دعاوی حقوق بشری و معتقدات ما

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

آیت الله صادق آملی لاریجانی گفته است که « برخی دعاوی حقوق بشری غربی ها با معتقدات ما مخالف است.» که بیان این جملات گهربار و دررنگار نه چیز جدیدی بود و نه چیز عجیبی. منتهی مشکلی که وجود دارد این است که کشور ایران در سال 1327 این بیانیه را امضا کرده است. البته هنوز هم دیر نشده، می شود یک نامه نوشت و گفت که آنها که این بیانیه را امضا کردند نماینده واقعی دولت ما نبودند، چون کراوات و کلاه و عصا داشتند، ولی الآن نمایندگان واقعی کشور ما کاپشن و پیراهن شمیز و دمپایی می پوشند پس هوتوتوووووو سابیده به الک

البته یک کار دیگر هم می شود کرد که از نظر من کار بهتر و بدون هزینه تری است و با سیاست های جمهوری اسلامی سازگار است. مثلا سی تا گروه مخالف حکومت وجود دارند، دولت چنان رفتار می کند که انگار این سی تا گروه وجود ندارند. یا مثلا سه میلیون مردم وجود دارند که لب شان قیطانی است. دولت از یک زمانی کلا فرض می کند که لب هیچ ایرانی قیطانی نیست. فایده این کار این است که افراد یا گروههایی که بکلی مورد بی اعتنایی قرار گرفته اند، کم کم محو می شوند، اول پاهایشان دیده نمی شود، بعد شکم شان، بعد دستهایشان، بعد هم کله شان، در نتیجه مشکلات خیلی ساده حل می شوند. پس می توانیم بگوئیم که اگر حقوق بشر را اصلا بی خیالش شویم و محلش ندهیم، از آرنولد شوارتزنگر که مهم تر نیست، آن هم هوتوتو می سابد به الک می رود پی کارش.

نکته دیگر مهم در گفته های آقای صادق آملی لاریجانی که اصلا تا همین یک ربع قبل یعنی ساعت 2 نیمه شب 27 آذر سال 1392 که اتفاقا روز وحدت دانشجو و روحانی هم هست، این است که اساسا برخی مواد حقوق بشر با معتقدات ما مخالف است. خیلی هم مخالف است. یعنی جوری مخالف است که هیچ کارش اش نمی شود کرد. مثلا حقوق بشر می گوید « باید احترام بگذاریم» معتقدات ما می گوید « باید با سنگ بزنیم.» البته معتقدات ما هم یک جوری است که بالاخره می شود لایی در کشید. مثلا بر اساس معتقدات ما زندانی کردن خلاف است، در حالی که بیانیه حقوق بشر می گوید همه ابنای بشر( یعنی همین ها که دور هم هستیم) باید برویم زندان. یا مثلا نزولخوری حرام است، ما هم به معتقدات مان احترام می گذاریم و تمام بانک ها و صندوق های قرض الحسنه مان نرخ  بهره شان از اکثر کشورهایی که بیانیه حقوق بشر را تهیه کردند بیشتر است. یا طبق بیانیه حقوق بشر مردم می توانند نظرشان را آزادانه بگویند، در حالی که طبق قانون اساسی خودمان هم همین نوشته شده، بنابراین هر دوتاشان با معتقدات ما که می گوید « خفه شو خفه شو خفه شو» این حقوق بشر سازگار نیست. یعنی کلا بیانیه حقوق بشر با معتقدات ما مسلمانان ناسازگار است، البته معتقدات یک میلیارد و دویست میلیون مسلمان سنی هم با معتقدات ما ناسازگار است، اصلا خود قانون اساسی هم با معتقدات ما ناسازگار است، یعنی با کمی دقت متوجه می شویم که اغلب مراجع تقلید و فرقه ای شیعه هم با معتقدات ما ناسازگار هستند، وگرنه می گذاشتیم حرف شان را بزنند. حتی خود روسای دولت ایران، از همان بازرگان بگیر تا بنی صدر و هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد و روحانی هم با معتقدات ما ناسازگار اند، حکومت های قبلی ایران هم با معتقدات ما ناسازگارند، فقط کمی دقت کنیم می بینیم که در میان همین 140 میلیون شیعه که شامل گوگوش و سروش و لیلافروهر و زیبا کلام و ابی و حتی همین آیت الله منتظری که ظاهرشان شیعه است، معتقدات شان با ما ناسازگار است. یعنی کلا آنهایی که معتقدات شان با ما سازگار هستند، همه را که در یک استان جمع کنی به دو میلیون نفر نمی رسند که این افراد هم به این دلیل معتقدات شان با ما سازگار نیست که معتقداتی ندارند، یعنی همه شان معتقدات یکی دیگر را که به یک چیزهایی اعتقاد دارد که هر هفته تغییر می کند ناسازگار است. مثلا امام خمینی اول انقلاب خیلی معتقداتش سازگار بود، ولی الآن هشتاد درصد معتقداتش غیر قابل ارائه است. بنا براین باید دقت کنیم که بیانیه حقوق بشر کلا یک چیزی است که با معتقدات ما که هر روز تغییر می کند، ناسازگار می شود، یعنی ما یک حقوق بشر اسلامی داریم، یک حقوق بشر غیراسلامی. دومی که اصولا ناسازگار است و اولی هم که اصولا نامعلوم است. طبیعی است که یک چیز نامعلوم با یک چیز ناسازگار نمی تواند یکی باشد.

