درست است که رئیس جمهور، رئیس جمهور است و از همان لحظه ی نشستن بر مسند قدرت، نماینده ی تمام ملت ایران است، حتی آنان که به او رای نداده اند یا از آن بالاتر کسانی که چوب لای چرخ دولتش می گذارند، اما در این جایگاه، عروس هزار داماد بودن و با همه به ماه عسل رفتن، اگر نگوئیم ناممکن است، اما عاقلانه نیست.
داستان حسن روحانی در این شرایط کم کم دارد به قصه ی عروس هزار داماد تبدیل می شود که مجبور است به سیاست “ماه عسل با همه تن” دهد، اما نه تنها هیچ کدام را راضی نمی کند بلکه همه را ناراضی هم می سازد؛ برخلاف آنچه که سخنگوی او روز چهارشنبه در پایان جلسه هیات دولت در واکنش به نامه علی مطهری به رئیس جمهور، پیرامون غیرقانونی خواندن مساله حصر و تهدید رئیس جمهور به سوال مطرح کرد: “ما میخواهیم در راستای آرامش جامعه و به شکلی که همه گروهها رضایت داشته باشند، اقدام کنیم”.
پیش از این هم این نکته تذکر داده شده است که دولتی که در شرایط “حاکمیت دوگانه” سکان کشتی سیاست را به دست گرفته، خواه ناخواه باید “امید” بیافریند و “تدبیر” به خرج دهد و سیاست مدارانه بین “ملت” و “رهبر” بندبازی کند و سخت مراقب باشد که کشتی اش در این مسیر سخت و دشوار به صخره برنخورد و درهم بشکند، یا در گل و لجن کف مسیر گیر کند و زمین گیر شود، اما به نظر می رسد اکنون دیگر در صحنه ی سیاسی ایران پیروی ازمشی “یکی به نعل زدن، یکی به میخ” یا “دلبری از همه” کارساز نیست و حتی بیشتر از آنکه سودمند باشد زیان بخش است.
کافی است مشاوران رسانه ای و تبلیغاتی رئیس جمهور رودربایستی را کنار بگذارند و به خود زحمت دهند و مجموعه ای از مخالفت خوانی ها را که هر چه زمان می گذرد بیشتر می شود فراهم آورند و در اختیار حسن روحانی و محمدباقر نوبخت قرار دهند تا چشم انداز روشن تری برای آن ها از مسیر پیش رو فراهم آید.
این مجموعه به طور مسلم نشان خواهد داد که بین دولت و جریان افراطی اگر هم “ماه عسل” ی وجود داشته است تنها در حد “خوش آمدگویی” و “عرض تبریک پیروزی”، آن هم به دستور مافوق بوده است. دیگر گروه های محافظه کار هم اگرچه از همان ابتدا “چوب لای چرخ دولت” نگذارده اند، اما نباید فراموش شود که آن ها نیزهرجا که فرصت دست داده از “پشت پا زدن” یا “پشت را خالی کردن” ابایی نداشته اند!
این دو جریان اگرچه راهکارهای متفاوتی را دنبال می کنند، اما در راهبرد اصلی در یک صف واحد و متحد قرار دارند و آن “ناموفق نشان دادن دولت اعتدال” است و “شکست دادن دولت تدبیر و امید” در بلند مدت و حتی اگر شد ساقط ساختن آن در میان مدت!- پیش از پایان زمان چهار ساله ی ریاست جمهوری.
هر چه زمان بگذرد و هدف میان مدت اقتدارگرایان از دسترس دورتر شود، این “اتحاد نظر” و “اتفاق عمل” بیشتر خواهد شد، حتی با تمام “اختلاف نظرها” و “افتراق عمل ها” و “سهم خواهی ها”ی بیشتر و گسترده تر در انتخابات های پیش رو.
این دو جریان به هر کاری دست بزنند و به هر ترفندی متوسل شوند حرجی بر آنان نیست و نباید نگران بود چون از ذات شان برمی خیزد و سیاست های تمامیت خواهانه ی آنان، اما مشکل زمانی نگرانی زا خواهد بود که از فربگی صف حامیان دولت هر روز کاسته گردد و صدای نقد و انتقاد رای دهندگان به حسن روحانی بیرون از اتاق های دربسته هم شنیده شود، از پشت پرده بیرون آید و به درون جامعه کشیده شود.
