ولی فقیه و فرماندهی اطلاعات

علی افشاری
علی افشاری

رابطه ولی فقیه و دستگاه اطلاعاتی در جمهوری اسلامی  مسئله ای  بحث برانگیز بوده است. اشتیاق و اصرار زیاد خامنه ای بر هماهنگی نیرو های امنیتی کشور با وی و دخالت در جزئیات امور اطلاعاتی و هدایت  دستگاه امنیتی کشور این تصور را قوت بخشیده است که تمایل شخصی وی دلیل این امر است.  اما بررسی سیر تاریخی جمهوری اسلامی و رابطه ولی فقیه و نیروهای اطلاعاتی  خلاف این امر را نشان می دهد.

آیت الله خمینی نیز اهتمام ویژه ای به مسائل امنیتی داشت. بر اساس برخی شواهد قابل اعتنا  مسائل سطح اول اطلاعاتی کشور در دوران رهبری  بنیانگزار جمهوری اسلامی، با نظارت عالیه و دخالت مستقیم او اداره می شد. علاوه بر این مورد، سید احمد خمینی و دفتر آیت الله خمینی نیز در مدیریت مسائل اطلاعاتی و نحوه برخورد با مخالفین نقش فعالی داشتند. به عبارت دیگر در طول دوران رهبری دو ولی فقیه، دستگاه اطلاعاتی کشور و نیرو های امنیت مسلط عملا تحت نظر ولی فقیه عمل کرده اند. این واقعیت را نمی  توان صرفا ناشی از تمایل شخصی دو ولی فقیه و یا خصوصیات اقتدار گرایانه  آنها دانست، بلکه الزامات نظریه ولایت فقیه، ضرورت تجمیع منابع اصلی قدرت در دستان فقیه جامع الشرایط و همچنین پیوند ایدئولوژیک بین صاحب منصبان امنیتی کشور و رهبری  نیز عوامل مهمی هستند.

آیت الله خمینی اهمیت زیادی به کار های اطلاعاتی می داد. وی از همه مردم خواست تا در جمع آوری اطلاعات و افشای توطئه ها و تحرکات ضد انقلاب و گروه های به زعم وی ضد اسلام حکومت را یاری بدهند و به اصطلاح ا طلاعات ۳۶ میلیونی تشکیل بدهند.

اما خاطرات محمد محمدی نیک ری شهری دریچه ای را می گشاید تا دریافت، خامنه ای دخالت مستقیم و تمام عیار در مسائل اطلاعاتی را از سلف خود به ارث برده است. بر این اساس  فرماندهی ولی فقیه بر دستگاه امنیتی کشور ار دوره رهبری آیت الله خمینی شروع شده است. پیش از ورود به بحث باید متذکر شد که منابع موید دخالت های امنیتی آیت الله خمینی محدود به دعاوی ری شهری نیست. پرداختن به این مقوله ها از حوصله این یادداشت خارج است و در فرصت های دیگر به آن پرداخته می شود. فقط برای نمونه  مواردی چون ماجرای تواب سازی آیت الله شبیر خاقانی، پرونده آیت الله شریعتمداری، برخورد با سازمان مجاهدین خلق، رویارویی های خشونت بار در کردستان و خوزستان، پرونده آیت الله منتظری، تعطیلی حزب توده و دستگیری گسترده اعضاء آن و… ذکر می شود.

 اهمیت روایت ری شهری در این است که وی از ابتدا که فعالیت های امنیتی- قضائی  در دادستانی  نظامی و دادگاه انقلاب  ارتش را آغاز می کند تا زمانی که عهده دار مدیریت وزارت اطلاعات می گردد، از چهره های مهم و دست اول اطلاعاتی نظام بوده است. لذا حرف های وی به لحاظ تاریخی و سیاسی اهمیت دارد اگرچه به خودی خود حجت نیست و نمی توان آن را به مثابه سند قطعی و خدشه ناپذیر تلقی کرد. مگر آنکه شواهد و اطلاعات تایید کننده دیگری بدست آورد. اما در مجموع خاطرات ری شهری که خود یک طرف ماجرا است منبع ارزشمندی برای  آگاهی از حقیقت ماجرا است.