بدبختی ما یکی دو تا هم نیست، بلکه در جمع سه تاست. مثلا همین قانون اساسی. همین قانون اساسی هم با معتقدات ما ناسازگار است. خوب اگر ناسازگار نبود اجرایش می کردیم. مثلا توی اصل بیست و هفتم قانون اساسی آمده است که « تشکیل اجتماعات و راهپیمایی ها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.» ولی همین اصل با معتقدات وزارت کشور، قوه قضائیه، مجلس، رهبری و همه مقامات مسئول مخالف است. کلا در قانون اساسی 175 اصل وجود دارد که 160 اصل آن با 15 اصل دیگر آن تضاد دارد که همین 160 اصل خودش با اعتقادات مسئولین اجرای همان قانون اساسی ناسازگار است. یعنی این طوری نیست که فقط بیانیه حقوق بشر با معتقدات آقای لاریجانی که فعلا معتقدات حکومت را تشکیل می دهد، و علت اینکه همه قبولش دارند، این است که معلوم نیست چی هست، مخالف باشد؛ هر نوع بیانیه، قانون، قانون اساسی، بخشنامه های دولتی، قوانین بین المللی، حتی خود قرآن، اعم از کریم و مجید و با تصحیحات مختلف آن، با معتقدات رئیس قوه قضائیه ناسازگار است.

این توضیح را هم بدهیم که ناسازگار بودن این قوانین معنی اش این نیست که چون امروز بیانیه حقوق بشر یا قانون اساسی جمهوری اسلامی با اعتقادات رئیس قوه قضائیه ناسازگار است، بنابراین فردا هم همین طور است. یک دفعه دیدی یک قانونی به اسم شورا که هم مورد توجه بیانیه حقوق بشر بوده و هم یک بخش مهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران محسوب می شد، بیست سال اجرا نمی شود، چون ظاهرا چسب ریخته بوده به این صفحه ها و باز نمی شده و کسی در این بیست سال اصلا این فصل را نخوانده بود، بعد یک دفعه کشف شد و اجرا شد. یا مثلا اگر براساس معتقدات آقای لاریجانی یک قانونی بطور کلی غیرقابل قبول بود، ممکن بود بعد از یک تلفن معمولی قابل قبول بشود. پس زیاد نباید غصه بخوریم، چون همانطور که یک چیزی ممکن است طبق معتقدات نباشد، یک هفته بعد ممکن است باشد و همین است که می گویند، داداش! صبر کن، درست می شه.