جدال گفتمانی شبکه های مذهبی ‎

تقی رحمانی
تقی رحمانی

در حالیکه جریان روشنفکری مسلمان از بحث های مصداقی فاصله می گیرد ـ به عنوان نمونه از مفهوم دین به معنی شیعه به اسلام و از واژه اسلام به دین و از دین به معنویت و بحث های این چنینی تمایل دارد ـ در عوض جریانات سنتی و بنیاد گرا با توجه به امکانات رسانه ای که دارند، وارد بحث های مصداقی و معین در مورد دیدگاههای خود شده اند و در این قلمرو هر روز به نظرات خود تکیه وآن را بسط می دهند.

در فقدان حضور ملموس روشنفکران مسلمان در این بحث ها، می توان شعله های نفرت مذهبی را دراین جدال های رسانه ای ملاحظه کرد. چه گرایش سنتی و چه بنیاد گرا در رسانه های خود به مصادیقی مذهبی تکیه می کنند و تنها خود را  مسلمان می دانند. در این میانه، گرایشات مذهبی میانه رو تر در رسانه های خود تا حدی در حال انزوا قرار می گیرند که به تقریب مذاهب شیعه و سنی می پردازند.

کافی است  به برخی از شبکه هایی که بر محور دفاع از جریان مذهبی شیعه و سنی به راه افتاده است توجه کنید تا در یابید منطقه خاورمیانه در چه شرایط فرهنگی و مذهبی قرار دارد. این شبکه ها به مثابه توپخانه عقیدتی در برابر یکدیگر موضع می گیرند و در این میان برخی از حد اعتدال و انصاف خارج می شوند و طرف مقابل را هم به واکنش غیر اصوالی می اندازند. در حالیکه به نظر می رسد آنچه در این میان  مهم است ارزیابی درست از شرایطی است که منطقه ما در آن قرار دارد.

ما در کشمکش اسلام ها قرار گرفته ایم؛ گویی دو جریان شیعه و سنی، در انواع گرایشات خود، وارد دنیای مجازی  شده و در دنیای رسانه های دیداری و شنیداری، فرصتی فراتر از منابر یافته اند و دعوی حق می کنند. بی گمان حق مسلم هرجریانی است که نظر خود را درست بداند اما اگر فقط خود را حق بدانند و از دایره انصاف خارج شوند دیگر به جنگی دامن می زنند که از کلام به اسلحه کشیده می شود.

چنین زمینه ای در این برنامه ها به طور عمده هم تصویری هستند و به گونه ای منابر را به سیما آورده اند که بس خطرناک است. این برنامه ها به این دلیل مهم هستند که فقط مناظره های روشنفکری یا غیره نیستند بلکه در جامعه ما به ازا دارند. یعنی توان آن را دارند که توپخانه مشروع نفرت مذهبی و بعد جنگ مذهبی شوند.

 

انزوای دید سنتی هم گرا

دیگر مدارس سنتی و گرایش میانه، چه شیعه و چه سنتی که هم را به تحمل می کردند، دست بالا را در روایط میان این دو مذهب اسلامی ندارند. به عنوان نمونه شیخ شلتوت و آقای بروجردی دیگر دردو حوزه الازهرو قم نیستند که دو مذهب مزبور را به رسمیت بشناسند. دیگر صدای مرحوم بروجردی بلند نیست که گفت ما با اهل سنت برسر حق حکومت امام علی جدال نداریم چرا که این مسئله تاریخی است،ما برسر علم امامان با ایشان بحث داریم. مرحوم بروجردی باور داشت که حکومت حق امامان معصوم است. وی برای فقیه شان حکومت قائل نبود.

از طرفی شیخ الازهر هم باور به نزدیکی میان اهل سنت و شیعه داشت. وی مذهب شیعه را جزء مذاهب فقهی اسلام به رسمیت شناخت.

