نمایش روز♦ تئاتر ایران

نویسنده
جمشید کمالی

نمایش های اجتماعی که رنگ و بوی تاریخ معاصر را نیز داشته باشد این روز ها کمتر روی صحنه می رود. برخلاف ‏نیمه دوم دهه هفتاد که اهالی تئاتر یکی از وظایف خود را پرداختن به مسائل روز می دانستند امروز به دلیل نوع نگرش ‏های دولتی حاکم بر دنیای نمایش کمتر کارگردان و یا نمایشنامه نویسی را پیدا می کنید که رغبتی به اجرای این شکل ‏آثار داشته باشد

review1.jpg

فصل خون

نویسنده و کارگردان و انتخاب موسیقی: ایوب آقا خانی. طراح صحنه: لادن سیدکنعانی. بازیگران: فهیمه امن‌زاده، ‏صادق ملکی، ناهید مسلمی، فرزین محدث و علی میلانی.‏

نمایش در سال های آغاز جنگ میان ایران و عراق می گذرد. زنی برای نگهداری از فرزند خانواده ای راهی شهرهای ‏جنگی ایران می شود. اما آنجا با آدم ها و روابطی رو به رو می شود که زن را به دوران های ماضی می برد.‏

تصویری از امروز

ایوب آقاخانی یکی از فعالان عرصه تئاتر است که معمولا به عنوان بازیگر، نمایشنامه نویس و کارگردان در هرفصل ‏اثری را برای ارائه داشته است. کارهای آقاخانی در هرژانری که کارکرده با یکدیگر متفاوت بوده است. او در مرغابی ‏وحشی بازی کرده، متن هایی همانند امپراطور و آنجلو را برای کارگردان دیگری نوشته و فصل خون را به عنوان ‏نمایشی برای کارگردانی برگزیده است. نگاه این کارگردان در پرداختن به داستان در فصل خون کاملا اجتماعی است. ‏

داستان این نمایش اگرچه در دوران جنگ می گذرد ولی کارگردان بیش از آنکه روی پیرنگ مترمرکز شود سعی داشته ‏که تحلیل شرایط را دستمایه کار خود قرار دهد. نگاه نویسنده و کارگردان در این نمایش کاملا مبتنی بر اصول رئالیستی ‏بنا شده است. اگرچه در رئالیستی ترین شکل ممکن به هرحال چون نویسنده و بعد تر کارگردان زاویه دید خود را به ‏داستام تحمیل می کنند اصول و شیوه های این شکل کار امروز همانند گذشته کارآیی ندارند. اگرچه کارگردان می کوشد ‏در تصویر سازی های خود از عناصری سود جوید که این عناصر به بازشناخت یک دوره اجتماعی کمک بیشتری کنند. ‏

آقاخانی در نمایش فصل خون با طرح داستانی کمرنگ از همان ابتدا مبنای کار را بر شخصیت هایی استوار می کند که ‏توسط داستان اولیه خلق و پیش روی تماشاگر قرار می گیرند. این شخصیت ها خیلی زود به بیان درونیات خود می ‏پردازند اما آنچه در این میان کمی مخاطب را گنگ می کند عدم ارائه شناسنامه ای روشن از وضعیت شخصیت هاست. ‏آقاخانی می بایست پیش از اینکه وارد بحث شخصیت پردازی شود ابتدا کمی داستان و طرح و توطئه اثر را بسط و ‏گسترش می داد تا شخصیت ها برای مخاطب ملموس تر باشند. آقاخانی در نگارش متن این نمایشنامه بیشتر داده های ‏خود برای شخصیت پردازی را به ذهن مخاطب معطوف داشته است. یعنی تماشاگر باید از آرشیو ذهنی خود این ‏شخصیت ها بیابد و بعد آنها را با دنیای نمایشنامه نویس منطبق کند. ‏

شاید این کار در نگاه اول به فعال سازی ذهن مخاطب بیافزاید اما از سویی دیگر ممکن است آنگونه که باید نتواند زمینه ‏های همذات پنداری را فراهم آورد.‏

review2.jpg

آقاخانی در نمایش خود برای شرایط جنگ را وضعیتی بیمارگونه به تصویر بکشد شخصیت ها را نیز از نظر روحی در ‏بستری سالم قرار نمی دهد. سیروان فردی که دختر برای نگهداری از او می آید کمی شیرین عقل است. او به عنوان ‏نماد فردای زندگی اینگونه بیمار تصویر می شود و نیازمند پرستاری. این شخصیت در صورت توجه بیشتر می توانست ‏به یکی از کانون های نمایش بدل شود و تماشاگر را با خود همراه کند. اما این اتفاق در طول نمایش رخ نمی دهد و ‏سیروان نیز خیلی زود به فراموشی سپرده شده و کارگردان سراغ شخصیتی دیگر می رود.‏

سردرگمی متن روی میزانسن های نمایشی و بازی سازی ها نیز تاثیر می گذارد. آقاخانی قصد داشته تا از ارائه می ‏زانسن های ترکیبی دوری کند و از همین روی بازیگران را تنها در بسیاری از لحظات مقابل تماشاگران قرار می دهد تا ‏دیالوگ های خود را بگویند. دیالوگ هایی که در نهایت هم کاریزمای لازم را ایجاد نمی کند و مخاطب را با یک متن ‏رادیویی رو به رو می کند.‏

ایوب آقاخانی پیش از این نمایش زمین مقدس را کارگردانی کرده بود که نقش اصلی آن را داود رشیدی بازی می کد. ‏این نمایش جذاب و سرشار از ایده بود. نه فقط میزانسن ها که طراحی صحنه نیز در بسیاری موارد به راوی تبدیل می ‏شد. آن نمایش درباره غم غربت بود و این حس نوستالژیک تماشاگر را تحت تاثیر قرار می داد. اما حتی کوچکترین ‏ارتباطی میان آن نمایش از منظرگاه پرداخت با این نمایش وجود ندارد. آقاخانی نمایشنامه نویس و تحلیل گر خوبی است. ‏تنها باید کمی خود را با جریان روز نمایش همراه کند.‏