مهرداد شیبانی
”نگاه هفته” در هفته چهارم آبان ماه، هم بایک قتل آغاز شد. هفته پیشتر، نوجوانی را بر دار کردند واین هفته نشریه ای را به نام “همشهری امروز”: “طالبان شیعی” حاکم بر ایران براندازی جامعه مدنی را آهسته وپیوسته دنبال می کنند. اتهام این جامعه “براندازی نرم” و حالا به رهبری “اوباما” ست؛ برگزیدگانش در بیرون کشور ـ بیشتر- درخواب خوش زمستانی، رزمگاه بعدیش انتخابات ریاست جمهوری، سلاحش چندروزنامه لا جان که شمشیر بران توقیف موقت و مرگ همیشه، بالای سرشان مدام در جولان است.
هفته ایست که در “دمکراسی درون نظام” اصولگرایان و اصلاح طلبان در هم می جوشند و می خروشند و تدارک نبرد هفت ماه بعد را می بینندو طالبان شیعی می کوشند “پا در رکاب رهبری” را حفظ کنند و “معامله بزرگ” باآمریکا را سرانجام به انجام برسانند.
اصولگرایان که با صاحبان قدرت کنونی خویشاوندی بسیار دارند راه را درمجلس برای قانونی شدن حضور نظامیان بازمی کنند. رئیس مجلس که خود از میان نظامیان برخاسته درتلاش است تا ره استیضاح وزیر جدید راببندد و دولت را از خطر رای اعتماد دوباره بر هاند.
خاتمی که آمدن یا نیامدنش موردبحث است و در متن خود نیروهای طرفدار اصلاح طلبان را سازمان و سامان می دهد، و می کوشد “واقع گرا” باشد؛ بازهم از دمکراسی می گوید: “بخصوص اگر از لحاظ اجتماعی نگاه کنیم، سه درد شاخص و بارز، به ویژه از 150، 200 سال گذشته قابل لمس، درک و تشخیص در جامعه است؛ درد استبداد، استعمار و وابستگی و سلطه بیگانه بر سرشت و سرنوشت کشور و منطقه ـ که تاریخی هستند ـ و دیگری هم درد عقب ماندگی.“
بیانیه وسیع ترین جبهه سیاسی در داخل کشور درباره نقائص قانونی انتخابات ریاست جمهوری
منتشر می شود. دراین بیانیه پرسیده شده: “وقتی رهبر باید تنفیذ کند، مردم چرا باید رای بدهند؟”
دو تشکل سیاسی – مذهبی منتقد در ایران طی بیانیه های جداگانه ای اعلام می کنند که در انتخابات آتی ریاست جمهوری ”به شکل فعالانه ای با معرفی کاندیدایی مستقل” شرکت خواهند کرد. شورای فعالان ملی – مذهبی و همچنین جنبش مسلمانان مبارز ضمن اعلام این خبر از وضع موجود و شرایط کاندیداهای مطرح نیز تحلیلی ارائه می کنند.
طالبان شیعی حاکم بر قدرت، در برابر رئیس جمهور جدید آمریکا آرایش قوای جدیدی را عملیاتی می کنند.
پیش از همه رئیس جمهور “ضداستکباری” درمقام پیامبر ظاهر می شود و با موافقت “خدای قدرت” نامه ای برای اوباما می نویسد. روزنامه اعتماد ملی آن را باعنوان “ تبریک و نصیحت” درجای تیتر اول می نشاند و بی بی سی چنین تحلیلش می کند: “پیام تبریک محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران، در تاریخ روابط دو کشور پس از انقلاب سابقه نداشت.“
این نشانه پنهان خوشحالی را کیهان طالبانی علنی می کند:” ما خوشحالیم.” اما اوباما هم مانند بوش به نامه« پرزیدنت» بی اعتنائی می کند.
نظر مخالف بیشتر بر دیدگاه سنتی رابطه ایران وآمریکا استوار است. عطاء اله مهاجرانی از تبعید خود خواسته لندن می نویسد: “در سازمان حکومت امریکا یک نما یا دکوراسیون وجود دارد و یک بنیاد یا فونداسیون. آمدن اوباما تنها تغییر چشم گیری در نمای حکومت است و نه در بنیاد های آن. جهاد خازن در ستون معروفش در روزنامه الحیات- روز سه شنبه 4 نوامبر- نوشت که اگر مک کین رئیس حمهور شود ما با تداوم همین مصیبتهای دوران بوش روبرو خواهیم بود و اگر اوباما رییس جمهور شود چه بسا که دشواری های ما بیشتر شود. او از هر سفیدی سفید تر است! او بسیار هوشمند است و اشتباهات بوش پسر را که هیچگاه بزرگ نشده است؛ تکرار نمی کند.“
علی لاریجانی که انگار دارد یواش یواش مزه شکلات را از یاد می برد، می گوید: “اوباما هنوز به جمع بندی نرسیده” و تغییر جو را شکل می دهد. قاعدتا “اتاق فکر” طالبان شیعی اوضاع را تحلیل می کند و به نتایجی می رسد که “کیهان ارگان آشکار مرکزیت پنهان طالبان” ساز را دیگر می کند.