اما در حال حاضر حتی در مدرسه الازهر هم به خطر شیعه سازی مردم مصر اعتراض می شود. در عوض در حوزه قم هم دیگر صدای امثال مرحوم بروجردی بلند نیست. هم چنین حوزه نجف هم در کشمکش شیعه و سنی زبان موثر و قاطع ندارد .به عنوان نمونه آیته الله سیسستانی که مواضع سیاسی قابل قبول دارد،زمانی که با این سوال مواجه شد که آیا مسلمانانی که به امامت علی باور نداشته باشند به بهشت نمی روند،از آن جایی که  در آثار خویش این قول بسیاری از علمای شیعه را نقل کرده بود، حاضر نشد به آشتی مسلمانان و تصریح بر مسلمانی آنان در این مورد مشخص حکم داده شده ، به توضیح بپردازد و فقط به این نکته اکتفا کرد که ریختن خون مسلمان درست نیست. در حقیقت این نظر ملاحظه کارانه تصریح می کرد که اهل سنت هم مسلمان هستند اما به شکل صریح به موارد اختلاف و حل اختلاف کمک نمی کند.

 

کانال های سلفی ها و شیعه ها

در فقدان صدای سنتی امثال مرحوم بروجردی و شلتوت در میان روحانیون سنتی شیعه و اهل سنت،شبکه های تصویری و سایت هایی به راه افتاده اند که از اصول و مواردی دفاع می کنند که اصل ساده آن این است:شهادتین کسی قبول است که به امامت علی و ۱۱ فرزندش باور داشته باشند. این شبکه ها در عمل اهل سنت را قابل هدایت می دانند که باید هدایت هم شوند. نمونه آن کانال ولایت است که در ایران بسیار فعال و زیر نظر آقای مکارم شیرازی است.در کنار این کانال های دیگری هم فعال هستند که گاه نامشان تغییر می کند اما رفتارشان تغییر نمی کند؛کانال های تصویری مانند اهل بیت، سلام، امام حسین ۱ ۲ ۳. ثامن. ابوالفضل. ولایت. شبکه قران…..

این کانال ها برخی با حکومت ایران و ولایت فقیه هم مشکل دارند اما ضدیت با اهل سنت را ادامه می دهند. اگر چه کانال ولایت و شبکه قران با حکومت همراه است و فعالیت بر علیه آنچه وهابیت می نامد را ادامه می دهد،اما در مجموع ایشان اهل سنت را قابل هدایت  نمی دانند و مدام بحث های تنش زا مطرح می کنند.

در مقابل دو کانال اهل سنت به نام کلمه و وصال هم با مواضع تندتری تلاش می کنند  در پاسخ به کانال های شیعه وارد بحث شوند؛ دو کانالی که  به شدت با کانال ولایت و شبکه قران وارد بحث های غیابی می شوند. در مجموع زبان شبکه های شیعه از زبان شبکه های اهل سنت تند تر است اما این شبکه ها دیگری را گمراه می دانند؛ به تعبیری موجودیتی برای دیگری قائل نیستند. کانال های شیعه با اطلاق نام وهابی به اهل سنت که  مسائل شیعه را تحت پرشش قرار می دهند، حمله می کنند. از سوی دیگر کانال های اهل سنت هم با اطلاق رافضی به کانال های شیعه ،به کل باور های شیعه حمله می کنند.

البته روش این کانال ها متفاوت است. حتی افرادی  در شبکه حاضرند یا در آن گفتگو می کنند که از شیعه به اهل سنت هدایت یافته اند یا برعکس. این روش ها موجب رفتار توهین آمیز میان این دو مذهب و جدل به جای بحث علمی شده و فقط شکست طرف مقابل عمده می شود. به عنوان نمونه شیخ حسین موید، داماد عمار حکیم که سنی سلفی شده در گفتگو با کلمه عربی، که در سایت کلمه فارسی هم لینک آن موجود است، به صراحت می گوید  اسلام اصیل مدرسه سلفی است و شیعه نمی تواند اصلاح شود و باید تغییر کندوعربستان سعودی باید نقش جهانی خود را برای دنیای اسلام بازی کند.

وی تصریح می کند که غرب مقابل اسلام خواهد ایستاد و ایران با غرب در این مورد همکاری می کند و نقشه تقسیم عراق و اردن و عربستان را امریکا پیاده خواهد کرد. جریان شیعه اصلاحی غیر ممکن است. حتی علی شریعتی و دیگران هم هدایت یافته نیستند. فقط مدرسه سلفی است که در اجتهاد را باز گذاشته است و دنیای اسلام را باید این جریان هدایت کند. وی می گوید عربستان باید نقش حساس خود را بازی کند، دنیای اسلام را نجات دهد تا توطئه ایران و غرب بر علیه اسلام عملی نشود چرا که غرب به کمک ایران در پی تقسیم و تجزیه کشور های مسلمان است.