ری شهری می گوید هنگامی که ریاست دادگاه انقلاب ارتش را بر عهده داشته است. به طور منظم هفته ای یک با دو بار با آیت الله خمینی دیدار داشته و مسائل و اطلاعات پرونده ها را به استحضار وی می رسانده است. در این دیدار ها هیچ کس دیگر  و حتی سید احمد خمینی حضور نداشته است. حتی یک بار که کسی در دفتر آیت الله خمینی نبوده و ری شهری با وساطت شیخ شهاب اشراقی داماد آیت الله با وی دیدار کرده است، بنیانگزار جمهوری اسلامی با علامت چشم وی را متوجه نموده که باید جلسه را ترک کند. نزدیکی ری شهری  آنقدر بوده که برای دیدار نیاز به هماهنگی قبلی نداشته است. (1)

تقرب  ری شهری آنقدر بوده است که حجت الاسلام  فضل الله محلاتی که روحانی به مراتب شناخته شده تر و نزدیک تر به آیت الله خمینی در پیش از انقلاب بود و از شاگردان شناخته شده وی بود به شوخی به ری شهری می گوید برخی از این گزارش هایت را بده ما به آیت الله خمینی بدهیم تا بتوانیم مانند شما بدون قرار قبلی و راحت دیدار نمائیم!

 قابل توجه است که ری شهری در اول انقلاب روحانی گمنامی بود که نه سابقه مبارزاتی درخوری داشت و نه از  دانش فقهی سطح بالایی برخوردار بود و معرف حضور آیت الله خمینی نیز نبود. بی رحمی، تند روی ها و برخورد های اقتدار گرایانه وی ابتدا مورد حمایت رهبران حزب جمهوری اسلامی و سپس آیت الله خمینی واقع شد. دامادی  آیت الله مشکینی نیز در ارتقاء وی به رده های بالای مدیریت اطلاعاتی کشور تاثیر بسزایی داشت.

ماجرای انتخاب حجت الاسلام اسماعیل فردوسی پور به عنوان نخستین وزیر اطلاعات نیز قرینه قابل اعتنایی است  که  جماران سررشته اداره اطلاعات کشور را بر عهده داشته است.

او از شاگردان  خاص و افراد  نزدیک و مورد وثوق آیت الله خمینی بود. یازده سال را در جوار وی در عراق گذراند. در نوفل لوشاتو نیز ملازم آیت الله بود و مسئول هماهنگی تماس های تلفنی و جلسات وی را بر عهده داشت. بعد از انقلاب با حکم آیت الله خمینی  قاضی شرع مشهد شد و سپس به عضویت حزب جمهوری اسلامی در آمد. از حادثه مهیب انفجار ۷ تیر جان سالم به در برد. خود وی می گوید که همزمان دفتر آیت الله خمینی و رئیس جمهور با وی تماس گرفته و خبر دادند که او را برای تصدی مدیریت  وزارت اطلاعات در نظر گرفته اند. نامبرده  ماجرا را  در هنگام دفاع جهت جذب رای نمایندگان مجلس دوم اینچنین شرح می دهد:

“اولین باری که از دفتر امام به من پیشنهاد شد و همچنین از طرف مقام ریاست جمهوری، از دفتر امام خواستند من موافقتم را اعلام کنم، گفتم شما استخاره بگیرید، اگر خوب آمد به جناب آقای خامنه ای اعلام کنید. بعد جناب آقای خامنه ای به من زنگ زدند که در این رابطه شما با آیت الله موسوی اردبیلی ملاقات داشته باشد تا من بتوانم نامه ای که می نویسم مستند باشد. گفتم من  شرط استخاره کرده ام. ایشان فرمودند من از استخاره خبر ندارم. من  چون من اطلاع نداشتم که اول استخاره شده است یا نه، آخرین بار هم که داشتند تصمیم می گرفتند، خودم زنگ زدم که برای من یک استخاره بگیرید، این استخاره آخر را جواب دادند که بد است، بعد که دفتر امام مطلع شدند که این استخاره بد است به من خبر دادند و قسم هم خوردند که ما اول استخاره کردیم و آن استخاره خوب بوده است. بر اساس استخاره اول شما عمل کنید.”(2)

همانگونه که دیده می شود کارگردانی معرفی فردوسی پور از سوی دفتر آیت الله خمینی  و به احتمال زیاد با صحنه گردانی سید احمد خمینی صورت گرفته است. از فحوی صحبت سید علی خامنه ای رئیس جمهور وقت بر می آید که چندان دل خوشی از این انتصاب نداشته است. حتی دفتر آیت الله خمینی به ادعایی عجیب متوسل می شود تا  جایگاه استخاره مشکوک الوقوع قبلی را برتر از  استخاره قطعی الوصول متاخر بنشاند  و بدینترتیب فردوسی پور را قانع سازد تا از انصراف دست بکشد! حال این وسط اصل  ارتباط مدیریت دستگاه اطلاعاتی کشور با استخاره مورد اعتراض دفتر آیت الله خمینی قرار نمی گیرد.

