خوب، بد و زشت: سه سناریوی خاورمیانه

نویسنده

» دیدگاه فارین پالیسی در باره آینده منطقه

استفان وات

خاورمیانه به کجا می رود؟ دو یا سه دهه دیگر در کجا قرار می گیرد؟ اکثر تحلیل ها درگیر مسائل روز هستند (آیا اسد سقوط می کند؟ آیا جنگ با ایران اجنتاب ناپذیر است؟ آیا راه حل دو دولت در فلسطین عمل خواهد کرد؟…). بگذارید یک قدم دورتر بایستیم و چشم انداز وقایع مختلف را در دراز مدت نگاه کنیم. به نظر می رسد سه سناریو، از دیدگاه منافع آمریکا، قابل ترسیم است.

 

1 . سناریوی خوب: سناریوی خوش بینانه برای آینده خاورمیانه می گوید هرچند راه آینده پستی و بلندی زیادی دارد ولی آنچه به بهار عربی معروف شده منطقه را از رکود چندین دهه در آورده است. دنیای عرب برای سالیان دراز تحت سلطه رژیم های دیکتاتوری بوده اند که به عوض فکر کردن به توسعه کشور به حفظ قدرت خود علاقمند بودند. وضعیت تحصیلات، پیشرفت های علمی و توسعه اقتصادی و حقوق بشر همه قربانی شده است. این شرایط به احساسات ضد آمریکایی نیز کمک کرده است و بسیاری از رژیم ها حضور اسرائیل و اشغال فلسطین را مطرح می کنند تا ملت های خود را از فکر کردن در باره عقب ماندگی خودشان منحرف کنند.

در این سناریو، این دوران تاریک دیگر به سر آمده است. اسد هم مانند قذافی سقوط خواهد کرد و رفتن او به محور ضد غربی متشکل از ایران و سوریه پایان خواهد داد. ایران نیز از موضع ضعف ناچار است با غرب کنار بیاید و رژیم ملایان خود در وقت اضافی زندگی خواهند کرد. با تحولات سیاسی که در این منطقه اتفاق می افتد و با سر کار آمدن دولت هایی که بیشتر پاسخگو خواهند بود، انرژی ذخیره شده این جوامع آزاد شده و دورانی از شکوفایی و توسعه اقتصادی شروع خواهد شد. 

دموکراسی هایی که در این منطقه بوجود خواهد آمد روابط بهتری با آمریکا خواهند داشت و مردم بیشتر به فکر پولدار شدن خواهند بود تا بلندهای جولان و نوار غزه یا حضور نظامی آمریکا در منطقه. اسلام نقش قوی تری بازی خواهد کرد ولی بیشتر به سمت میانه روی تمایل پیدا خواهد کرد.

این نظر با دیدگاه سنتی لیبرال ها همخوانی دارد. در این نظر فرض بر آن است که انسان ها بیشتر به بهبود شرایط مادی اهمیت می دهند و بیشتر مثل ما می شوند؛ پس تعارضات کمتر می شود و احساسات ضد آمریکایی کم می شود و گرایش به داشتن سلاح های کشتار جمعی کم می شود. ازاین نظر مخالفت با اسرائیل هم از بین خواهد رفت و همه در صلح زندگی خواهند کرد.

از بسیاری جهات چنین سناریویی می تواند مطلوب باشد، هرچند که فعلا تا چند نسل دیگر فلسطینیان را آواره نگاه خواهد داشت. ولی این تنها سناریو نیست.

 

2 . سناریوی بد: در این سناریوی آینده، تحولات سیاسی ناشی از «بهار عربی» ادامه می یابد و تلاش برای بازگشت به دوران قبل با شکست مواجه می شود. رژیم های مشارکتی سیاسی ویژگی های مثبت یاد شده در بالا را به همراه می آورد و توسعه اقتصادی، تحصیلات و وحدت ملی تقویت می شود. به عبارت دیگر حرکت های سیاسی ادامه می یابد و عمیق تر می شود و جوامع بازتری در منطقه ایجاد می شود.

ولی در این سناریو خاورمیانه به مکانی آرام و یا به صورت نسخه ای از اروپا بدل نمی شود. رژیم های سیاسی این کشور ها قادر خواهند بود به تقاضاهای مردم خود پاسخ بگویند و منافع ملی خود را پیش ببرند. ولی از آنجا که بسیاری از این منافع ممکن است با خواسته های آمریکا در منطقه سازگاری نداشته باشد، دنیای عرب ممکن است به عنوان قطبی مستقل و در برابر واشنگتن ظاهر شود.

