محمود سرابی
پرستو فروهر که سالهاست از پرواز دست نمی کشد و هرساله در این فصل به ایران می آید تا در سوگ داریوش و پروانه فروهر بسوزد، امسال هم نتوانست سالمرگ مادر و پدرش را برگزار کند.
پرستو فروهر دختر داریوش و پروانه فروهر در دهمین سال پرکشیدن پدر و مادرش بار دیگر با سد ممانعت نیروهای امنیتی جهت برگزاری مراسم بزرگداشت آنان مواجه شد. طبق برنامه ای که ازقبل اعلام شده بود این مراسم باید عصر جمعه ساعت 3 آغاز برگزار می شد، اما از ساعاتی قبل از ظهر تعداد بی شماری از نیروهای امنیتی با لباس شخصی و لباس رسمی نیروی انتظامی در سراسر خیابان قائدی جمع و مانع ورود کسانی شدند که قصد ورود به کوچه کوچک منزل فروهر ها را داشتند. مراجع امنیتی قبل از ان هم به پرستور فروهر اطلاع داده بودند که مانع برگزاری این مراسم خواهند شد و در مورد برگزاری این مراسم به وی هشدار داده بودند. با این وجود پرستو فروهر و نیز اعضای حزب ملت امسال امیدوار بودند این مراسم برگزار شود. این امیدواری زمانی پررنگ شد که آگهی برگزاری این مراسم در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید؛ در حالی که سال قبل از چاپ این آگهی جلو گیری به عمل آمده بود. با این حال روز 29 آبان و بعد از درج آگهی، از سوی وزارت اطلاعات با پرستو فروهر تماس گرفتند و دستور دادند که مراسم برگزار نشود.
پرستو فروهر تا سالها پس از کشته شدن داریوش و پروانه فروهر، این مراسم را در خانقاه صفی علیشاه، در نزدیکی خانه شان برگزار می کرد. اما برخوردهای مراجع امنیتی باعث شد که وی این مراسم را در مسجد فخر برگزار کند. اما در سال 81 به علت برخوردهای تازه فروهرها مراسم را در منزل خود برگزار کردندکه در آنجا نیز شرکت کنندگان در مراسم با حضورنیروهای امنیتی مواجه شدند. در سال 82 این مراسم در حسینیه ارشاد برگزار شد، اما پس از ان مراجع امنیتی ناصر میناچی را تهدید کردند و به وی گفتند حق برگزاری این مراسم در حسینیه ارشاد را ندارد. بعد از آن برای دو سال این مراسم در منزل فروهر ها برگزار شد. اما از سال 86 به این سو برگزاری این مراسم حتی در منزل فروهر ها با ممنوعیت غیر رسمی اما قاطع نیروهای امنیتی مواجه شده است.
امسال نیز همچون سال قبل، مراسم فروهر ها در حالی قرار بود برگزار شود که ابتدا و انتهای کوچه کوچک آنها که به خیابان قائدی و پیچ شمیران منتهی می شود با استفاده از نرده های بلند مسدود و در واقع آنانی که در خانه فروهر حضور داشتند به نوعی محبوس شده بودند. محبوس از این جهت که حق نداشتند به کوچه وارد شوند تا مبادا در کوچه تجمعی صورت بگیرد و هزاران تنی که از سراسر کشور آمده بودند دوباره یکصدا مانند سال 85 فریاد بزنند: “مرگ بر استبداد”.
اما پرستو که 10 سال است شاهد این برخوردها و هنوز امیدوار است که حق پدر و مادر از دست رفته اش را بگیرد، همچنان این بگیرو ببند ها را تحمل می کند. همان بگیر و ببندی که روز جمعه نیز تکرار شد: صدها نیروهای امنیتی و لباس شخصی و ضد شورش که سراسر کوچه و خیابان قائدی را پر کرده بودند. با اتومبیل هایی با پلاک ویژه؛ با تویوتا لندکروزر با شیشه سیاه و همچنین مینی بوس و ون های نیروی انتظامی. با باتوم در دست و آماده درگیری.
آنان باز مثل هر سال داد می کشیدند و فریاد می زدند: بروید، تجمع نکنید، آقا برو. اینجا چی کار داری. حتی امکان جمع شدن چند نفره هم از مردم گرفته شده بود؛ برای اینکه کسی نگوید: مرگ بر استبداد
”آخرین باری که مردم توانستند دراینجا جمع شوند در سال 85 بود که به شعار دادن و سرود خوانی هم رسید. اما امروز نشد. خب فردا می خوانیم.” این را پرستو می گوید. او می گوید و به نقطه ای خیره می شود. شاید صحنه دادگاهی را در ذهن مجسم می کند که حکم قاتلین و مسببین قتل های زنجیره ای را خواهد داد. پرستو تنها همین حکم را می خواهد. او که حدود دو هفته قبل برای برگزاری این مراسم آمده بود چند روز دیگر دوباره به آلمان برمی گردد تا باز هم دوباره نمایشگاه برگزار کند؛ باز مصاحبه کند. او سال دیگر هم برمی گردد تا این مراسم را برگزار کند. می گوید: “تا هستم می آیم”.