فردوسی پور به دلیل دفاع ضعیف و نا توانی ها رای نیاورد. گزینه بعدی محمد محمدی ری شهری بود. وی که مجتهد بودنش مورد تردید جدی بود، سرانجام با تایید آیت الله مشکینی  مورد انتخاب اکثریت مجلس قرار گرفت.  بیان خاطره هایی چند از سوی وی چرایی  این گزینش ر ا بیشتر روشن می سازد.

“پس از گذشت مدتی از ماجرای رای اعتماد مجلس به آقای فردوسی پور، آقای موسوی نخست وزیر اینجانب را خواست و پیشنهاد کرد که مرا برای تصدی وزارت اطلاعات به مجلس معرفی کند. ایشان  در ضمن اشاره کرد که امام خمینی به من فرموده بود که در مورد سایر وزارتخانه ها من نظری ندارم، اما درباره وزارت اطلاعات هر کس را می خواهی معرفی کنی نظر من را اخذ کن. در خصوص شما موافقت ایشان را نیز گرفته ام.”(3)

ری شهری مردد بوده است لذا برای مشورت پیش آیت الله خمینی می رود.

“بعد از مشورت ها من خدمت امام رسیدم و از ایشان تقاضا کردم که نظر خود شان را بیان بفرمایند. هر جوری که ایشان نظر بدهند بنده قبول می کنم. ایشان لطف فرمودند و مسائلی فرمودند که من حالا نمی خواهم آنها را اینجا مطرح کنم. فقط  یک جمله از آن مطالب را عرض می کنم. ایشان فرمودند که قبول کن وقتی شما باشید من مطمئن هستم که کار خلافی عمدا انجام نمی گیرد و مشکلاتی را هم خدمت شان عرض کردم، ایشان گفتند توکل به خدا بکن و اینها مسائلی نیست.”(4)

سرانجام ری شهری می پذیرد که این مسئولیت را قبول کند. پس از اخذ رای اعتماد از مجلس به همراه هیات دولت پیش آیت الله خمینی می رود. بعد از پایان دیدار به اشاره سید احمد خمینی می ماند تا آیت الله خمینی به صورت خصوصی با وی ملاقات کند. مفاد صحبت های رد  و بدل شده به روایت ری شهری چنین است: “[ آیت الله خمینی می گوید] :

حواست را جمع کن. وزارتخانه ای که به شما سپرده شده، وزارت اطلاعات است، وزارت کشاورزی نیست! جای حساسی است در انتخاب همکاران دقت کن و در این باره با آقای خامنه ای، هاشمی و موسوی مشورت کن، بدون بررسی شخصا تصمیم نگیر. ری شهری در پاسخ می گوید: “حتما با افرادی که فرمودید مشورت خواهم کرد. لیکن از آنجا که ممکن است آنان نسبت به افرادی که می خواهم به کار دعوت کنم اختلاف نظر داشته باشند، پس از مشورت با آنان خودم تصمیم خواهم گرفت، چون من مسئول هستم و باید در مورد آنچه در این وزارتخانه انجام می شود پاسخگو باشم.

امام فرمودند : مقصودم همین است، مشورت کنید اما خود تان تصمیم بگیرید، منظورم این بود که بدون مشورت کاری نکنید. گفتم [ ری شهری]  از این به بعد علیه من خیلی حرف خواهند زد، چون در حال حاضر هفت خط سیاسی بر نهاد های اطلاعاتی حاکم است، به اصطلاح اطلاعات هفت خط است. [ خمینی ] نه علیه شما کسی چیزی به من نگفته است. من به آقای موسوی گفته بودم در مورد وزیر اطلاعات موافقت من لازم است. وقت شما را پیشنهاد کردند گفتم ایشان برای این کار مناسب است.“(5)

ری شهری بعدا می گوید: “تا زمانی که وزیر بودم همه کار های اساسی پیش از آنکه با رئیس جمهور و نخست وزیر هماهنگ شود با امام هماهنگ می شد و در واقع معتقد بودم اطلاعات باید هماهنگ با رهبری کار کند.”(6)

وی حمایت قاطع آیت الله خمینی از وزارت اطلاعات را از دلایل موفقیت خود بر می شمرد.  می گوید چون رهبر انقلاب در جریان کار های وزارت اطلاعات بود لذا حمایت می کرد.

