ظرفیت و تهدید، وقتی آقا نظر نداشت

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

-      چیکار داری می کنی؟

-      مگه کوری؟ دارم ظرفیتامو آزاد می کنم

-      یعنی چی؟

-      یعنی چی نداره… یعنی دارم سعی می کنم از تهدیدا، برای خودم فرصت بسازم

-      یعنی چی؟

-      ببین خیلی ساده س… فرض کن یه نفر داره تو رو تهدید می کنه. مثلا بهت می گه اگر اینکارو کردی، می زنم تو سرت… الان تو چیکار باید بکنی؟

-      مگه آزار داره؟

-      نه … ولی تو مثلا داری یه کاری می کنی که خطرناکه، برای اون ضرر داره

-      مگه من آزار دارم؟

-      نه، ای بابا. تو چرابلد نیستی فرض کنی؟ می گم فرض کن که تو داری یه کاری می کنی که برای اون خطر ناکه… اصلا فرض کن اون بیخودی فکر می کنه کاری که تو داری می کنی براش خطرناکه. برای همین می گه نکن، یا می گه می آم می زنم تو سرت. حالا چیکار می کنی؟

-      خب! مثل بچه آدم می رم باهاش حرف می زنم، متقاعدش می کنم که این کاری که دارم می کنم هیچ خطری برای اون نداره و اون حق نداره بزنه تو سر من

-      نه دیگه. فرض کن اون کاری که داری می کنی، واقعا برای اون خطر داشته باشه

-      آخه چرا باید کاری که من می کنم برای اون خطر داشته باشه؟ به اون چه مربوط؟

-      خب برای اینکه تو کلا آدم ناجوری هستی

-      خودت آدم ناجوری هستی…درست حرف بزناااا

-      بابا! فرض کن. فرض کن تو آدم ناجوری هستی، خطرناکی، همش پاچه این و اونو می گیری، همش تهدید می کنی، همش فحش می دی به همه ، دعوا را می ندازی… می گی می کشمت، ریز می بینمت، پاکت می کنم، عددی نیستی… از این حرفا 

-      خب؟

-      خب نداره دیگه. یه همچین آدمی اساسا هر کاری بکنه برای بقیه خطرناکه. همینطوری آدم ازش می ترسه، حالا فکر کن داره یه کاری هم بکنه

-      آره دیگه، نباید بذارن بکنه

-      ای بابا! الان اون آدمه مثلا توئی، تو داری اون کارو می کنی. حالا سعی کن نقش اونو بازی کنی. حس بگیر

-      باشه. گرفتم

-       ای ول! الان تو باید سعی کنی از تهدید اون برای خودت فرصت بسازی. چیکار می کنی؟

-      خب می رم باهاش صحبت می کنم، براش توضیح می دم که این کاری که دارم می کنم برای اون خطری نداره. بعدم بهش می گم تو حق نداری بزنی تو سر من

-      آوورین واقعا… خیلی خوب حس گرفتی. مردحسابی! اون آدمی که من گفتم اگر اینکارا رو می کرد و اهل حرف زدن بود مگه کسی مرض داشت بزنه تو سرش؟

-      آهان! ببخشید. یادم رفت برم تو قالب نقش…

-      خب برو تو قالب نقش ببینم چیکار می کنی

-      ببین… من نمی تونم … کلا هر چی فکر می کنم، هیچ راه حل منطقی دیگه ای به جز حرف زدن پیدا نمی کنم.می شه یه کمکی بهم بکنی

-      آره …” فکر نکن”. اساسا اگر قرار بود فکر کنی، تبدیل به اون آدم نمی شدی، الانم وضعت این نبود، اصلا اگر قرار بود اون آدم فکر کنه که اینقدر خطرناک نبود…

-      آهان! متوجه شدم. اصلا نباید فکر کنم

-      بله …حالا که متوجه شدی ، چیکار می کنی؟

-      سعی می کنم از همین تهدید برای خودم فرصت بسازم

-      نه

-      خب. سعی می کنم از فرصتایی که دارم برای خودم تهدید بسازم

-      نه

-      خب. تهدید می کنم که دارم سعی می کنم فرصت بسازم

-      نه…نه … نه … مگه داری جمله سازی می کنی؟ هی فرصت ، هی تهدید ، هی فرصت، هی تهدید، یعنی تو این همه مدته داری با من گفتگو می کنی، جز فرصت و تهدید و ظرفیت هیچ کلمه دیگه ای یاد نگرفتی؟

-      خب خودت گفتی فکر نکن.

-      گفتم فکر نکن. دیگه نگفتم در این حد که… الان یه کم فکر بکن ببین چطوری می تونی از با استفاده از ظرفیت و امکاناتی که داری، از تهدید ها برای خودت فرصت بسازی

-      ببین! یه کم پیچیده نشد؟ این شخصیتی که تو گفتی من برم تو قالبش، اینقد کشش نداره هااا. یه دفعه دیدی قاطی کرد، با سر رفت تو دیوار

-      ای ول… همینه … آووووووووووووورین

-      چی همینه؟ من که هنوز فکر نکردم… گفتم اون احتمالا اگر بیشتر از سه کلمه بهش بدی، قاطی می کنه با سر می کوبه به دیوار

-      خب دقیقا همینه… درسته

-      چی دقیقا همینه؟ چی درسته؟

-      ای بابا! ببین تو الان… نه، تو نه … اون الان با اینکارش از تهدیدها برای خودش فرصت ساخت

-      یعنی چی؟

-      یعنی چی نداره… تهدید چی بود؟

-      که می زنن تو سرش

-      خیلی خب… اون خودش با مخ می ره سرشو می زنه تو دیوار… این یعنی چی؟

-      یعنی دیوانه س

-      نه… یعنی از این تهدید برای خودش فرصت ساخته… الان دیگه سری نمونده که کسی بخواد بزنه بهش… ظرفیتش آزاد شد رفت.