البته رئیس جمهور باید قدر نعمتی را که خداوند در روزهای پیش از انتخابات خرداد ۹۲ به وی عطا کرد خوب بداند و دست بوس ملتی باشد که در شهر و روستا پای صندوق های رای رفتند و در برگه های سفید انتخاباتی نام او را نوشتند. او خود باید تصمیم بگیرد که چگونه شکرگزار این نعمت خداوند باشد، اما این دیگران هستند که باید به او بگویند چگونه دست ملت ایران را ببوسد و خواست ها و مطالبات روشن و آشکار آن ها را برآورده سازد!
اکنون روشن است که دولت اعتدال هر چه به ایستگاه نیمه راه دوره ی چهار ساله ی ریاست جمهوری نزدیک تر می شود این انذارها و تذکرها روشن تر و شفاف تر می گردد و دایره ی انتقادها به حلقه ی یاران مخلص رئیس جمهور نیز می رسد.
حسن روحانی باید آگاه باشد که نتایج نظرسنجی های سفارشی می تواند با آنچه مردم در دل دارند هم سو نباشد، همان گونه که نتایج سنجش آرای انتخابات ریاست جمهوری چیز دیگری نشان می داد ولی با آرای انتخاباتی ملت هم جهت نشد. واقعیت های بیرونی نشان می دهد که “۶۰ درصد” حمایت اعلام شده از روحانی که فراتر از آرای انتخاباتی “ ۵۰٫۷۱ درصد ” ی رئیس جمهور برگزیده است، می تواند درست نباشد و چون موارد دیگر بیشتر نظرسازی باشد تا نظرسنجی!
به هر حال قاعده ی روند امور سیاسی احزاب و برگزیدگان انتخابات بیشتر بر “ریزش” است تا “رویش”، الا در موارد بسیار استثنایی که بعید است با دستاوردهایی که دولت تدبیر و امید تا کنون داشته است درباره ی آن صدق کند، چون بسیاری از حامیان اولیه ی حسن روحانی، اگر نگوئیم که اکنون به صف مخالفان پیوسته اند، دست کم در گروه منتقدان جدی او جای می گیرند.
البته رئیس جمهور اگر خیر دولت و ملت را می خواهد باید قدر این منتقدان متعهد را بیشتر از بادنجان دورقاب چین های متملق بداند و به حرف ها و نکته های آنان دقیق تر توجه کند، چون بی خود نمی گویند: “دشمن دانا بلندت می کند، بر زمینت می زند نادان دوست”.
درست است که وی روز سه شنبه در جریان سخنرانی در مراسم شروع سال تحصیلی دانشگاه تهران تاکید کرد که “ فضای تملق نباید بر دانشگاه حاکم شود”، اما این شرط لازم است، ولی کافی نیست و باید بستر آن توسط دولت در کل جامعه و دربین اقشار مختلف ملت فراهم شود، به گونه ای که روزنامه نگاران و اهالی مطبوعات بتوانند حرف دل مردم را راحت و بی لکنت بیان کنند و نگران دستگیری خود و توقیف نشریات خویش نباشند.
خلاصه ی سخن آنکه دوران “ماه عسل” دولت اعتدال با بخشی از رای دهندگان نیز در حال سرآمدن است. در این میان هر گونه “کم تدبیری” یا “بی تدبیری” می تواند خسارت های جبران ناپذیری در پی داشته باشد و موجب “ناامیدی” فزاینده ی اکثر حامیان دولت شود؛ همان مردمی که پارسال رای اعتراضی خود را در تمام زمینه ها- اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… به صندوق ها ریختند.
ملاحظات گسترده و مشکلات فراوان شاید اجازه ندهد که اغلب مردم حرف دل خود را به راحتی بیان کنند، اما آنچه هر روز در کوچه و خیابان یا در تاکسی و مترو شنیده می شود، مصلحت گرایانه اش همان است که برخی یاران مخلص رئیس جمهور می گویند، از جمله محورهای مهمی که در نامه ی سرگشاده ی علی مطهری به حسن روحانی آمده است و فرازهای اصلی آن چنین است:
“رئیس جمهور طبق اصل یکصد و سیزدهم قانون اساسی مسئول اجرای قانون اساسی است و اگر هریک از دو قوه دیگر قانون اساسی را نقض کردند حداقل میتواند به پشتوانه رأی مردم به آنها اخطار یا تذکر قانون اساسی بدهد و البته فشار افکار عمومی کار خود را خواهد کرد”.
“قانون اساسی برای اجرا کردن است نه یک سند ملی که صرفا در ویترین قرار گیرد”.