موقعیت برزخ گونه درام
خلاصه نمایشنامه:نمایش ماجرای فردی را روایت می کند که در روزهای آغازین جنگ جهانی دوم نزد یک روانشناس می رود…
بازیگران: مهدی بجستانی: افسر گشتاپو، احمد ساعتچیان: زیگموند فروید، فرانک حیدریان: آنا فروید. شهاب حسینی: غریبه. محمود اکبر شاهی مدیر تولید، دستیار اول کارگردان، فاطمه عرب کرمانی، طراح پوستر و بروشور پدرام تنعمی، آهنگساز عیلرضا ساعتچیان و طراح صحنه منوچهر شجاع.
اریک امانوئل اشمیت از جمله نمایشنامهنویسان مطرح معاصر است که چند سال بیشتر از معرفی او به تئاتر ایران نمیگذرد. اشمیت سال ۱۹۶۰ در حومه لیون فرانسه به دنیا آمده و در رشته فلسفه دانشسرای عالی پاریس دکتری گرفته است.
او سالها به تدریس فلسفه پرداخته و دوره کامل کنسرواتوار موسیقی لیون را نیز همزمان پشت سر گذاشته است. وی از سال ۱۹۹۱ با نمایش “شب والون” به عنوان یک نمایشنامه نویس مطرح شد و بعدها آثاری چون ملاقاتکننده خرده جنایتهای زن و شوهری، نوای اسرارآمیز، عشق لرزه و هشتمین نمایشنامهاش مهمانسرای دو دنیا را در سال ۲۰۰۰ نوشت. آثار اریک امانوئل اشمیت که تاثیر فیلسوفانی چون دیدرو، ولتر، پاسکال، سارتر و… بر آنها انکارناپذیر است تا به حال در سراسر جهان با استقبال مخاطبان و منتقدان بسیاری مواجه شده است.
پیش از “ملاقات” مجموعه داستانهای “گلهای معرفت”مانند “میلارپا”، “ابراهیم آقا و گلهای قرآن”، “اسکار و خانم صورتی” و “سوموکاری که نمیتوانست تنومند شود” همراه چندین رمان دیگر در اختیار خوانندگان ایرانی نیز قرار گرفتهاند.
چندین جایزه ارزشمند تئاتر مولیر فرانسه، جایزه بهترین مجموعه داستان گنکور، جایزه آکادمی بالزاک همراه انبوهی از جوایز فرانسوی و خارجی در گنجینه افتخارات اشمیت به چشم میخورد.
“ملاقات” در میان آثار به نمایش درآمده از متنهای امانوئل اشمیت بیشتر به درون انسان و نیازها، احساسات و عواطف او نزدیک میشود. هر چند نمایش به هیچ وجه قصد ندارد وارد حوزه روانشناسی شود و بیشتر به واسطه نزدیکیاش به اخلاقیات به بعد اخلاقی درون انسان نزدیک میشود؛ اما در عین حال نظم و تناسب احساسات درونی انسان را مورد تاکید قرار میدهد و زلزله احساسات را به عنوان محور تغییرات درونی و بر هم خوردن تناسب احساسهای درونی قهرمان داستانش مطرح میسازد.
آنچه چالش و درگیری گفتاری میان شخصیتها را به وجود میآورد، موقعیت معلق آنها در مورد زندگی و مرگ است. در واقع این تعلیق همیشگی نمایش که در ساختار دراماتیک آن پرداختی هوشمندانه دارد، حاصل موقعیتی است که فرصت بحث درباره زندگی را فراهم میکند و از همین دریچه هم به تحلیل مرگ میپردازد.
از آنجایی که حادثه مهمی در نمایش رخ نمیدهد و در آن بنا به محوریت موضوع، دیالوگ اهمیت بیشتری دارد، شکلدهی صحنه در اصل نوعی “سهل ممتنع” است، زیرا میزانسنها به هر شکلی باشند باز نمیتوانند وجوه دلالتگر و شاکلهمند خاصی را به نمایش بگذارند، چون نگرش قیاسی نویسنده بسیار غالب است و اجازه به رویکرد استقرایی نمیدهد؛ یعنی، نشانهها و عناصری در خود متن برای توسل به چنین نگرشی لحاظ نشده است. از این رو، میزانسنها هم به همین شکلی که هستند و نیز به هر نمایه دیگری که باشند، به دلیل کلیگرایی متن، چندان تاثیری در بیان نمایشی اجرا ندارند و آنچه از منظر درام، متن را به عنوان نمایشنامه معرفی میکند، همان موقعیت بینابینی و برزخگونهای است که متن روی آن تاکید میورزد.
نمایش “ملاقات” در حوزه اجرا با ویژگیها و کاستیهای نسبی روبهروست: طراحی زیبا، ساده و مدرن صحنه که توسط منوچهر شجاع انجام شده، با موضوع نمایش همخوانی زیادی دارد، زیرا با اجتناب از رویکرد استقرایی و پرداختن به جزئیات، فضایی کلی و انتزاعی خلق کرده است که نمیتوان آن را به مکان معینی منتسب کرد. در عوض، زمینههای لازم را برای هر چه ذهنیتر و انتزاعیتر شدن صحنه فراهم کرده تا زمینه همان تاویلی که مورد نظر نویسنده بوده، فراهم شود.
مهدی بجستانی، اگر چه در نقش افسربازی خوب و قابل قبولی ارائه میدهد، اما مجموعه کارش را در این نمایش نمیتوان کاملا مثبت و مطلوب ارزیابی کرد. او در ارائه شخصیت مامور گشتاپو، آنجا که نیاز به خلق تجربههای حسی بیرونی دارد، در رفتار سخت، بازی خوبی ارائه میکند؛ اما هر زمان که داستان و موقعیت شخصیت (در صحنههای پایانی) ایجاب میکند تا به بحران درونی و جابجایی لایههای حسی درون شخصیت نزدیک شود، در حرکت از جنبههای بیرونی بازی به زمینهها و گسترههای درونیتر ناموفق نشان میدهد و با فریاد زدن و دویدن و حرکتهای تند در صحنه نیز نمیتواند کاستیهای بازیاش را جبران کند
فرانک حیدریان هم با اینکه در تمام مدت نقش ساده و یکدستی دارد، چندان درارائه آن موفق نیست. شخصیت نمایشی که وی در صحنه ایفاگر آن است در تمام مدت حضورش آرام و با حیا نشان میدهد و کمتر میتوان تقطیعهای حسی بازی را در کارش مشاهده کرد. احمد ساعتچیان اما بازی یکدست و سادهای در نمایش دارد، اما در عین حال این سادگی را با حرفهایگری تمام به حضوری جذاب و دلنشین تبدیل میکند.
بنابراین شاید عجیب نباشد که نقش غریبهای که شهاب حسینی ایفاگرآن است بیشتر و بهتر به چشم بیاید. این دو بازیگر با توجه بیشتر به جذابیتهای نقش و با رویکردی ـ شاید ـ واقع گرایانهتر بازیهای جدی و پر تنش تری را به اجرا میگذارند. هر چند که شخصیت ایشان اجازه ایفای بهتر این نقشها را به آنها نمیدهد.