گفتگو با مدیر مسئول روزنامه یاس نو نتیجه داد و بالاخره با اختصاص صفحه ای برای زنان موافقت شد، زمانی که نقش زنان در روزنامه نگاری ایران و نقش روزنامه ها به عنوان یک پای بست در عمومی کردن مساله زنان مهم و اساسی تلقی می شد. همزمان در صفحات لایی روزنامه حیات نو، اعتماد و رسانه های دیگر به مطالبات زنان توجه می شد و فعالان و روزنامه نگاران زن تلاش می کردند از هر فرصتی برای طرح مسائلی که گریبانگیر زنان بود استفاده کنند. با قدرت گرفتن فعالان زن در عرصه عمومی آرام آرام خبرگزاری های دولتی و نیمه دولتی از روی ضرورت یا مصلحت بخش هایی را به شکل اختصاصی و جداگانه به طرح مسائل زنان و خانواده اختصاص می دادند و حتی از هم سبقت می گرفتند.
بخش های که به دلیل ضرورت موضوع هنوز وجود دارند و به تولید خبر و گزارش با رویکرد های خاص هر رسانه می پردازند. این در حالی است که هر روز فعالیت و توجه به طرح مسائل زنان در رسانه های فارسی زبان خارج از کشور کمرنگ شده و از کمیت و کیفیت مقالات و گزارش های پیرامون این موضوع کاهش پیدا می کند.
سوال اساسی اینجاست در حالی که اولین وظیفه رسانه اطلاع رسانی و گزارش و تحلیل در باره وقایع و رویدادهاست و مسایل و اتفاقات مربوط به زنان به لحاظ در برگیری و اهمیت و فراوانی دارای ارزش خبری است چرا رسانه های فارسی زبان خارج از ایران به خصوص در یک سال گذشته آنطور که باید و شاید این تحولات را پوشش نمی دهند و حتی بعضی از آنها برنامه های ویژه زنان را تعطیل کرده اند.
آیا سیاستگذران این رسانه هابه اهمیت نقش زنان درتحولات سیاسی و اجتماعی و بخصوص دموکراسی سازی در ایران پی نبرده یا فاقد نگرش جنسیتی هستند و شاید هم آگاهانه ومنسجم و هدفمنداز توجه به این حوزه خبری خودداری می کنند. بخصوص که بعضی از این رسانه ها اجازه ارتقا به روزنامه نگاران زنی که دارای دیدگاههای برابری طلب هستند را نمی دهند وچنین روزنامه نگارانی در بدنه نگه داشته شده و در پست هایی قرار نمی گیرند که بتوانند در محتوا و شکل برنامه هاتغییر ایجاد کرده و یا سهم بیشتری از رسانه را به مسایل زنان اختصاص دهند.
دوستی که هم اکنون در یکی ازاین رسانه ها مشغول فعالیت است چندی پیش ایمیلی از سوی مدیریت دریافت کرده که کمتر از فعالان جنبش زنان برای تحلیل و بررسی استفاده کنند. این دوست خبرنگار معتقد بود که کاملا جهت دار و سازمان یافته از طرح مسایل مربوط به زنان محدود شده و در همان محدوده هم با حضور بسیاری فعالان زن در رسانه موافقت نمی شود.
البته نمی شود از این واقعیت هم چشم پوشی کرد که کاهش قدرت و همبستگی فعالان زن در داخل و خارج از ایران در بی توجهی رسانه ها به پوشش مسائل مربوط به زنان بی تاثیر نیست و فقدان برنامه ریزی در فعالان جنبش زن تاثیر بسیاری در این مهم دارد.بدون شک رسانه ها از مولفه های تاثیر گذار بر عمومی کردن ونقض حقوق زنان در ایران و جهان است. به همین دلیل یکی از دوازده موردی که در سند پکن از موارد خطر آفرین معین شده نداشتن دسترسی زنان به رسانه است.
