کتاب های پرفروش

علی اکبرقاضی زاده
علی اکبرقاضی زاده


در سایتی دیدم نواده مارک تواین حق بهره برداری پنج ساله از دو کتاب تام سایر و هکل بری فین را در برابر یک میلیون دلار به یک شرکت انتشاراتی واگذاشته است. عنایت دارید؟ ما مردم کتابخوانی نیستیم که انتظار داشته باشیم پدیدآورندگان کتاب بتوانند از راه عرق ریزان پررنج ذهنی، گذران کنند. اما حرف حالای من این نیست.

اول بنویسم برای آنچه اینجا می آورم، سند و آمار ندارم. نه اینکه من نداشته باشم، در جامعه ما کسی غم و غصه این آمارها را نمی خورد. بیشتر از تجربه ها و دیده ها و شنیده ها نقل می کنم که در این قرن اخیر کدام کتاب ها بیشتر فروش کرده اند.

قرآن حساب جداگانه یی دارد. خانه مسلمانی نیست که از کلام خدا خالی باشد. شاید چند هزار بار، با انواع شکل ها و سلیقه ها در این صد سال قرآن به چاپ رسانده ایم؛ از عم جزء های قدیمی تا قرآن های بسیار نفیس و با خطاطی هنرمندترین خوشنویسان. در همه جای دنیا همین است. اتفاقی نیست که در قرن پانزدهم میلادی، وقتی گوتنبرگ شیوه چاپ حروفی را اختراع کرد، اولین کتابی که به چاپ داد، انجیل بود. در ایران هم گویا یک کتاب دعا، اولین محصول چاپ حروفی بوده است. غیر از قرآن، مفاتیح و نهج البلاغه و صحیفه هم مکرر چاپ و منتشر می شود.

دیوان حافظ هم بخت چاپ های مکرر و پی در پی، با انواع خط ها، تصحیح ها، روایت ها، تزیین ها، قطع ها و سلیقه ها را داشته است. در خانه ما 10 ، 15 جلدی حافظ هست. اما خوش دارم همان حافظ قدیمی خودم را باز کنم و بخوانم؛ دیوانی کوچک تر از تقویم جیبی، چاپ 1328 شمسی که لبه کاغذ صفحه ها را قرمزرنگ زده اند؛ کار انتشارات علی اکبر علمی. خواندن به کنار، دیوان حافظ هم به طور معمول در تمام خانه ها هست.

اما شاید باورکردنی نباشد که پس از اینها پرفروش ترین کتاب نیم قرن اخیر نه مذهبی است، نه ادبی و نه شعر.

باورتان می شود کتاب آشپزی خانم منتظمی که حالا باید به چاپ چهلم هم رسیده باشد، از پرفروش ترین ها باشد؟ مجموعه کارهای ذبیح منصوری داستان نویسی که بیهوده خود را مترجم می نامید، از نظر فروش اعجاب آور است. خدا می داند از سینوهه، شاه جنگ ایرانیان، امام حسین و ایران و… تا امروز چندصد هزار نسخه چاپ شده و به فروش رفته است. ملاحظه کنید حرف من بر سر بهترین ها و معتبرترین ها نیست. دارم پرفروش ها را مرور می کنم. می خواهم عرض کنم در جامعه بی اعتنا به کتابی که داریم، خریداران یا خوانندگان کتاب بیشتر به چه خواندنی هایی توجه نشان می دهند.

در میان کتاب های مرجع، مجموعه سترگ فرهنگ فارسی، تالیف دکتر محمد معین اقبال عموم یافت. از فرهنگ انگلیسی- فارسی حییم هم بیش از منابع مشابه خود استقبال شد. نیز - با دریغ- مجموعه شش جلدی شرح حال رجال ایران یک تحقیق وقت و جان بر بود که در رشته خود نظیری نیافت. کار ارجمند یحیی آرین پور- از صبا تا نیما- هم اثری ماندگار و در زمینه خود، تکرارناشدنی است. چنین کارهایی تنها حاصل بخشی از عمر یک پدیدآورنده نیست؛ چکیده نبوغ او هم هست. در میان همین رشته کار اثر تحقیقی و تخصصی دیگری هم هست؛ تاریخ جراید و مجلات ایران، کار محمد صدرهاشمی. همین طور کتاب صدسال داستان نویسی در ایران کار حسن عابدینی و تاریخ سینمای ایران، نوشته جمال امید. کارهای گرامی دیگری هم هستند - مثل فرهنگ کوچه، کار شاملو- که خواننده با انصاف از گستردگی و خلاقیت مضمونی آن حیرت می کند.

در تاریخ، کتاب تاریخ مشروطه ایران کار کسروی همچنان پیشتاز است. از نظر اقبال خوانندگان، سرگذشت موسیقی ایران نوشته روح الله خالقی، نمونه خوبی است. کارهایی چون آثار عبدالحسین زرین کوب یا دکتر اسلامی ندوشن یا شفیعی کدکنی یا مصطفی رحیمی و… هم هست که هرگز فروش پرشمار ندارند. اما اهل نظر به این کارها توجه دائم دارند.

صادق هدایت از نویسندگانی است که هرگاه آثار آنان باز منتشر شود، خریدار و خواننده دارد. من در دهه های اخیر چندین مجموعه قابل چاپ از آثار هدایت را با شکل ها و طراحی های همسان و متنوع دیده ام که خیلی زود به فروش رفته است. کتاب های آل احمد هم روی دست ناشر به طور معمول نمی ماند. دولت آبادی، گلشیری، ساعدی، محمود، فصیح، علوی و… هم رمان های خوش فروش زیاد دارند. برخی کتاب ها هم هستند که دوره رونق محدود دارند مثل بامداد خمار نوشته فتانه حاج سیدجوادی. رمان های پرتعدادی هم هستند که نقشی جز هدر دادن سرمایه ناشر ندارند.

در شعر- صرف نظر از گذشتگان- مجموعه های شاملو، فروغ، اخوان، سپهری و نیما هنوز و همیشه خواننده دارند. در عین حال کهکشانی از مجموعه شعرهای نوآمدگان هم هر هفته در بازار نشر ظهور می کند که با همان سرعت ظهور فراموش هم می شوند.

حق خیلی ها را خورده ام؛ می دانم. سعی کردم- تکرار می کنم- فروش را در نظر آورم نه درخشانی اثر را. این روزها بازار انواع کتاب های «ماورایی» سکه است. فال، روح، خواب، پیشگویی و… برای من که در این عوالم نیستم، غافلگیری است که بشنوم گروه پرتعدادی از مردم، چه سر و دستی برای این کتاب ها می شکنند.

حرف آخر؟ فروش کتاب ها ربط مستقیمی با رونق جیب و زندگی پدیدآورنده ندارد. پدیدآورنده باید جایی، کاری دست و پا کند تا با آن چرخ مانده زندگی را از ایستادن بازدارد و اگر جانی، وقتی، حوصله یی، توانی و انگیزه یی داشت، اثری پدید آورد. هنوز- با دریغ فراوان- جامعه، نوشتن و پدید آوردن ادبی و هنری را شغل نمی داند.

 

منبع: اعتماد، بیست و یکم اردیبهشت