همچنین متذکر می شود. “با دستور آیت الله  خمینی به مرتضی نبوی وزیر وقت  مخابرات مقرر شد کنترل مکالمات با هماهنگی وزارت اطلاعات باشد. وزارت اطلاعات نیز بدون حکم قوه قضائیه نمی توانست مکالمات را کنترل کند.”

وزارت اطلاعات علاوه بر تهیه گزارش های مختلف و تخصصی، یک بولتن مخصوص تحت عنوان بولتن اختلافات برای آیت الله خمینی تهیه می کرده است. جالب آن است که آیت الله خمینی به ری شهری گفته است: “اختلاف اگر کم باشد ضرر دارد، زیاد آن ضرری ندارد نگران نباش”

اظهارات مشابهی را نیز ری شهری در خصوص اختلاف بین سر لشگر ولی الله فلاحی رئیس نیروی زمینی ارتش و تیمسار ظهیر نزاد رئیس ستاد مشترک ارتش ذکر می نماید.

بنابراین از خاطرات ری شهری چنین بر می آید که آیت الله خمینی انتظار داشته است نخست وزیر و رئیس جمهور در تعیین وزیر اطلاعات با وی مشورت کرده و انتخاب وزیر فوق با موافقت وی همراه باشد. از سوی دیگر از وزیر اطلاعات نیز توقع داشته است مسائل را با وی در جریان بگذارد  و رهنمود بگیرد. البته به مشورت با خامنه ای، موسوی  و هاشمی رفسنجانی نیز توصیه نموده است. ری شهری نیز اعتراف می کند  تمامی تصمیم گیری های اصلی وزارت اطلاعات با آگاهی آیت الله خمینی و موافقت وی صورت گرفته است. یکی از دلایل اصلی اختلاف آیت الله منتظری با آیت الله خمینی در برخورد انتقادی وی و در عوض حمایت نا مشروط و محکم آیت الله خمینی از عملکرد وزارت اطلاعات بود.

چنانچه بیشتر گفته شد به صرف خاطره های ری شهری نمی توان به صورت قطعی نتیجه گرفت که آیت الله خمینی فرماندهی  ارشد  دستگاه اطلاعاتی کشور را در دست داشته است. اما با توجه به مسئولیت وی و همچنین حمایت های صریح آیت الله خمینی از عملکرد وزارت اطلاعات و اطلاق عنوان سربازان گمنام امام زمان به آنها و  تقدس بخشیدن به فعالیت های نیرو های امنیتی  احتمال صحیح بودن این اظهارات بالا است.

همچنین رصد کردن مواضع آیت الله خمینی و روایت های دیگر مسئولین وقت و یا قربانیان آن زمان درستی این تصور را قوت می بخشد. بی نیاز از توضیح است که در صورت صحت،  آنگاه این ادعا سند و مدرک محکم دیگری در مسئولیت مستقیم آیت الله خمینی در سرکوب ها و اعدام های بی رویه و ظالمانه دهه شصت و بخصوص فاجعه اعدام های گسترده زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ خواهد بود.

 

منابع :

۱- خاطره‌ها، خاطرات محمدی ری شهری، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، جلد اول، ص ۹۷

۲- روزنامه رسمی، شماره ۱۱۳۷۸

۳- خاطره‌ها، خاطرات محمدی ری شهری، انتشارات انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، جلد سوم، ص ۴۹

۴- خاطره‌ها، خاطرات محمدی ری شهری، انتشارات انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، جلد سوم، ص ۵۶

۵- خاطره‌ها، خاطرات محمدی ری شهری، انتشارات انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، جلد سوم، ص ۵۹ و ۶۰

۶- خاطره‌ها، خاطرات محمدی ری شهری، جلد سوم، انتشارات انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳، ص ۶۱،

۷- خاطره‌ها، خاطرات محمدی ری شهری، انتشارات انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳جلد ۱ ص ۹۸