ایران بازنده است یا برنده؟

نویسنده

کاوه افراسیابی

عقیده بر این است که بعد از حادثه یازدهم سپتامبر 2001، ایران از تهاجم ایالات متحده به همسایگانش منتفع شده ‏است. این نظر خصوصاً در ایالات متحده طرفدار دارد. اما مروری بر تغییر توازن امنیتی ناشی از افزایش ‏حضور نیروهای نظامی ایالات متحده در گرداگرد ایران، نتیجه مخالف آنرا به دست می دهد. ‏

مطمئناً ایران از سقوط طالبان در افغانستان و براندازی صدام حسین و رژیم مخوف بعث او در عراق سود برده ‏است، اما تحلیل های منطقی همچنان از باقی ماندن مشکلات این کشور حکایت می کند. برای مثال از نظر زلمای ‏خلیلزاد، نماینده ایالات متحده در سازمان ملل، هرچند آنها بر موضع “توازن قدرت” تکیه داده اند، اما هیچکدام از ‏این برآوردها شکاف موجود را درنظر نگرفته اند. این به آن معنی است که نقش ابرقدرتی ایالات متحده را در ‏برقرای توازن در معادله فراموش کرده اند. نتیجه این مداخله، سنگین تر کردن کفه ترازو در جهت مخالف ایران ‏و به جا گذاشتن زیان خالص برای این کشور است. ‏

تاکنون کسی در ایالات متحده در مورد مطالب مندرج در رسانه های این کشور و گونه ای از واقعیت های درج ‏شده از سوی سیاستمدارانی نظیر هنری کیسینجر- وزیر خارجه پیشین - و برژینسکی- مشاور پیشین امنیت ملی- ‏برپایه اینکه “ما درست می گوییم” از خود سوالی نمی پرسد. ‏‎ ‎

بنابراین براساس آنچه زلمای خلیلزاد به عنوان “داستان موفقیت” ایرانی ها در سخنرانی برای دانشجویان دانشگاه ‏کلمبیا ایراد کرد، لازم است ایالات متحده واقعاً “صورتحساب سنگینی” را به خاطر سرویس های ارایه شده برای ‏ایران بفرستد. این درواقع تعبیر دیگری از عبارت معروف “دشمنان شماره یک و شماره دو” ایران است که ‏پروفسور گراهام الیسون استاد دانشگاه هاروارد مطرح کرده است. وی به تازگی از ایران دیدار کرده است. ‏خلیلزاد در سخنرانی اش گفته است: “حمله آمریکا به منطقه به تقویت موقعیت نسبی ایران در منطقه کمک کرد، ‏زیرا عراق رقیب ایران بود… و توازن موجود بر هم خورد یا نامتعادل شد. و اینکه یکی از مسایل درباره ایران به ‏نظر من، بازگرداندن عراق به عنوان یک وزنه متعادل کننده است. در افغانستان هم تغییرات به نفع ایران تمام شده ‏است.“‏

بازهم باید گفت ایران از تغییر رژیم ها در کابل و بغداد منتفع شده و قدرت منطقه را به حساب خود واریز کرده، ‏اما مشکل دایمی تهدید ایران و محدود کردن ایرانی ها از سوی ایالات متحده باعث پا گرفتن سیاستی به سبک ‏جنگ سرد شده است. دیگر این که حالا ایالات متحده خود نقش نیروی “متوازن کننده” را نظیر جریان شبه جزیره ‏کره بازی می کند که آن هم حضور همیشگی نظامی دارد. ‏

از این گذشته، ایران با دور سوم تحریم های سازمان ملل بر سر فعالیت های غنی سازی خود روبرو است. این ‏تحریم ها به تنبیهاتی افزوده می شود که از سوی ایالات متحده به طور یکجانبه بر علیه ایران درجریان است. ‏

