تاریخ را قصه نپندارید آقا!

بیژن صف سری
بیژن صف سری

“اگر کشور ایران هزاران بار هم در هم بشکند بهتر از این است که انقلاب به دست دشمن بیفتد”. این جمله که می توان آن را مصداق کامل خباثت فردی بی وطن دانست، از اظهارات منتسب به رهبری نظام است که اخیرا علیرضا زاکانی٬ نماینده مجلس به نقل از ولی نعمت خویش آقای خامنه‌ای به آن اشاره کرده است.

می گویند آقای خامنه ای قبل از غصب عنوان رهبری نظام، در سال هائی که دغدغه ای جز شعر و سازنداشت، اهل مطالعه و کتاب خوان بوده، و امروز نیز از جمله دل بستگی های ایشان مطالعه زندگی نامه شاهان و سلاطین گذشته است؛ که اگر به واقع چنین باشد باید بر این گفته ی منتسب به ایشان شک کرد چرا کمترین اثر مطالعه سرنوشت سلاطین و شاهان گذشته و کلا تاریخ، عبرت آموزی از آن است. آنچنانکه پلو تارک می گوید، اسکندر همیشه نسخه ای از ایلیاد هومر را که به دلیل تصحیح ارسطو به نسخه صندوق معروف بود، همراه داشت و آن را شبها با خنجری زیر بالش خود می گذاشت و می گفت این دو چیز در سفر ها ی جنگ توشه راه من است. از قضا چرچیل، هم بر این باور بود و می گفت به هیچ کجا سفر نمی کنم مگر آنکه دوره کامل گیبون ( تاریخ عروج و سقوط رم) را با خود همراه داشته باشم؛ و این یعنی راه جاودانگی که با گذشتن از ظلمات سطور تاریخ بدست میاید.

اگر بنا را بر صحت این نقل قول از سوی رهبر نظا م بدانیم باید دید این گفتار بی خردانه، آن هم ازسوی رهبر کشوری که صد ها حاکم و شاه و سلطان بخود دیده است و همه آنها با تمامی اقتدار و استبداد خود، عاقبت ساقط شدند و نامی از ایشان باقی نمانده اما این کهنه دیار همچنان باقی و پابر جاست، تحت چه شرایط و یا احساس خطرنسبت به نظام بر زبان آمده است؟

بنا بر اخبار و شرایط موجود، هر روز که میگذرد اعتراف به تاثیر گذاری تحریم ها ازسوی سران جمهوری اسلامی بیشتر می شود؛دیگر کار از حاشا گذشته و دیگر نمی توان منکر تاثیر گذاری فشار های بین المللی بود. امروز دیگر صدا و سیمای نظام هم از گرانی ونابسامانی های اقتصادی می گوید، حتی رئیس مجلس فرمایشی هم اقرار بر فشار گرانی ها بر مردم دارد و آن را دلیل بی کفایتی دولت منتخب رهبری می خواند و در این میان برای گریز از این تنگنا بحث بر سر سازش با آمریکا و نوشیدن جام زهر قوت گرفته است.

 بی شک در چنین شرایطی ملت جان به لب رسیده از گرانی ها، نه تنها دولت بلکه رهبری نظام را در ایجاد وضعیت اسفناک امروز خود مقصر می دانند که به حق غیر از این هم نمی تواند باشد.این واقعیتی است که بنا بر اقرارصدیقی امام جمعه موقت تهران بر حلقه محارم رهبری هم سرایت کرده و برخی از آنها بابت وضعیت امروزکشور، به ولی نعمت خود آقای خامنه ای طعنه می زنند.شاید به همین دلیل است که در خبر ها آمده طلاب و مداحان را در ماه رمضان برای زدودن این واقعیت از اذهان عمومی بسیج کرده اند تا ولی امر مسلمین جهان را از این اتهام مبرا سازند.

 در فرهنگ ما ایرانی ها ضرب المثلی معروف وجود دارد به نام نمد مال شدن که خود حکایتی است شنیدنی و شرح آن در تاریخ این مرزبوم بدین گونه ثبت گردیده که، وقتی هلا کو خان مغول، خلیفه بغداد را به اسارت گرفت، اطرافیان خان مغول، او را از کشتن خلیفه بر حذر داشتند چرا که بر این باور بودند اگر خون خلیفه ای بر زمین ریخته شود دنیا زیر و رو و یا چه و چه خواهد شد. از این رو هلاکو خان از ترس اینکه مبادا در اثر کشته شدن خلیفه بلایی نازل گردد دست به دامان وزیر مدبر و دانشمند خود خواجه نصیر الدین طوسی می شود و با او در این باره مشورت می کند که در نتیجه وزیر ایرانی تبار دستگاه مغول پیشنهاد می کند تا فراشان میر غضب، خلیفه را در نمدی پیچانده و از در احتیاط اندک اندک دست و پای او را مالش دهند، تا چنانچه در اثنای این مالش مثلا دیدند و یا شنیدند، آثار رعد و برق و باد و غرش آسمان بروز کرد و زمین به لرزه در آمد، دست نگاه دارند و الا خاطر مبارک خان را از تشویش حیات خلیفه آسوده سازند که هلا کو خان هم چنین کرد تا عاقبت خلیفه در اثر نمد مال شدن دار فانی را وداع گفت.

حال حکایت امروز آقای خامنه ای است که در پس حصار قداستی که از سوی حامیانش ایجاد گردیده در حال نمد مال شدن بر اثر فشار افکار عمومی و تحریم های جامعه جهانی است. این گفته بی خردانه ایشان نیز نشانه بارزی برضعف و زبونی حاکمیت و ایضا ساقط شدن نظام ولایی تحت امر ایشان است و این واقعیت اجتناب پذیری است که به شهادت تاریخ همیشه در حال تکرار این کهنه دیار،پایان همه حکومت های جابرانه و حاکمان ستمگر بوده است؛ حاکمانی که ابتدا با چهره ای مقدس و بصورت مرشد کامل بر گرده ملت نشستند ـ مانند شاه اسماعیل صفوی با آن مریدان از جان گذشته ای که به فرمان مرشد خود آدمیزاد را هم می خوردند ـ ولی روزی که بساطشان برچیده شد ـ همانند شاه عباس که وقتی میمیرد به نام او هفت تابوت از هفت دروازه شهر خارج میکنند تا مبادا مردم بدانند استخوانش در کجا دفن است تا آن را بیرون کشند،از دنیا رخت ببستند.

الغرض امروز با وجود نشانه هایی، چون فقر و گرانی که چون طاعون به جان ملت و حاکمیت افتاده، می توان دریافت، زمان پایان حکومت جابرانه ای دیگر در این کهنه دیارفرا رسیده است و باز هم تاریخ در این سر زمین اهورایی تکرار خواهد شد و نظام جمهوری اسلامی هم به رغم همه تقدس و ادعای حمایت از سوی کائنا ت،این بار حتی با نوشیدن جام زهر هم دوام و بقایی نخواهد داشت.چرا که رهبری نظام، حضرت “ آقا ” تاریخ را قصه پنداشتند:

به کدام رو سپیدی طمع بهشت بندی
توکه در جریده چندین ورق سیاه داری؟