کیهان “از روی کار آوردن یک سیاهپوست” می نویسد و با هدف “دلخوش کردن جهان”.
و تحت عنوان “نگاه ایرانی”، “دیدگاه طالبانی” را به شرح در می آورد و پیروزی او باما درانتخابات آمریکا را ”مصادره” می کند: “نقش و سهم ایران در اقبال مردم آمریکا به دموکرات ها پس از 14 سال را نباید نادیده گرفت. که مردم آمریکا این بار به جای انتخاب نماد تندروی و طغیان، کسی را برگزیدند که لااقل در ظاهر عقل را هم چیز خوبی می دانست. شاخ جنگ افروزان نومحافظه کار شکسته شد و هم از آن رو که سهم ویژه در شکستن شاخ آنها داشته ایم و با مقاومت مدبرانه و شجاعانه خود، حتی به جهان غیرمسلمان نیز جرئت دادیم که در افسانه قدرت آمریکا تردید کنند و نافرمانی موفقیت آمیز پیشه سازند.”
وانگار نه انگار که به گفته اکبر اعلمی “دولت نهم برای برقراری رابطه با آمریکا چنان بی صبری و اشتیاقی از خود نشان می دهد که احمدی نژاد سفر به نیورک را جزو سفرهای استانی خود تلّقی می کند” توپ را در زمین منتقدان و مخالفان “نظام” می اندازد: “طلیعه این رویکرد را می توان در لابلای هیجان و بازارگرمی جریان رسانه ای وطنی ای جست وجو کرد که هنگام قشون کشی کاخ سفید به افغانستان و عراق، برای ورود “ارتش آزادیبخش نئوکان ها” به ایران روزشماری کرده و هورا کشیدند و امروز گویا که چنان رفتاری از خود نشان نداده اند، ادعا می کنند روی کارآمدن دموکرات ها، فرصتی است که میانه روی(!؟) و تغییر سیاست های جمهوری اسلامی را دیکته می کند! به قول شاعر؛ رشته ای بر گردنم افکنده دوست، می کشد هر جا که خاطرخواه اوست.“
مشاوررییس جمهور”معلق” دیگری می زند: “به منتخب مردم نوشتیم نه به رئیس جمهور.“
مجتبی ثمره هاشمی مشاور ارشدش می گوید: “هیچ تغییری در سیاست های جمهوری اسلامی ایران به وجود نیامده است.پیام احمدی نژاد به اوباما انجام یک رسالت تاریخی بود و خیر و شر عکس العمل های رئیس جمهور منتخب آمریکا نسبت به این پیام به خودش بازمی گردد.“
عملیاتی که بلافاصله انجام می شود، نشان می دهد که “اتاق فکر” برای این شرایط هم برنامه ریزی کرده است. اکنون، خطر جنگ کم می شود و تکیه دمکرات هابیشتر به حقوق مدنی و به حرکت در آوردن مردم خواهد بود. بر اساس این ”نگاه”، مانورهای سرکوب مردم بسرعت عملیاتی می شود.
هفته نامه ای که تصویر خندان اوباما روی جلدش است و زیر آن نوشته شده: “چرا ایران اوباما ندارد؟”، توقیف می شود.
روز دوشنبه، نیروی انتظامی با حضور یک رزمایش شهری شش روزه را در سطح شهر تهران با عنوان “رزمایش امنیت و آرامش در شهر تهران” برگزار می کند.
سردار سرتیب عزیزالله رجب زاده که به تازگی فرمانده نیروی انتظامی تهران شده، بخش کوچکی از اطلاعات مانور ضد شورش شش روزه شهری را با خبرنگاران درمیان می گذارد: “30 هزار نیروی انتظامی، پلیس افتخاری، پلیسیاران و نگهبانان محله با چهار هزار اتومبیل، ۵۰ هلیکوپتر در مانور شرکت خواهند داشت و در10 مسیر و خیابانها و اتوبانهای اصلی شهر تهران تمرین عملیات خواهند کرد.مقابله با اقدامات امنیتی، مقابله با بحرانهای احتمالی، تشدید حراست از مراکز استراتژیک، از جمله بخشهای این مانور است.“
به نوشته بی بی سی: “برگزاری یک رزمایش شهری با این وسعت با حضور نیروهای پلیس در ایران بی سابقه است.“
این مانور همزمان است با آغاز گشتهای عملیاتی بسیج در شهر تهرانو تشکیل شورای جدیدی در تهران با نام ”شورای تأمین امنیت”.
