مهم نیست اگر جهان هم به سمت احمدی نژادی شدن پیش می رود.
جناب احمدی نژاد!
در قاموس ما دولت شرمنده، به دولتی اختصاص یافته بود که منادی گفتگوی تمدن ها بود اما نتوانست از مجاری باریک قانونی کشور عبور کند و بنای گفتگو با روسای جمهور و احزاب آمریکا را بگذارد. سید محمد خاتمی شاید از انگ های احتمالی محافظه کاران ایران نگران بود و پا پس کشید تا مبادا با یک عکس و سلام به “شیطان بزرگ” بحرانی در ایران در گیرد و خونی به زمین ریزد و او نمی خواست سهمی در ایجاد بحران داشته باشد. اما برای شما ظاهرا ریختن خون صدها نفر نه تنها شرمندگی نیست که بالندگی است. در قاموس هم اندیشان شما، مقاومت، هرچه بیشتر، فتح کرسی های قدرت نیز به مراتب بیشتر و بهتر تا خود را به مثابه یک دولت برنده در برابر یک دولت شرمنده در دنیا معرفی کنید.
کار آسانی نیست، شرمنده بحران کشور خود نبودن و ادعای اداره جهان را داشتن. دولتی که رییس اش سرش را بالا می گیرد و بی هیچ شرمی در برابر نمایندگان سازمان ملل ناراست می گوید. دولتی که در برابر نمایندگان رسانه های معتبر دنیا نیز قصه های دروغ تقدیم شان می کند، از آزادی مطلق در ایران می گوید و خود را سفیر ایرانی تعریف می کند که در آن هیچ کسی به جرم اعتراض در زندان نیست. دولتی که از میان خبرهای تلخ تمامی کشته شده های بحران انتخاباتی اش، در مواجه با رسانه های غربی خود را سربلند بیرون آمده معرفی می کند.
در تمامی مصاحبه برساخته ای که با رسانه های غربی کردی تنها معطوف به پرسشگری در برابر یک شهید بودی، نداآقاسلطان و شما هم قصه خود بافته را از بر شدی و می دانی که از لابد بعد از این نیز فصل دغدغه های هسته ای است و آنها هم بعید است نشانی از شهدا و اسرای گمنام دیگر از تو بگیرند.
جناب رییس!
فارغ از فرق های موجود میان رییس جمهور یک ملت بی پناه و رییس جسور یک دولت کودتا، باید اعتراف کرد؛ “ما می توانیم” را اینک به یک شعار فراگیر بدل کرده اید چرا که دیگر کمتر کسی می تواند به این شعار مشترک رییس دولت ایران و رییس جمهور آمریکا با دیده تردید نگاه کند. مگر توانستن غیر از آن است که کسی بتواند در هیبت یک رییس جمهور پر اما و اگری که انتخاب اش به قیمت جان صدها نفر در ایران تمام شده است، ظرف ده ماه همه معترضان را فله ای و دسته جمعی محبوس و ممنوع الخروج و محدود کند و بعد به نمایندگی از همان ملت، چنیدن بار به دنیا سفر کند؟ مگر توانستن غیر از آن است که در همه این ده ماه، تمام دنیا از دریچه بسته شده روزنه های اطلاع رسانی ایران به وضوح دیدند که ملت ایران فراتر از دغدغه های هسته ای شدن، دلنگران تضییع حقوق بشر است اما باز رییس نهاد تضییع کننده حقوق بشر در ایران را در راس یک سازمان بلند پاییه بین المللی، به خاطر دغدغه های هسته ای ونه حقوق بشری به مهمانی یا چه فرقی می کند به پاسخگویی فرا خوانند؟
شاید دیگر برای ملت ایران چندان فرقی نکند که خبر حضور رییس دولت غیرمردمی اش در سازمان ملل درست باشد یا نه. شاید دیگر چندان مهم نباشد که دولت آمریکا به دولتمردانی که پاسپورت های خیل عظیمی از ایرانیان را مصادره و آنها را سفر ممنوع کرده اند، با گشاده رویی ویزای سفر به ینگه دنیا را تقدیم می کند یا نه؟ دیگر اهمیت موضوع به این نیست که زنان تصمیم ساز دولت جمهوری اسلامی علی رغم همه تحقیرها و تهدیدهای روا داشته شده به جامعه زنان ایران، صاحب کرسی کمیسیون مقام زن در سازمان ملل شوند، آنچه اهمیت دارد درسی است که ملت ایران از این داد و ستدهای بین المللی گرفته است. پاکستان بنا به گفته خود این کشور، در اوج بحران داخلی ایران، عبدالمالک ریگی را به ایران تحویل می دهد تا ایران برنده مبارزه با تروریسم خانگی شود و میزان اقتدار نهادهای امنیتی اش را در بوق و کرنا کند. تایلند به نفع ایران نمایندگی اش را از عضویت در