نمونه هایی از آن را در تاریخ داریم: مثلا ترکیه تحت حزب اسلامی، پیشرفت های اقتصادی قابل توجهی داشته ولی به همان نسبت از ایفای نقش به عنوان متحد نزدیک آمریکا فاصله گرفته است و بیشتر به عنوان نیرویی مستقل در منطقه عمل می کند. منافع ترکیه و آمریکا در بیشتر موارد با یکدیگر سازگار است ولی همیشه چنین نیست. همین امر در مورد مصر بعد از مبارک هم ممکن است صادق باشد.

در سناریوی «خوب» فرض بر این است که ظهور نظام های مشارکتی و شبه دموکراتیک درمنطقه در نهایت تعارض منافع در داخل منطقه و منافع منطقه و آمریکا را از بین می برد. ولی دلایلی هم دردست است که نشان می دهد این سناریو خوشبینانه است. تعارض سنی و شیعه سال قرن هاست که وجود داشته است. فلسطینیان به دنبال دولت مستقل هستند و مردم عرب نیز از آنان دفاع می کنند. یک دولت دموکراتیک در سوریه به هر حال خواهان بازپس گرفتن بلندی های جولان خواهد بود. یک دولت دموکراتیک در ایران هم ممکن است خواهان سلاح هسته ای باشد همانگونه که شاه بود.

باید دانست که رژیم هایی مانند حسنی مبارک در مصر یا شاه عبدالله در اردن، هرچند به مردم خود اهمیتی نمی دادند ولی با منافع واشنگتن همسو بودند. رژیم هایی که اکنون جانشین آنها می شوند باید به حرف مردم هم گوش فرا دهند. این امر همواره با منافع آمریکا سازگار نیست. تاریخ نشان می دهد که دولت ها هرچه ثروتمندتر و قوی تر می شوند، به تدریج بر میزان استقلال منافع آنها هم افزوده می شود.

 

  1. سناریوی زشت: سناریو سومی نیز قابل تصور است که در آن آنچه در عراق و لبنان اتفاق افتاد و اکنون در سوریه نیز تکرار می شود، ادامه پیدا کند. در این حالت بهار عربی برخی از رژیم های ورشکسته را واژگون خواهد کرد ولی نمی تواند همه آنها را سرنگون کند که نتیجه آن رونق خشونت، فرقه گرایی و جنگ و افراطی گری خواهد بود که باعث رشد القاعده و پیروان آن می شود.

بدیهی است که در این حالت منطقه برای سال ها دستخوش جنگ و تفرقه می شود. احیای اقتصادی اتفاق نمی افتد، زیرا بی ثباتی سیاسی سرمایه گذاری را ناممکن می سازد و جمعیت محلی را بیشتر به جنگ با یکدیگر وا می دارد تا سازندگی. نیروهای خارجی هم در مواردی مایل به دخالت خواهند بود که خود باعث وسعت گرفتن تعارضات منطقه می شود. با توجه به نقش خلیج فارس در تامین انرژی جهانی، این وضعیت اثر نامطلوبی بر اقتصاد جهانی خواهد داشت.

این سناریو برای آمریکا جذاب نیست. شاید برای آمریکا عاقلانه تر باشد که خود را از این وضعیت دور نگاه دارد ولی با توجه به فشار متحدان آن نظیر عربستان سعودی و اسرائیل چنین کاری دشوار خواهد بود. در این میان روسیه و چین هم هیچ اقدام مثبتی نخواهند کرد. در نتیجه این سناریو نه تنها خبر خوبی برای مردم منطقه نیست بلکه برای آمریکا نیز دردسر بزرگی محسوب می شود.

کدام یک از این سناریو ها محتمل تر است؟ من بیشتر متمایل به سناریوی دوم هستم چون معتقدم بهار عربی قابل بازگشت نیست و معتقد نیستم که بی ثباتی در سوریه قابل تداوم باشد.

البته این سه سناریو تنها حالت های قابل تصور نیستند. ولی این سناریوها کمک می کند وضعیت فعلی را در چشم انداز بزرگ تری نگاه کنیم و منطق سیاست های آمریکا در منطقه را بهتر درک کنیم. لازم به گفتن نیست که من طرفدار سناریوی اول هستم ولی تحقق آن را تعجب آور می دانم.

منبع: فارین پالیسی – ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۲