امید معماریان
شیرین عبادی که طی دوهفته گذشته از بسته شدن دفتر تا حمله به محل کار خود و تجمع برخی افراد در جلوی منزل خود را تجربه کرد، در گفت وگویی می گوید که فکر می کند وضعیتش هم اکنون نه تنها با سعید حجاریان پیش از ترورش شبیه است بلکه با وضعیت پروانه و داریوش فروهر نیز شباهت فراوانی دارد. این گفت وگو را می خوانید.
برای بسیاری نسبتی که شما با جنبش حقوق بشر دارید مانند نسبتی است که سعیدحجاریان با جنبش اصلاحات داشت و به این خاطر هم مورد سوء قصد قرار گرفت. این مقایسه چقدر درمورد شما صدق می کند؟
من نه تنها با حجاریان شباهت دارم بلکه با پروانه و داریوش فروهر هم که به وسیله گروه هایی از وزارت اطلاعات تکه تکه شدند نیز مشابهتی دارم. هنگامی که پرونده قتل های زنجیره ای را به عنوان وکیل خانواده فروهرها می خواندم، در آنجا کسانی که به عنوان قاتل محاکمه می شدند عنوان کرده بودند که به وزیر اطلاعات وقت مراجعه کرده اند و از او مجوز ترور وکشتن من را گرفته بودند که خوشبختانه قبل از اینکه من ترور بشوم، اینها زمان آقای خاتمی دستگیر شدند.
شما پیگیری نکردند این افراد آیا هنوز قدرتی دارند که چنین موضوعی را عمل کنند؟
این افراد کسانی بودند که در قتل های زنجیره ای دستگیر شده بودند وآنها را محاکمه می کردند. تمامی آنها به غیر از یک نفر به حبس های کوتاه مدت محکوم شده واز زندان آزاد شدند وتنها یک نفر در حبس ابد است که نمی دانم در زندان است یا مرخصی.
شما طی سالهای گذشته گفته اید که بارها تهدیدجانی شده اید واین را با مقامات در میان گذاشته اید. آیا تا کنون تحقیقی از سوی حکومت صورت گرفته که چه کس یا کسانی این تهدیدات را انجام می دهند؟
هرگز تحقیق و تحفصی صورت نگرفته وفقط به من پیشنهاد کرده اند که اگر می خواهی از نیروی انتظامی ما برای تو محافظ بگذاریم. من چون عملکرد نیروی انتظامی را دیده ام و شاهد بوده ام که درروزی که به منزل من حمله می کردند آنها گوشه ای ایستاده و نظاره گر بودند، بنابراین معتقد بوده و هسنم که پلیس محافظ شخصی به هیچ وجه مشکل من را حل نمی کند.
شما طی سالهای گذشته از تهدیدجانی علیه خود سخن گفته اید. اما آیا تهدیدات اخیر که همراه با بسته شدن دفترتان وحمله به منزلتان صورت گرفته تفاوتی به دفعات پیشین دارد؟
تفاوت چشمگیری دارد. دفعات قبل فقط تهدید بود واین بار وارد فاز عملیاتی شدند یعنی اینکه عده ای یورش آوردند به در منزل و دفتر وکالت من که هردو در یک ساختمان قراردارد و شعار می دادند که مرگ برنویسنده مزدور و آمریکا و اسراییل جنایت می کنند، عبادی حمایت می کند، و من هرلحظه بیم این را داشتم که بیایند داخل و درآن شلوغی اگر کسی کشته می شد مسلما قاتل مورد شناسایی قرار نمی گرفت. خوشبختانه این اتفاق نیفتاد وآنها تنها به کندن تابلوی وکالت و پاشیدن اسپری شعار به در منزل من کفایت کردند. نکته جالب این است که به محض اینکه اینها آمدند من پلیس را خبر کردم. دومامور پلیس آمدند وناظر اینها بودند وهیچ اقدامی برای جلوگیری از هجوم اینها انجام ندادند. یعنی تخریب منزل من در مقابل چشمان پلیس آنجام شد وآنها تنها نظاره گر بودند. این خیلی به نظر مسخره می آید. بعدا دولت ایران اعلام کرد که حاظر است برای حفاظت از جان من از نیروی انتظامی استفاده کند وبرای من محافظ شخصی بگذارد. کسانی که در مقابل هجوم یک عده آشوب طلب حاضر نشدند از حقوق من دفاع کنند، چگونه می توانند به عنوان محافظ شخصی من عمل کنند؟
درخصوص حملاتی از این دست، معمولا مقامات رسمی گفته اند که هیچ اطلاعی درمورد سازماندهی آنها ندارند واین افراد به صورت خودجوش این کارها را انجام می دهند. آیا واقعا این اتفاقات به صورت خودجوش رخ می دهند؟
من به هیچ وجه مساله را به این صورت نگاه نمی کنم. برای اینکه اینها تک تک به خانه من مراجعه نکرده بودند. این ها از قبل شعار نوشته بودند وبه صورت دسته جمعی حرکت می کردند وکسی آدرس من را به اینها داده بود و بر همان مبنا به منزل من مراجعه کردند. درایران پلیس همواره ادعا می کند که برای هر گونه تجمع وراه پیمایی بایستی اجازه مخصوصی از دولت گرفت و بر همین اساس وقتی که دانشجویان یا زنان در اعتراض به قوانین تبعیض آمیز تجمع می کنند یا کارگران برای اعتراض به کمی دستمزدهایشان تجمع می کنند بلافاصه پلیس وارد عمل می شود وبا شدت عمل اینها را متوقف می کند وتعدادی را هم دستگیر می کند. آن روز با چشم خودم دیدم که پلیس درنهایت خونسردی کناری ایستاده بود وشاهد تخریب منزل من بود. یعنی درحقیقت من الان یک سوال حقوقی دارم. آیا تجمعات و راه پیمایی احتیاج به مجوز دارد یا نه؟ اگر این گروه برای تجمع و راه پیمایی مجوز گرفته اند چه مقامی مجوز داده که اینها تابلوی وکالت من را تخریب کنند؟ وگر اجازه نداشته اند چرا پلیس مداخله نکرد و به کسی تذکر نداد وسعی نکرد این جمعیت را متفرق کند؟
در چند سال گذشته برخی روزنامه های حامی دولت ومحافظه کاران اتهاماتی را علیه شما مطرح کرده اند. شما فکر می کنید چنین روندی در شکل گیری وضعیت کنونی شما نقش داشته است؟
از تاریخی که من برنده جایزه صلح نوبل شدم رسانه های حکومتی تماما به ترور شخصیت من می پرداختند. من را همواره مخالف جمهوری اسلامی، دشمن اسلام وحامی آمریکا قلمداد می کردند و با این ترتیب می خواستند با ترور شخصیت من زمینه ترور فیزیکی من را هم فراهم کنند.