 

وقتی آقا به هیچکس نظر نداشت

در راستای اینکه فعلا هنوز هیچ ائتلافی در میان اصلاح طلبان صورت نگرفته و هیچ ائتلافی هم در میان اصولگرایان بنا نیست صورت بگیرد و کلا این بچه اینجا چی کار می کند. لذا به سووالات زیر پاسخ دهید و پاسخنامه ها را به محل مقتضی بفرستید

سووال یک: چرا خامنه ای گفت “در میان نامزدها من به هیچکس نظر ندارم.”

گزینه اول: چون هنوز جای نزدیکی اش در نظر قبلی درد می کند.

گزینه دوم: چون نظر قبلی راست افراطی بود و در اثر نزدیکی شکاف در عقبه نظام شد.

گزینه سوم: چون نامزد ناموس آدم است و آدم نباید به او نظر داشته باشد، ولی می تواند نزدیک شود.

گزینه چهارم: احتیاط واجب است بعد از احمدی نژاد کلا همه حمام بروند.

 

سووال دو: جلیلی به نظریه توسعه هاشمی رفسنجانی حمله کرد، واسه چی؟

گزینه اول: چون بنا بود انتخابات دو قطبی شود ولی جلیلی هنوز خبر نداشت که قطب اول حذف شده است.

گزینه دوم: چون یک چیزهایی از هشت سال قبل یادش بود.

گزینه سوم: چون حمله  نکردنش به کاترین هم دلایل دیپلماتیک داشت.

گزینه چهارم: چون اصولا برای حمله به هاشمی وارد انتخابات شده بود و نمی خواست برنامه اش را تغییر بدهد.

 

سووال سه: توکلی گفت “اگر بیمار نبودم کاندیدا می شدم” جمله را به چه صورت دیگری می توان گفت؟

گزینه اول: می توان گفت “اگر مرض نداشتم کاندیدا می شدم”

گزینه دوم: می توان گفت “مگر مرض دارم که کاندیدا بشوم”

گزینه سوم: می توان گفت “آدم باید واقعا مرض داشته باشه که کانیدا بشه”

گزینه چهارم: می توان گفت “اینها مرض داشتن رفتن کاندیدا شدن؟”

 

سووال چهار: منظور عارف از اینکه “خاتمی و هاشمی تصمیم می گیرند” چه بود؟

گزینه اول: پیش بینی وقایع صد ساله آینده.

گزینه دوم: بیان آرزوهای خود تا قبل از فوت

گزینه سوم: اعووووووووووو، حالا کو تا تصمیم

گزینه چهارم: حالا صبر کن انتخابات برگزار بشه، بعدا یه کاری اش می کنند.

 

سووال پنج: برای چی ولایتی گفته “درباره سوریه با فرانسه تعامل می کنیم”؟

گزینه اول: چون ولایتی قبلا شانزده طرح در بیست سال وزارتش داشت همه بی نتیجه ماند حالا می خواهد بالاخره یک کاری بکند.

گزینه دوم: چون فرانسه فعلا سیاستش مثل ایران خرتوخر است.

گزینه سوم: چون در ایران هر وزارتخانه یک نظریه درباره سوریه دارد

گزینه چهارم: چون نه وضع فرانسه معلوم است نه سوریه نه ایران، پس می شود تعامل کرد

 

سووال شش: این جمله را چه کسی گفته است و از کجا معلوم؟ “نباید در جورچین دشمن قرار گرفت.”

گزینه اول: ویلیام شکسپیر، تاجر ونیزی، بعد از ارتحال امام

گزینه دوم: الهی قمشه ای بعد از دیدن نمایش تاجر ونیزی در صدا و سیمای شبکه یک

گزینه سوم: احمدی نژاد نگفته، او اصلا بلد نیست جورچین را تلفظ کند، فقط قطعنامه دون را بلد است.

گزینه چهارم: حداد عادل گفته است؛ چون هم فارسی را پاس داشته و هم دستمال ویژه دشمن شناسی دارد

 

سووال هفت: غرضی برای چی گفت “در مناظرات و برنامه انتخاباتی ام پیرو فرمایشات رهبر انقلاب هستم.”

گزینه اول: چون برنامه انتخاباتی اش سردرگم است.

گزینه دوم: چون بیست سال بیهوش بود و هنوز در همان حالت قبل از بیهوشی به سر می برد.

گزینه سوم: چون هنوز در جریان نیست.

گزینه چهارم: چون در جریان است ولی نمی خواهد جریان به جایی برسد

 

سووال هشت: کوهکن از کجا فهمیده که “جلیلی نامزد احمدی نژاد است.”

گزینه اول: چون خودش کوهکن است و هر سه از پشت کوه آمدند

گزینه دوم: چون خداوند این دو نامزد را خلق کرد تا در کنار هم یک انسان کامل نشکیل شود.

گزینه سوم: چون کاپشن شان به هم می آید.

گزینه چهارم: چون پرایدش به پژوش می آید