ازآن جایی که تعداد زنان خبرنگار حرفه ای در اغلب کشورهای آسیایی کم است، زنان همچنان در این جوامع به تلاش خود برای مقابله با موانع موجود و حضور در رسانه ادامه می دهند. برخی دغدغه های مطرح عبارتندمزدبرابر، رفتار عادلانه، شناسایی کار و اشتغال زنان، اذیت و آزار و برقراری توازن یا تعادل میان مسئولیتهای حرفه ای و شخصی و و بخصوص دستیابی به مدیریت ها. هر چند که دولت های آسیایی از تلاش خود برای افزایش میزان مشارکت زنان و دختران در رسانه خبر داده اند که از جمله شامل ساخت برنامه هایی برای زنان و توسط ایشان، آموزش و آگاهی رسانی از طریق رسانه و اقداماتی برای افزایش تعداد زنان در موقعیت های تصمیمگیری و مدیریت است اما این امکانات بخصوص در کشورهای مانند ایران ناچیز و در رسانه های فارسی زبان خارج از ایران نا مناسب تر و بدون استراتژی رسانه ای است.
بخوبی به یاد می آورم وقتی صدای آمریکا تصمیم به برنامه ای مخصوص زنان گرفت با انواع توجیهات با رنگ و لعاب روشنفکری مواجه شدم که بعضی از آنها با انواع توجیهات چنین برنامه ای را مناسب منافع زنان نمی دانستند. این برنامه شروع شد و آنقدر مدیر و کارمند در آن عوض شد که آخر مثل لحاف ملا ده تکه شد و چیزی از آن باقی نماند در حالیکه با همه سنگ اندازی ها یکی از موفق ترین برنامه های صدای آمریکا محسوب می شد.
همه می داند که محتوای یک برنامه شنیداری و دیداری تا چه اندازه بر فرهنگ سازی وتثبیت مبانی فکری شهروندان موثر است و بهتر از همه جمهوری اسلامی این موضوع را می داند که با صرف هزینه های کلان به تولید برنامه های انبوهی پرداخته که از زن موجودی تابع و جنس دومی بسازد. موضوعی که رسانه های فارسی زبان خارج از ایران به آن نمی خواهند پی ببرند. رسانه ها ابزار قدرت مندی در شکل دادن بینش و بازتاب های فرهنگی و تغییر و تامل در شکل دهی روابط زن و مرد بدون زور گویی و تبعیض و نگرش های توام با برابری دارند تا پیش فرض های هژمونیکی کنونی جمهوری اسلامی را بهم ریخته و ساختار جدیدی برای بایسته های زیست امروزی فراهم بیاورند.
دوستی که هم اکنون از سیاستگذاری های فرهنگی در جمهوری اسلامی آگاه است می گفت جلسات متعدد ی در شورای انقلاب فرهنگی و صدا وسیما برای کنترل و جهت دادن مطالبات زنان برگزار میشود و پرداخت به این موضوع جهت کنترل مطالبات زنان یکی از دغدغه های این نهادهاست و این در حالی است که روز به روز برنامه های توام با هدفمندی و برنامه عمل در رسانه های فارسی زبان خارج از ایران کاهش پیدا می کند و آنچه هم که تهیه می شود فاقد انسجام و سراسر از پراکندگی است.
به جسارت می توان گفت طرح مسایل زنان در این رسانه ها بیشتر بار ظاهری و تزیینی و رفع مسیولیت داشته و باز تولید همان رفتارهای است که زنان را جنس دوم تلقی می کنند برنامه ها فاقد بار فرهنگی و آموزشی مبتنی بر تغییر رفتار در است و تنها برای خالی نبودن عریضه تهیه می شود.در اغلب این رسانه ها به تدریج از حضور معنوی و پر محتوای زنان کاسته شده در حالیکه حضور ظاهری زنان افزوده می شود. تصویری که از زنان ساخته می شود یک تصویر ظاهری پر هیاهو ولی بی محتواست که نمی تواند الگوی مناسبی از زن ایجاد کند.