تمام تاریخ رادیو و تلویزیون ایران، پنج نفر را به عنوان تاثیرگذارترین افراد این عرصه انتخاب کنم، بی شک ایرج گرگین یکی از آنهاست.

ابداعاتش یک چیز بی نظیر بود. یعنی می توانست هر لحظه بیاید و در کارش انقلابی ایجاد کند، کمااینکه بارها و بارها این کار را انجام داد و موفق شد. بگذارید از آغاز آشنایی با ایرج گرگین بگویم…

سالهای آغازین دهه ی چهل، رادیویی داشتیم ما در آن زمان به نام “ رادیو تهران “، که اساساً به وجود آمدنش مدیون تلاش ها و ابتکارات ایرج گرگین بود. در آن زمان ” رادیو ایران “ یک رادیوی عام بود، اما رادیو تهران یک رادیوی فرهنگی بود و خیلی برنامه های خاص داشت. چیزهایی که از سطح فهم عام بسیار بالاتر بود و نخبگان را پای رادیو می نشاند. موسیقی کلاسیک، مباحث روز ادبیات جهان و موسیقی متفاوت ایرانی…

آنوقت ها بیژن مفید با همکاری گرگین کاری در رادیو تهران داشت که بعداز ظهر های جمعه پخش می شد. او در آن برنامه یکی از آثار مهم ادبیات جهان را برای شنوندگان می خواند. این نمایش یک سری بازیگرانی هم داشت تا جایی که من یادم می آید، فهمیمه راستگار بود؛ جمیله شیخی بود، نیکو خردمند، خود بیژن مفید و مرتضی عقیلی و دیگران… آنوقت ها ما در کلاس ده با مرتضی همکلاس بودیم. او بعد از مدرسه می رفت و در رادیو کار می کرد…

 

و لابد شما هم اول بار در همین برنامه های رادیویی با ایرج گرگین آشنا شدید…

بله. اولین بار در یکی از برنامه های رادیو او را دیدم. یکی از همین نقش های به قول معروف فرعی به من رسیده بود. اما همکاری جدی ما زمانی شکل گرفت که پروژه ی رادیو و تلویزیون دو می خواست کلید بخورد. در آن زمان رادیو به دو شبکه ی اساسی تقسیم شد. شبکه ی دو قرار بود برنامه های فرهنگی بیشتری داشته باشد و با خواص ارتباط برقرار کند. مدیر شبکه ی دو هم ایرج گرگین بود.

یک روزی “ هوشنگ قانعی ” که تهییه کننده بود آمد و گفت ما می خواهیم برنامه های شبکه ی دوم را راه بیاندازیم، گفت من با ایرج صحبت کرده ام و او بسیار مایل است که تو هم بیایی و آنجا کار کنی. من رفتم و با ایرج گرگین صحبت کردم. هم آنجا هم طرح برنامه ی صبح به خیر ایران و عصرانه با رادیو دو ریخته شد. بنا شد تا آقایان سعید قائم مقامی و اسماعیل میرفخرایی اجرا کننده های برنامه باشند و من هم نویسنده ی همزمان هر دو برنامه… خب این ترکیب همزمان نویسنده و گوینده برای اولین بار بود که در برنامه های رادیو ایران انجام می شد. یعنی من می رفتم و در کنار گوینده می نشستم و در همان حال و هوا می نوشتم.

 

یعنی پیشتر چنین چیزی در رادیوی ایران سابقه نداشت؟

نه خیر اصلاً چنین چیزی وجود نداشت. اینها همه از ابتکارات آقای گرگین بود. چیزهای دیگر هم بود، شما فکر کنید که ما در آن زمان صدای مردم را پخش می کردیم. خب در آن دوره این موضوع خیلی مهم بود. اینها هم با حمایت های مرحوم جعفریان و ایستادگی گرگین صورت گرفت.

 

آخرین باری که در رادیوی ملی برنامه اجرا کردید چه زمانی بود؟ در خاطرتان هست؟

آخرین بار که من نشستم و نوشتم شبی بود که تهران را آتش زدند. یعنی همین گیر و دار انقلاب بود. من خودم رفتم و شخصا برنامه را اجرا کردم. شبش هم حکومت نظامی ما را دستگیر کرد. در حالی که من در آن برنامه مردم را از آتش زدن و نابود کردن شهر و سرزمینمان بر حذر می داشتم اما خب باز هم اینها آمدند و ما را گرفتند.