‎ ‎زیان خالص برای ایران‏‎ ‎


‎ ‎علیرغم همه مسایل مربوط به توازن قدرت، ایران به خاطر تحمل آثار تهاجم ایالات متحده، حضور درازمدت ‏نیروهای نظامی این کشور و فشار امنیتی وارده بر مرزهای خود ضررهای زیادی را متحمل می کند. این جدا از ‏حضور نیروهای ناتو در منطقه بعد از حادثه 11 سپتامبر است که افغانستان و پایگاه های ایالات متحده در آسیای ‏مرکزی را دربر می گیرد. با درنظر گرفتن ایستادگی بین المللی علیه برنامه هسته ای ایران، تنش ها در خلیج ‏فارس، تحریکات بالقوه میان ایران و آمریکا، و اتهامات نظامیان آمریکا علیه ایران در پشتیبانی از نظامیان شیعی ‏عراق، همین الان هم آمریکا یک بیماری امنیت ملی را به ایران تحمیل کرده که تا مدت های مدید برجا خواهد ‏ماند. ‏

درعین حال، دورنمای ناچیزی از شکستن یخ روابط این دو کشور پیش روست. ایرانی ها درقبال سیاست خارجی ‏ایالات متحده دچار تصورات ناخوشایندی هستند. هیچ کس در تهران حاضر نیست بر سر نرم تر شدن رفتار ‏ایالات متحده با این کشور شرط ببندد. ‏

از طرف دیگر رقبای اصلی انتخابات ریاست جمهوری از حزب دموکرات و حزب جمهوری خواه نیز درمورد ‏رویکردشان به مساله ایران تفاوت های جزیی از خود نشان داده اند. واقعیت این است که دیدگاه آنها با هسته اصلی ‏سیاست جرج بوش کم و بیش یکی است. این شامل سخنان اخیر بوش بر ضد ایران نیز می شود، خصوصاً اینکه ‏در جایی گفته است عقب نشینی ایالات متحده به معنی “پیروزی ایران” است. ‏

تا زمانی که زورآزمایی ایالات متحده وایران پایینتر از آستانه رویارویی مستقیم باشد، ایران از مزایایی نظیر ‏موقعیت جغرافیایی، پیوندهای منطقه ای و نفوذ در منطقه بهره مند می شود، ولی تنها به عنوان یک بازیگر دست ‏دوم در یک بازی توازن قدرت. ‏


از طرف دیگر با درنظر گرفتن منافع مشترک دو کشور درباره مسایلی نظیر حمایت از حکومت های فعلی در ‏کابل و بغداد، مبارزه با مواد مخدر، تهدید تروریستی وهابیون، به این نتیجه می رسیم که حاصل جمع این بازی ‏صفر نیست و هر دو کشور می توانند با تمرکز بر منافع مشترک خود، به امتیازاتی دست پیدا کنند. ‏

به هرحال، مشکل در اینجا بر تصویری است که از سوی خلیلزاد و کیسینجر به عنوان برنده بودن ایران در ذهن ‏ها نقش بسته است. می توان گفت در توازن مورد نظر و با درنظر گرفتن نمای وسیعتری از همه مسایل، وقتی ‏نوبت به زورآزمایی میان ایالات متحده و ایران برسد، ضررها “بر روی صفحه شطرنج” بیشتر متوجه ایران ‏خواهد بود.[مضمون از برژینسکی]‏

در مجموع می توان گفت ضررهای وارده به ایران در اثر تهاجم ایالات متحده به منطقه بسیار بیشتر از منافع ‏کسب شده از سوی ایران بوده است. [صرفنظر از اینکه این منافع چقدر قابل لمس و چشمگیر بوده اند]. دست کم ‏اینکه آنها از وضع پدید آمده در امنیت ملی خود باتوجه به گسترش حضور ایالات متحده در دورتادور خود، حال و ‏روز خوشی ندارند. ‏

منبع: آسیا تایمز- 5 فوریه ‏