سفر رییس جمهور ایران به کشور عراق، گر چه به عنوان یک واقعه مهم تاریخی و بیاد ماندنی مورد بررسی است، اما بدون شک یادآور موضوعات مهم دیگری نیز می باشد که نمی بایست از آنها به سادگی گذر کرد.به ویژه آنکه تاریخچه روابط سیاسی و اجتماعی دو ملت در طی سالیان دراز به دلیل نوع بافت حاکمیتهای سیاسی شان، بشدت تحت تاثیر سیاستهای رهبران دو کشورقرار داشته است.
در سال های پس از انقلاب مناسبتهای کم تاثیر اجتماعی و اقتصادی فی مابین، هیچگاه بیش از مبادلات مرزی رونق نگرفت و نقش سیاسی جنگ هم در شکل گیری عقده های ناسیونالیستی هر دو ملت بسیار پر رنگتر رخ نمود. ایران و عراق هر دو در مقطعی دشمن یکدیگر بودند و ایران در آن مقطع، البته دشمن دوست عراق یعنی آمریکا نیز. امروز همان دوست قدیمی عراق موجبات سرنگونی دشمن دشمن خود را فراهم کرده و به لطف اختلاف دو دوست، سایه دشمنی قسم خورده از سر ایران برداشته شده است.
اما مسئله اینجاست که احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور کشور ایران در این سفر بیشتر از آنکه موجبات افتخارات ملت ایران را فراهم آورد، به دنبال تاکید بر “مشترکاتی” است که اساساً در نظر مردم و سیاستمداران عرب و مسلمان عراقی جایگاه برجسته ای ندارند. در واقع تاکید وی بر ریشه های مشترک مذهبی و فرقه ای شیعه بین دو ملت با ساختار بیمار و مضطرب سیاسی امروز عراق همخوانی ندارد.
از نگاه تمام همسایگان عرب مسلمان ایران، ما هیچگاه یک کشور مسلمان “خودی” پنداشته نشده ایم. ایران به عنوان یک کشور بزرگ و توانمند غیر عرب در منطقه حتی دوست استراتژیک همسایگان عرب خود نیز برشمرده نمی شود. تشدید رنگ اسلامیت مورد تاکید آقای ریئس جمهور و مشاوران سیاسی وی، در شرایطی رهبری می شود که وزن استراتژیک نام ایرانی و هویت مستقل و مستند آن در حاشیه قرار می گیرد.
اشاعه فرهنگ اسلامی در سیاست خارجی ایران امروز در حوزه کشورهای عربی مسلمان آنقدر کم اثر جلوه می کند که حتی کشورکوچک امارات هم در فضای خلاء هویت ایرانی، خود را مدعی بخشی از سرزمین ما می پندارد. حمایت تمام و کمال حکومت های عرب از اصلی ترین دشمن پایوران سیاسی نظام اسلامی ایران در کنار حمایت مستقیم و بدون حرف و حدیث از ادعای بی اساس امارات در خصوص جزایر و نهایتاً نپذیرفتن در خواست عضویت ایران اسلامی در کنفرانس کشورهای عرب خلیج فارس، فقط سه نمونه از آخرین موضع گیری های کشورهای عربی منطقه در مقابل تهران می باشد. برشمردن دشمنی های روزهای جنگ با ایران و ندادن حتی یک رای سیاسی در سازمان های بین المللی به نفع ایران از سایر نمونه های موضع گیری های این کشورها هستند که بررسی آنها خارج از حوصله این مقاله است.
دنیای مترقی و قدرتمند امروز، ایران را به عنوان یکی از فرهنگ های زنده و مستقل دنیا می شناسد وارج می گذارد و این شناخت صحیح، بدون شک زمینه اصلی رشد قدرت ملت ایران در راه پیش روی اوست. نباید فراموش کرد که اگر زمینه های الفت و دوستی این دو ملت در مذهب و فرقه گری جدی بود هرگز شیعیان عراق برادران شیعه ایرانی خود را در جنگ با گلوله پذیرایی نمی کردند. البته نباید و نمی توان منکر علایق مذهبی و فرقه ای بین دو ملت بود، اما این موضوع به عنوان یک فاکتور مهم و تعیین کننده در سرنوشت سیاسی این دو ملت قابل لحاظ نیست.
مشروعیت حضور استراتژیک ایران در ساختار فرهنگی و اقتصادی همسایگانش امری است قابل فهم و دفاع و صد البته مهم. اما این امر ممکن نمی شود مگر با شناخت وتقویت واقعیتهای مورد احترام دنیا نسبت به فرهنگ و پایه های تفکری مردم سرزمین خودمان.فرهنگ ایرانی مورد غضب در کنار اقتصاد رها در طوفان، پایه های خوبی برای تاثیر گذاری بر سیاست و امنیت و اقتصاد عراق نمی باشد و این واقعیت از اندیشه سیاست ورزان عراقی مخفی نیست.
عراق بحران زده امروز، تشنه امنیت است و تحکیم ساختار قومی از هم پاشیده شده اش را می طلبد. چنین است که ایران را هرگز به عنوان مشوق شیعه بر نخواهد تابید. برقراری توازن بین فرقه های مذهبی و قومی تهای مجروح از جنگ، اولین سازو کار استراتژیک سیاستمداران ملی عراق است. سفر احمدی نژاد اگر چه در بستر متلاطم تاریخ سیاسی منطقه شکل گرفت و صاحب اهمیتی تاریخی شد، اما به سختی می توان باور کرد که به مصالح ایران بهره قابل توجهی برساند.