این موضوعی چه ارتباطی با تهدیدهای اخیر می تواند داشته باشد؟ آیا همه اینها درمجموعه ازیک آبشخور تغذیه می شوند یا ریشه های مختفی دارند؟
مسلما فرد یا افرادی که حمله به دفتر من را تدارک دیده بودند تحت تاثیر مخالفان عقاید من بودند. من دشمن شخصی ندارم. من یک مدافع حقوق بشر هستم ومردم عادی نه تنها با من دشمن نسیتند بلکه بسیار طرفدار من هم هستند. کسانی که آرزوی مرگ من را دارند، با افکار من و نه شخص من مخالف هستند.
اخیرا برخی از رسانه های نزدیک به دولت اتهاماتی رابه شما نسبت داده اند درخصوص ارتباطتان با دبیرکل سازمان ملل ونهادهای حقوق بشر وابسته به آن. نظر شما در رابطه با این موضوع چیست؟ با توجه به اینکه پیش از این گفته بودید که گزارش های فصلی کانون مدافعان حقوق بشر مبنای صدور قطعنامه علیه ایران در سازمان ملل قرارگرفته بود.
ما به صورت مرتب هرسه ماه یک بار گزارش وضعیت حقوق بشر درایران را به صورت علنی منتشر می کنیم. چون در دو سال گذشته دولت ایران به گزارشگران سازمان ملل متحد ویزای ورود به ایران نداده بودند آقای دبیرکل سازمان ملل متحد در گزارشی که در مورد وضعیت حقوق بشر درایران در مجمع عمومی دسامبر ۲۰۰۸ ارائه کردند به حرفهای من، گزارش کانون مدافعان حقوق استناد کرد. مجمع عمومی دولت ایران را متهم کرد به نقض حقوق بشر ودراین زمینه قطعنامه ای هم صادر کرد. این مساله خشم دولت ایران را به دنبال داشت که منجر به بسته شدن دفتر کانون مدافعان حقوق بشر وحمله ویورش به دفتر وکالت من شد وتمامی پرونده های جاری و مکاتباتی که موکلینم با من داشتم وهمچنین کامپیوترهای من را مامورین امنیتی بردند. خیلی طبیعی است که مدافع حقوق بشر با سازمان ملل متحد درارتباط باشد. ما این ارتباط را انکار نمی کنیم بلکه جزو وظایف خود می دانیم.
اینکه گفته اند که اطلاعات اراپه شده به سازمان ملل به مثابه دادن اطلاعات محرمانه به دیگر کشورهاست را چگونه می بینید؟
گزارش دهی راجع به وضعیت حقوق بشر جزو مطالب محرمانه نیست واساسا آنچه که ما گزارش می دهیم برمبنای اخباری که در نشریات درج می شود ویا مراجعینی است که داریم وبرای تک تک مطالبی که در گزارش می نویسم دلیل وسند ومدرک داریم. گزارش وضعیت حقوق بشر در هیچ کشوری جزو مساپل محرمانه آن کشور نیست.
فکر می کنید این اتهامات بی اساسی که مطرح می شود چه هدفی را مدنظر دارد؟
مهمترین هدفش به نظرم محدود کردن فعالیت مدافعان حقوق بشر در ایران است.
اگر وکلای برجسته ای مانند شما که جایزه صلح نوبل را هم درکارنامه خود دارید اجازه فعالیت درایران پیدا نمی کنند وضعیت دیگر وکلای حقوق بشر ونیز جامعه مدنی ایران چگونه است که احتمالا ازشهرت و اقبال بین المللی شمانیز کمتر برخوردار هستند؟
متاسفانه وضعیت مدافعان حقوق بشر در ایران خوب نیست. من به عنوان نمونه می توانم از آقای کبودوند همکار ارجمند خودم نام ببرم. آقای کبودوند به اتهام تاسیس سازمان حقوق بشر کردستان به ۱۰ سال حبس محکوم شدند والان در شرایط نا مساعد جسمانی در زندان به سر می برند.