 این سخنان را کانال های شیعه هم به گونه ای جواب می دهند؛ از افرادی نام می برند که از وهابی به شیعه مشرف شده اند. این رقابت های میلی متری در این کانال ها دنبال می شود.

 در این کانال ها شیعه صفوی خواندن شیعیان ایرانی در عاقبت به رافضی خواندن کل شیعه امامیه ختم می شود. در مقابل  وهابی خواندن اهل سنت عاقبت به رد اهل سنت و خلفای سه گانه و حتی توهین به ایشان ختم می شود.  زبان و ادبیات نفی کانال های شیعه تندتر است، اما ادبیات کانال های سنی ذکر شده بسیار منفی است هر چند با توهین به امامان همراه نیست اما شبیه ساختن شیعه با شیعه صفوی و بعد رافضی خواندن شیعه و نگاه نقدی به شیعه به نفی آن می رسد.

در این مورد برای نمونه می توان به سخنان اقای حسین انصاریان در کانال ولایت استناد کرد که با تندترین الفاظ ممکن به ابوبکر و عمر و عثمان حمله کرد و حساسیت کانال های کلمه و وصال را برانگیخت. در عوض کانال های رقیب هم تلاش کردند با مشابه سازی شیعه یا شیعه صفوی به پاسخ گویی بپردازند.

این کانال ها تنها نیستند؛بسیاری از کانال های عمومی کشورهای مسلمان، بخصوص در مصر و عراق، هم ساعتها  برنامه خود را به این مباحث اختصاص می دهند؛ کانال هایی ملی و سراسری کشور های عربی . اما نقش این کانال های اختصاصی بسیار مهم است چون خوراک اصلی این مباحث در این کانال ها کلید می خورد، چرا که در مجموع  شبکه های ملایم تر را در انزوا قرار داده اند.

 

مباحث بنیادین این شبکه ها

محور های مهم شیعی در نقد اهل سنت عبارتند از:

۱- مسلمان بودن کسی که به امامت علی باورداشته باشد قطعی است ولی شهادتین وی قبول نیست.

۲- عمر و عایشه اهل آتش هستند چون با زهرا و علی مخالفت کرده اند.

۳- عایشه جایش در آتش است چرا که وی از ضربت خوردن علی خوشحال شده است.

۴ قبور ائمه را باید تبرک و شفیع قرار داد.

۵ هرکس امامت شیعه و علم لدنی امامان را انکار کند مسلمان نیست.

 

مباحث محوری اهل سنت در نقد شیعه

۱- دفاع از انتخاب خلفا وخلافت امام علی.

۲ صحه گذاشتن بر شورا در برابر امامت منصوب مورد اعتقاد شیعه.

۳- رد فشار و ضربه زدن فاطمه به وسیله عمرخلیفه دوم.

۴- عدم اعتقاد به امامت نصبی از سوی پیامبر.

۵- نقد علم لدنی امامان شیعه.

۶- رد وجود تاریخی امام زمان و غیر تاریخی وغیر موثق دانستن این نظر شیعیان.

 

این نقد های کلی و مهم در عمل، به مباحثی در این شبکه ها دامن می زند که بیشتر به نفرت افکنی منتهی می شود و در عمل گفتگویی شکل نمی گیرد.

 در حالیکه مرحوم بروجردی مسئله امامت شیعه برای حکومت را مسئله تاریخی می دانست که این حق امامان، حقوقی ویژه برای شیعه ایجاد نمی کند چرا که امامان با پیروانشان فرق دارند. بلکه امامان شیعه برای شناخت بهتر اسلام به ما کمک می کنند و در این مورد شیعه با اهل سنت گفتگوی انتقادی دارد.

 

منابع تخصصی

مسئله دیگر در این مباحث استفاده از منابع، یعنی قران،سنت و بعد منابع حدیث است که در این شبکه ها از انواع منابع تاریخی و حدیث که بیشتر تخصصی می باشد استفاده می شود و برای مخاطب نقل می گردد، مخاطب هیجان زده به اعماق متون دینی می رود که در آن تخصص ندارد ، بخصوص مخاطب فارسی زبان.