کمیسیون مقام زن سازمان ملل با عضویت در شورای حقوق بشر معامله می کند تا یکی از زن ستیز ترین دولت ها صاحب کرسی در کمیسیونی شود که قرار است هرساله در مورد پیشرفت برابری زن و مرد در جهان گزارش تهیه کند. پاکستان نماینده اش را از عضویت در کمیسون مقام زن کنار می کشد تا راه برای ایران باز بماند. در بحبوحه بحران داخلی ایران، نمایندگان ایران آمریکا در کشورهای همسایه بنای مذاکره بر سر پرونده هسته ای می گذارند و تمامی بیانیه ها و نامه ها ی نهادهای بین المللی مبنی بر فرستادن نماینده ای ویژه از سازمان ملل به ایران برای بررسی وضعیت زندانیان و شکنجه شدگان و خانواده های شهدا به هیچ انگاشته می شود. همزمان مدافعان حقوق بشر، اعم از کارگردانان، روشنفکران، برندگان جایزه صلح نوبل، اساتید دانشگاههای معتبر دنیا، نویسندگان و روزنامه نگاران برجسته جهان با امضاء و نام و نشان برای دبیر کل سازمان ملل نامه های سرگشاده می فرستند و از او خواستار اجرای وظیفه نظارتی این سازمان نسبت به آنچه به شهروندان ایرانی می رود می شوند اما دبیر کل سازمان ملل حضور با گشاده رویی به خبرنگاران در راهروهای این سازمان لبخند می زند و می گوید: “اگر رئیسجمهور احمدینژاد در این کنفرانس شرکت کند و پیشنهادات خوب و عملی در خصوص حل برنامه هستهای تهران ارائه کند، این مفید خواهد بود.”
جناب احمدی نژاد!
حالا که دنیا همچنان چشم امید به مفید بودن تصمیمات جنابعالی بسته است، شما هم بتاز. نه شما، نه دولتمداران آمریکا، نه باقی سیاستمداران کشورهای غربی و عربی و نه هم پیمانان آمریکای لاتین و نه حتی نمانیدگان سازمان ملل نگران تضییع حقوق بشر و تجاوز به حقوق شهروندی در ایران نباشید. ظاهرا درست گفته اید که جهان به سمت احمدی نژادی شدن پیش می رود، اما فراموش نکنید جهان سیاستمداران هرچقدر به سمت احمدی نژادی شدن پیش برود، جهان ملت ها به سمت همدل شدن پیش می رود. خطا می کنی که پیشواز مردم گرسنه آفریقا را که دولتشان در گوش آن ها می خواند که بابا قندی ایرانی آمده و پول آورده به حساب محبوبیت خودت می گذاری. آن بچه ای که ماموت ماموت می کرد آب نبات می خواست و گفته بودند بهش می دهند اگر مادرش او را به پیشواز بیاورد.
دنیای واقعی آن است که در دل خود ملت ها و نهادهای غیر دولتی شکل می گیرد برای تغییر. ما چشم امید به قدرت ملت ها و جوامع می بسته ایم که در میان داد و ستدهای بین المللی، دغدغه شان نوعی دیگرست. شما هم می توانید از ابزارهایی که در اختیار دارید برای تثبیت قدرت خود در همین داد و ستدهای کوتاه مدت به خوبی بهره ببرید. اگر احیانا در دستور کاری جدید شما باز هم آزادی زندانیان غربی (سه کوهنورد آمریکایی) می تواند به امتیاز گرفتن های کوتاه مدت برای ماندن چند صباحی بیشتر در قدرت کمک کند، دریغ نکنید. چنانچه بخش های چشمگیری از ملت ایران بی شک از آزادی مهرورزانه ملوانان انگلیسی و اجازه خروج شان از کشور خرسند شد، از آزادی رکسانا صابری خبرنگار ایرانی آمریکایی و اجازه خروج اش از کشور، از آزادی مازیار بهاری خبرنگار نشریه آمریکایی، از آزادی ژاله اسفندیاری و دیگران. مهم نیست که باقی زندانیان که ملیت دوگانه ندارند و غرب هم نسبت به آزادی آنان حساسیت چندانی ندارد، پس از آزادی در زندان بزرگتری به نام ایران کماکان محبوس هستند، مهم این است که سه کوهنورد آمریکایی گروگان گرفته شده در اوین اگر کفاف داد و ستدهای بین المللی بعدی دولت جمهوری اسلامی در عرصه های بین المللی را نداد به اندازه کافی زندانیان دو ملیتی در اوین دارید. شما و باقی ساکنان دولت ها کماکان مشغول خویش باشید تا ملت ها خودشان راهی برای آزادی و دموکراسی پایدار پیدا کنند.
از سفر به نیویورک برای پنجمین بار ابا نکنید، اگر فحش هم دادند بروید، شاید این بار از در پشت به کاخ سفید راهتان بدهند.