کشمکش ولایتی و جلیلی نشان داد که پرونده هسته ای ایران چه وضع نا همگونی را طی می کند. بازیگران این عرصه در واقع یا ناتوان از مدیریت پرونده هستند، یا در روندی بسیار پیچیدهتلاش می کنند با ماجراجویی خطرناکی سرنوشت ملتی را به بازی بگیرند.
به همین دلیل می توان ازدو سناریو حرف زد:
1- سردر گمی و مبارزه برای کسب قدرت در میان جناح های حاکمیت، حتی به قیمت اسقاط توان ملی ایران.
2- هدایت پیچیده برنامه هسته ای بوسیله رهبری نظام.
در حالت اول، که بیشتر محتمل است، در حقیقت پرونده هسته ای تبدیل به میدانی برای کشمکش های سیاسی شده است. دراین حالت دو عامل تقدیر وبازیگری طرف مقابل، یعنی غربی ها، هدایت گر پرونده خواهد بود زیرا سیاست حکومت ایران مشخص نیست و درنهایت سرنوشتپرونده هسته ای ایران به سمت فاجعه می رود. نمونه این سیاست هم پذیرش دیرهنگام قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت در جنگ عراق برعلیه ایران بود. این قطعنامه در سال ۱۳۶۶ صادر شد. صدام حسین از صدور آن استقبال کرد در صورتی که آن را قبول نداشت، اما ایران در آن نکات مثبتی می دید ولی آن را کافی نمی دانست. این تعلل حکومت، به ضرر منافع ملی ما تمام شد.
حالا هم مجموعه عوامل و شواهد نشان از بلبشوی تصمیم گیری در نزد تصمیم گیرندگان سیاست هسته ای می دهد که ولایتی به چند مورد آن اشاره کرد و به نوعی تائید نظر حسن روحانی هم بود. این سخنان با تکذیب سست و بدون پاسخ روشن جلیلی مواجه شد که نشان می داد در ایران تصمیم گیرنده رهبری هم نیست؛اگر چه به نام او سخن می گویند. این سیستم در زمان رهبر انقلاب هم بود چرا که بعد از هر اختلاف، رهبر انقلاب دعوت به سازش می کرد اما باز اختلاف از جای دیگری بیرون می زد.
در این حالت مشخص می شود که نظامیان در عمل با توجه به کارت های خود، که زمانی احمدی نژاد بود و زمانی هم امثال جلیلی، سیاست بیت رهبری را هدایت می کنند هر چند در بیت مخالف هم دارند.
با این حال طرفداران مصالحه هسته ای در بیت رهبری مدام ضیعف یا کنترل شده اند. کم اثر شدن علی لاریجانی و سکوت وی و بعدهم کنار گذاشتن احمدی نژاد از روند تصمیم گیری ها در بیت رهبری، آن هم درست در زمانی که به مصالحه هسته ای علاقمند شد، نشان از این واقعیت دارد که در کشمکشبرنامه هسته ای، تصمیم ها به قدرت مخالفان و موافقان در برنامه هسته ای بستگی در بیت دارد.
از طرفی غرب در این مناظره ها بهتر درک می کند که تا چه میزان بازیگر اصلی شده و طرف مقابل توان خلق راهبرد موثر برای پیشبرد خواسته خود را ندارد.
در فرض دوم هدایت پیچیده و برنامه دار پرونده هسته ای ایران به دست تیمی قوی با مدیریت رهبری حکومت است که با مهره ها و کارت ها مدام بازی های متفاوت می کند تا زمان به دست آوردتا بتواند به غنی سازی بالا نائل آید و در حد توان از غربیان امتیاز بگیرد.
در این نقشه پیچیده و حساب شده، هر فرد، حتی نا دانسته، نقش خویش را بازی می کند تا حکومت به خواسته خود برسد. اما سئوال محوری این است که این خواسته چیست؟
-اگر این خواسته استمرار منازعه با غرب برای سرکوب داخلی است، بی تردید خواسته بسیار پر هزینه ای برای نظام بوده و عواقب آن نشان می دهد که برای ایران بحرانی ساخته که حکومت را هم گیر انداخته است و این مخمصه عواقب بسیار وخیم تری را به دنبال خواهد داشت. اگر قصد دست یابی به توانایی ساخت بمب اتمی باشد، هم با توجه به امکانات ایران و هم مخالفت تمام جهان با دست یابی ایران به بمب اتمی، رسیدن به این مرحله بدون کمک یکی از کشورهای صاحب این تکنولوژی امکان پذیر نیست. ساختن بمب به معنی ورود ایران به جنگی وحشتناک است که از ایران و حکومت آن چیز زیادی باقی نمی گذارد.
نباید فراموش کرد که مراحل ساختن بمب به دلیل سیر تکنیکی آن نمی تواند از چشم دولت های غربی پنهان بماند. آنها قبل از رسیدن به مراحل ساختن بمب، افکارعمومی تحریک شده در جهان را آمادهحمله به ایران خواهند کرد؛حتی در حالیکه حکومت ایران همواره ساختن بمب اتمی را رد کرده است.
- سیر ماجرای هسته ای برای حکومت ایران به منزله هویت و اعتبار تلقی می شود. حکومت ایران از آن جا که می داند غرب در پی ضربه زدن است منتظر است که با رفتار کژدار و مریز، در موقعیت مناسب و با آبرو داری با غرب مصالحه کندتا امتیاز لازم را بگیرد. در اینجا هم باز می توان نشان داد در زمانی هایی که این فرصت به دست آمده حکومت ایران درست در چهار چوب این سیاست عمل نکرده و در نتیجه از موقعیت به خوبی سود نجسته است.
نتیجه: مناظره سوم کاندیداهای ریاست جمهوری نشان داد که رهبری نظام در سرکوب مخالفان هماهنگ عمل کرده، اما در مهم ترین مسئله کشور که مسئله هسته ای است در عمل کار به دست تقدیر و نیرو های ماجراجو افتاده است که منافع خود را بر منافع مردم ایران ارجح می دانند. در نتیجه فرصت های مناسب برای حل مسئله هسته ای ایران از کف رفته است. جالب آنکه معرکه سازان این مصیبت برای ایران، اینک می خواهند بعد از حذف مخالفان به نام فتنه گر و انحرافی، با دشمن سازی از رقبای انتخاباتی خود باز به مدیریت فاجعه بار بر کشور ادامه دهند.
جریان حامی جلیلی در پی آن است که با حذف تمام رقبای انتخاباتی خود- حتی ولایتی -به عنوان تردید افکنانی که به دشمن کمک می کنند به بلبشوی مدیریت خود بر کشور ادامه دهند.