مرتضی تمدن- استاندار تهران - به خبرگزاری فارس می گوید: “این شورا از سیزده شورای تأمین امنیت شهر و استان تهران با هماهنگی و انسجام نهادها شکل گرفته تا مشکلات امنیتی را حل کند. وظیفه این شورا تامین امنیت شهر از طریق هماهنگی با نهادهای انتظامی و امنیتی است.“
نصب دوربینهای مدار بسته هم بعد از یک نامه نگاری بین رئیس نیروهای انتظامی و رئیس جمهور، باورود سعید مرتضوی قطعی می شود.
حفظ محموداحمدی نژاد در قدرت که چند ماه پیش توسط رهبر اعلام شد، برنامه دیگر “طالبان شیعی” است. معاون ستاد کل نیروهای مسلح از تشکیل کارگروه مشترک دولت احمدی نژاد و ستاد کل نیروهای مسلح به ریاست سعید جلیلی خبر می
دهد.
تشکیل این “کارگروه”، تنها ساعتی پس از آن اعلام می شود که سردار فیروز آبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با هشدار به منتقدان دولت، حمایت قاطع خود و ستاد تحت امرش از دولت نهم را اعلام می کند.
کیهان درمقاله بسیار بلندی به قلم حسین شریعتمداری، فرمان رهبر را تئوریزه می کند. وچون از کوزه همان تراودکه در اوست، نتیجه ای لاتی – امنیتی می گیرد: “بنابراین احمدی نژاد با عرض پوزش «کتک خورش ملس است» و برخلاف بعضی ها که حفظ منافع خود را بر پاسداشت اسلام و انقلاب و منافع ملی ترجیح می دهند، در مقابل این تهاجم گسترده شانه خالی نمی کند. در میان «باباشمل»های تهران -همان کلاه مخملی ها- رسم بود وقتی کسی به آنها می گفت «تو بمیری»! شانه خود را تکان داده و می گفتند «رد کردم»! یعنی، چرا من به خاطر تو بمیرم!“
برای اینکه احمدی نژاد در دور دوم هم از صندوق هادر بیاید، مهره ای کلیدی به نام وزیر کشور سخت بکار می آید. ”عوضعلی” که رفت، غلامحسین کرباسچی می گوید: “احتمالا دوباره کسی مثل کردان می آید.“
همینطور هم می شود. روز شنبه “وزیر مردودی میلیاردر” بر می گرددتا بجای وزارت نفت بر صندلی خالی ”عوضعلی” بنشیند. او سوابق سخت درخشانی دارد. یک سردار تمام عیار: “فرماندار شهرستان ارومیه، معاون استانداری آذربایجان غربی، فرماندهی سپاه پاسداران منطقه 5 (آذربایجان شرقی و غربی)، مسئول تحقیق و بازرسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده لشگر 6 ویژه.” و البته سخت ساده زیست.
نمایندگان مجلس پیشین، یک روز پیش از انصراف او از وزارت، از ثروت شخصی او شدیدا انتقاد کردند و او را ”فردی با ثروت باد آورده” معرفی کردند.عماد افروغ، رییس وقت کمیسیون فرهنگی مجلس در این زمینه گفت: “چگونه فردی با ثروت باد آورده و ناشی از تعاملات و ارتباطات خاص زمان مسئولیت خود، می تواند وزیری مناسب با کابینه عدالت خواه باشد.“
برخی از نمایندگان وی را “سردار میلیاردی” خطاب کردند که پس از خروج از سپاه پاسداران با استفاده از “رانت های دولتی” به ثروت زیادی دست یافته است که دهها میلیارد تومان تخمین زده می شود.
یکی از همان هائی که مهدی کروبی “بی ریشه” نامیدشان وحالاهاشمی رفسنجانی می گوید: “آنها آنقدر ریشه ندارند که بتوانند افکار متنوع را به دور خود جمع کنند. مانند خوره به جان روحانیت افتادهاند.“
احتمالا رفسنجانی نمی داند که “ همین بی ریشه ” ها ریشه اغلب انقلاب ها را باتیشه زده اند.
جالب است که پاسخ رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را یکی از بی ریشه های حزب ریشه دار موتلفه می دهد.