 

و بعد هم که دوران انقلاب و کوچ اجباری بسیاری از اهل قلم… ایرج گرگین هم در همان سالهای اول انقلاب جلای وطن کرد، درست است؟

بله. انقلاب شد و ما همه آمدیم بیرون. ایرج رفت در آمریکا و آنجا یک رادیوی کوچک را مدیریت می کرد. رادیو امید. چند بار هم در آمریکا همدیگر را دیدیم. یک مصاحبه ی مفصل هم در همین رادیو امید با من ترتیب داد. سالهای کاری اش همین طور ادامه داشت تا به رادیو اروپای آزاد آمد و مجالی شد که دیگر بار با هم همکاری کنیم. آنوقت ها به عنوان کارشناس سیاسی با این رادیو همکاری می کردم.

دیگر باری که با او همراه شدم، زمانی بود که او در مقام مدیر رادیو فردا به نیویورک آمده بود. دوره ی خاتمی بود آنزمان و خاتمی آمده بود نیویورک تا در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کند. آنجا رفتیم و با خاتمی گفت و گو کردیم و سه روز تمام با هم بودیم…

 

بسیاری بر این باورند که سنگ بنا و هیات اولیه ی رادیو فردا، حاصل تلاش های ایرج گرگین است، شما با این نظریه موافقید؟

بدون شک. گرگین نقش اساسی داشت آنجا. خیلی از ابتکارات او در موفقیت این رادیو موثر بود. بسیاری از برنامه های امروزی این رادیو نیز از جمله ی برنامه هایی ست که در زمان گرگین راه اندازی شدند. البته بعدها مدیران موفق دیگری هم آمدند ولی گرگین اثر خودش را در تمام برنامه های امروزین رادیو و تلویزیون گذاشته است… از شیوه ی مستند سازی مطبوعاتی بگیر تا حتی همین برنامه های سادی خبری. اساساً گرگین در خبر و تفسیر خبر مکتب تازه ای را بنیان گذارد که با مکاتب قبلی تفاوت بسیار داشت.

 

می شود کمی بیشتر در این باره توضیح بدهید، “ تفاوت “، یعنی چه تفاوتهایی؟

ببینید، نگاه قبلی نگاه کلاسیک به خبر بود. یعنی تند و تند خبر را گفتن. مسلط بودن و قدرتمند بودن در هنگام قرائت خبر. نگاه گرگین یک مقدار شاعرانه تر بود یا یک مقدار شیکتر حتی شاید بتوان گفت. در مکتب او واژگان با حوصله ی بیشتری انتخاب می شدند و کاراکتر و شخصیت گوینده ی خبر نیز مورد توجه واقع می شد. او در انتخاب گوینده های خبر بسیار دقت می کرد. حتی می خواهم بگویم از نظر صدا نیز تفاوت هایی بود. بیشتر صدا ها قاطع و بلند و سریع بود، گرگین اما صدای مخملین و تاثیرگذار و آرام را ترجیح می داد. یعنی گرگین علاوه بر کارهای فرهنگی اش در مدرسه ی خبر نیز صاحب مکتب و شیوه ی شخصی خود بود.

در مجموع می توانم اینطور بگویم که او برای اولین بار در ایران، خبر را با تفسیر و تحلیل و گزارش خبری و گزارش خبرنگار میکس کرد و این در تلویزیون بسیار مهم بود. به همین خاطر هم تلویزیون ملی ما در آن زمان از تمام تلویزیون های دیگر منطقه جلوتر بود چون هم کارش مدرن بود و هم در کشورهای مختلف دنیا نماینده و خبرنگار داشت؛ یعنی شیوه ی کاری اش چیزی از تلویزیون های صاحب نام دنیا کم نداشت.

 

برای سوال آخر می خواستم از سالهای اول انقلاب بگویم و دلیل عدم همکاری گرگین با رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی… به نظر شما این اتفاق خواست گرگین بود یا خواست حکومت؟

نه…؛ ببینید گرگین به طور کلی یک روشنفکر بود و نگاهی که به تحولات داشت خیلی منفی نبود اما به هر حال طبیعی بود که گرگین با اینها به جایی نرسد و نتواند با اینها همکاری کند. گرگین وقتی انقلاب شد کنار بود هر گز هم نرفت با اینها کار کند. در آن آغاز بسیاری از بچه های جبهه ی ملی و دیگرانی که وارد حکومت شده بودند از گرگین و شیوه ی کاری او خوش شان می آمد و به او احترام می گذاتشتند. اما طبیعتا آن فضا، فضای گرگین نبود. گرگین فضای تظاهر و ریا و ریش و نماز ظهر و اینها را تاب نمی آورد. آدم بسیار شیک و مدرنی بود و با اینها سازگاری نداشت. ولی در دوران آقای خاتمی، گرگین امیدواری هایی پیدا کرده بود که ایران به تحول و جایگاه بهتری برسد اما متاسفانه این هم آرزویی بود که تحقق پیدا نکرد.