 به نظر می رسد این نوع استفاده از منابع و حدیث برای مخاطب، فقط نوعی مقبول کردن نظر گوینده است تا اطمینان مخاطب را به با سواد بودن خود جلب کند چرا که منابعی چون اصول کافی و جواهر و بهار انوار و ….همچنین صحیح مسلم و صحیح بخاری و دیگر منابعی که در برنامه ها از آن نام برده می شود، نمی تواند برای شنونده این برنامه ها منبعی برای مراجعه باشد. در ادامه توان ارائه مستندات دینی و تاریخی این شبکه ها  از قران  به تاریخ و بعد به احادیث  و تفسیر و تاویل ختم می شود. کشمکش بر سر مسائل تاریخی  اما  برخورد استدلالی در مورد مطالب مطرح شده در حوصله برنامه تبلیغی نیست. درضمن در مناظره های این شبکه ها که برای مغلوب کردن طرف مقابل می آیند و قصد مغلوب کردن یکدیگر است تا گفتگو بر اساس به رسمیت شناختن دیگری،در نتیجه واژگانی به کار می رود مانند تو بی سواد هستی، بی اطلاع هستی، تحریف گر هستی و….

 

حامیان مالی این شبکه ها

این شبکه ها فقط از سوی دولتها حمایت نمی شوند. مسئله مهم زمینه قوی روانی واقعی این شبکه ها در جامعه است. به عبارتی این شبکه ها هم زمینه سیاسی دارند که دولتها  از آن ها حمایت می کنند، هم زمینه اجتماعی دارند و اقشاری از مردم حامی آن هستند. برخی از این شبکه ها  از سوی تجار خلیج فارس و قم و اصفهان هم حمایت می شوند، این حمایت بسیار جدی است. این حمایت اجتماعی هم ریشه در مدارس دینی دارد که در این مدارس آموزش اصلی در اثبات دین و مذهب نقد اهل سنت است بوسیله شیعه و هم نقد شیعه به وسیله اهل سنت است. که حجم بسیار مطولی از دروس این مدارس را بر می گیرد.

در مواردی حتی برخی از کانال ها از سوی دولت ها بسته یا محدود می شوند اما حامیان مالی اجتماعی کانال، عمرطولانی این کانال ها را تضمین می کنند؛ مانند کانال جهانی اهل بیت و … این ویژگی را نباید دست کم گرفت. البته دولت ها نبض این کانال ها را تند و کند می کنند اما بستر نظری این کانال ها و همچنین حامیان اجتماعی این کانال ها افرادی ثروتمندی هستند که مستقل از دولت ها، قدرت تامین این مالی این شبکه ها را دارند.

از طرفی زبان و آموزه های این شبکه ها در میان مردم معتقد هم بیگانه نیست، در نتیجه  باید توان این شبکه ها را جدی گرفت ورشد این کانال ها را فقط توطئه خارجی نپنداشت. البته دیگران هم می توانند از این شبکه ها در جهت نیت خود سود ببرند و دولت ها می توانند در جهت نیات خود بهره برداری کنند. اما مهم حامیان مالی و مبانی نظری این شبکه ها در جوامع مسلمان و در آموزش های مذهبی شیعه و سنی است که ریشه دار هستند و باید به این نکته توجه کرد.

از همین روی است که برخورد روحانیون شیعه و سنی که به جنگ شیعه سنی معتقد نیستند در مسیر تنش زدایی کافی نیست چرا که برخی از باورهای تاریخی شیعه به اهل سنت و باورهای تاریخی اهل سنت به شیعه باید مورد تغییر و توضیح قرار بگیرد. در حالیکه روحانیونی مانند سیستانی که مصالحه جو است و برخی از روحانیون میانه روی سنی حاضر به گشودن اصولی این گفتگو ها نیستند اما می توانند برای جلوگیری از توجیه جنگ مذهبی پیش قدم شوند.

محورهای سیاسی در منطقه با توجیه شیعه و سنی در حال شکل گیری است. محور عربستان به همراه کشور های عربی و محور ایران و عراق و سوریه به عنوان کشور های شیعه علیه هم در سوریه شکل گرفته است که نتجیه مذهبی در پشت خود دارد. به عبارتی بعد از کشمکش کلامی و جدلی شیعه و سنی، حال طوفان مواجهه رو در رو وجنگ هم در فضا برخاسته و هر روز به کشور ما نزدیک می شود؛ طوفانی که باید فرونشانده شود. در مسیر باید جنگ مذهبی هم خاموش شود؛ جنگی که شبکه های تصویری مزبور شعله ور تر می کنند.