حمیدرضا ترقی، خاتمی و رفسنجانی را بدون اینکه نامشان را ببرد، سکولار می نامد: “برخی با گرایش به یک نامزد روحانی برای انتخابات ریاست جمهوری وانمود می کنند که طرفدار روحانیت اند اما روحانیونی هستند که اگر در راس مدیریت کشور هم قرار بگیرند همان لیبرالیسم فرهنگی و کاهش نفوذ دین در سیاست و یا دوگانگی در قدرت را هدف خود قرار می دهند.آنها عمدتا در جناح اصلاح طلب و دوم خرداد بروز کردند، به ویژه آنها که دین را از سیاست جدا می دانستند و دنبال سکولاریزه کردن کشور بودند.آنها با سوق دادن جامعه به سمت رفاه طلبی و مصرف گرایی بستر ایجاد دوم خرداد را فراهم کردند و امروز تز منهای روحانیت را تقویت می کنند.“
حفظ احمد ی نژاد یعنی تضمین ادامه وگسترش حکومت “سپاه پاسداران” بر کشور و رفتن بسوی سرنوشتی که انقلاب های “عوام گرا” و کشورهای مسلمان قلب آسیا – ترکیه وپاکستان- همواره به آن رسیده اند: حکومت نظامیان با ظاهر غیر نظامی.
مجلس هشتم، که دارای یک فراکسیون یکصد نفره اعلام نشده نظامی و وابسته به سپاه پاسداران است، با اصلاح قانون انتخابات راه رئیس جمهور شدن سرداران و فرماندهان سپاه را هموار می کند.
روز اول هفته، درحالیکه به نوشته کارگزاران “موج کاهش قیمت نفت همچنان” ادامه دارد، نامه اقتصاددان و استاد دانشگاه های ایران منتشر می شود. دراین نامه از سیاست های اقتصادی دولت محمود احمدی نژاد به شدت انتقاد کرده اند.
رییس جمهور، روز بعد در پاسخ غیر مستقیم از افرادی در ایران انتقاد می کند که به گفته او همواره دنبالهرو سیاستهای دولتهای پیشین آمریکا بوده و هستند.
او از یکی از عجایب هفتاد گانه دوران ریاست جمهوری خود پرده بر می دارد؛ درمشهد از پیشگویی های خود در مورد ”اضمحلال حکومت ظالمان” خبر می دهد و می گوید که سران دنیا که قبلا با تعجب به او نگاه می کردند، اکنون می پرسند “تو از کجا فهمیدی که چنین حادثهای در پیش است.“؟
منظورش بحران اقتصادی غرب است. البته اگر این نابغه بزرگ اقتصاد، الفبای تاریخ ا قتصاد را هم خوانده بود حتما می دانست دو قرن پیش کارل مارکس بحران های دورانی سرمایه داری را بدقت شرح داده و بعد از بحران اخیر هم بازگشت دامنه داری به او آغاز شده است.
تا پایان هفته، جامعه ایران در تب وتاب است.
احمدرضا درویش کارگردان مطرح سینمای ایران می گوید: سینماگران رعیت نیستند.
ایسنا ازملاقات جفری آدامز سفیر انگلیس در تهران با علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی خبر می دهد. هر وقت در ایران او ضاع حساس است یکی از برادران لاریجانی خود را مخفیانه و آشکار به انگلیسی ها می رساند.
جائی بابد بین مافیای قدرت وثروت درگیری شده باشد که روزنامه کیهان روز یکشنبه ۱۹ آبان ماه گزارشی را با عنوان “واردات ۵ کالا در انحصار ۶۵ نفر” منتشر می کند.
یا عباسعلی نورا، نماینده زابل به رادیو فردا می گوید: “بحث من، انحصار قدرت بوده که به مسئله مافیای واردات متصل شده است. من شخصا معتقدم که بخشی از واردات ما در انحصار گروههای خاصی است.“
و پلیس از”انهدام” چندین شبکه قاچاق زنان در ایران خبر می دهد.
30 سال پس از بمباران هوائی و شلیک های بی امان زمینی با خرافات مذهبی، بخشنامه فرمانده کل قوا برای فرستادن صلوات در مدارس صادر می شود.
روزنامه اعتماد از حجت الاسلام محمدیان رئیس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ها واز استادان درس ریشه های انقلاب اسلامی نقل قول می کند: “یونسکو و بهداشت جهانی ابزار سلطه اند.“
و سر انجام:
مقامات بلندپایه آمریکا و اروپا در جریان نشست روز یکشنبه ۱۹ آبان ماه در شرم الشیخ مصر، با وزیران خارجه کشورهای عربی درباره ایران گفتگو می کنند.
در این نشست وزیران خارجه مصر، امارات، اردن، مراکش و بحرین از یک سو، و خاویر سولانا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه آمریکا به همراه برنار کوشنر، وزیر امور خارجه فرانسه حضور دارند.
خبرگزاری ها، به نقل از مقاماتی که در این نشست حضور داشتهاند اما نامی از آنها برده نشده است، گزارش می دهند: ”مقامات کشورهای عربی حاضر در این نشست نگران آن بوده اند که تمرکز جامعه جهانی بر پرونده هستهای ایران، بر «تلاش تهران برای نفوذ در منطقه» سایه بیفکند.“
و هفته ای دیگر از آبان 1387 تمام می شود، اما حکایت همچنان باقیست.