تنها راه رهایی

محمد ملکی
محمد ملکی

mohammadmaleki.jpg

در خبرها خواندیم و شنیدیم به تجمع جمعی از زنان و کارگران و معلمان که برای احقاقِ حقوقِ خود گرد آمده بودند از سوی مأمورین انتظامی و لباس شخصی‌ها حمله شد، تعداد زیادی از استادان به بهانة رسیدن به سن بازنشستگی از دانشگاهها اخراج و جمعی از دانشجویان بازداشت و محروم از تحصیل و یا ستاره‌دار شدند. اینها باضافه تجاوزهای مکرر به حقوقِ ملت که در نظام ولائی امر عادی شده در زمان به قدرت رسیدن کسی که خود را رئیس‌جمهور «مهرورز» و عدالت‌خواه معرفی کرده بود بی‌رحمانه‌تر صورت گرفت، و در بین این ماجراها کتک زدن و دستگیری و زندانی کردن گروهی از زنان و معلمان که برای احقاقِ حقوقِ صنفی خود در برابر مجلس شورای اسلامی گرد آمده بودند از همه دردآورتر بود، خبر حمله به معلمان برای معلمی مثلِ من که پس از ده‌ها سال تدریس و تحقیق سال‌ها زیر سخت‌ترین و وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها و توهین و تحقیر و فحاشی‌ها و اسارتِ این نظام بوده‌ام چندان غیرعادی و درک‌ناشدنی و بعید نبود امّا برای آقای احمدی‌نژاد خجلت‌آور است که با آنکه خود را یک معلمِ دانشگاه می‌داند و ادعای مهرورز بودن دارد به خود اجازه میدهد تا مأمورین وابسته به او به سروصورت و بدن همکارانش بکوبند و چنین رفتار وحشیانه و غیرانسانی با آنها داشته باشند و بی‌تفاوت از کنار موضوع بگذرد و به جای احساس شرم و حداقل معذرت‌خواهی باز هم در پیام نوروزی خود آن وعده‌های دروغین و عوام‌فریبانه را تکرار ‌کند، مگر به اطلاع ایشان نرساندند که معلمین فریاد می‌کردند «مدعی عدالت، خجالت، خجالت»

یادمان نرود آقای احمدی‌نژاد قبل از انتخاب به ریاست جمهوری با فریبکاری شعار مهرورزی و عدالت‌خواهی سردادند و با این نیرنگ توانستند با هزار دوز و کلک 17 میلیون رأی به نام خود از صندوقها بیرون بکشند ولی پس از به قدرت رسیدن، همة وعده‌ها را فراموش کرده جای مهرورزی و عدالت را با خشونت و بی‌عدالتی عوض کردند و به جانِ زنان و مردانی که حق زندگی برای خود طلب می‌کردند افتادند و معترضین از جمله زنان، کارگران، معلمان، دانشجویان، استادان و دگراندیشان و… را سرکوب نمودند، غافل از آنکه اگر جباران به درازای تاریخ توانستند روی شمشیر بنشینند ایشان هم می‌تواند، قدرت به دستان هرگز نتوانسته‌اند به حکم تاریخ و قانونمندیهای حاکم بر طبیعت به ستیز برخیزند. مردم را می توان برای چند صباحی فریفت امّا برای همیشه هرگز!

آقای احمدی‌نژاد؛ آخر عوام‌فریبی و لاف‌زنی تا کی و کجا؟ شما که ژستِ مردمی بودن، با مردم زیستن و از میانِ مردم برخاستن را می‌گیرید مگر کارگران، معلمان و زنان و دانشجویانِ منتقد شما جزء مردم نیستند؟

چرا با آنها چنین رفتاری می‌کنید؟ مگر معترضین جز حقوقشان و یک زندگی آرام و همراه با آسایش و بدونِ دغدغه چیز دیگری از نظام خواسته و می‌خواهند؟ مگر شما جواب آنها را با باطوم و زندان و اخراج ندادید؟

راستی نظامی که مدعی حمایت از سوی مردم است چرا اجازه نمی‌دهد بعد از گذشت 28 سال (12 فروردین 58) نسلی که در انتخاب نوع نظام هیچ شرکت و دخالتی نداشته و پدرانشان برای آنها تعین تکلیف کرده‌اند خود در یک انتخابات آزاد و با حضور احزاب و روزنامه‌های دگراندیش در شرایطی، که هر گروه و دسته و سازمانی بتواند عقاید و برنامه‌های خود را آزادانه اعلام دارد سرنوشت خویش را بدست گیرند و نظامِ دلخواه را برگزینند، اگر خود چنین نکنید مطمئن باشید جبر تاریخ با شما چنان خواهد کرد که با دیگر مستبدان نمود.

آقای احمدی‌نژاد؛ اگر روزی جمع کوچکی از مردم فریب خوردند و به شما رأی دادند، لطفاً به عکسهایی که از مسافرت به یزد خبرگذاریهای خودتان مخابره کردند بار دگر نظر بیافکنید تا بهتر به محبوبیتتان نزد مردم پی ببرید، مردم با چه زبانی باید بگویند شما و نظامی را که به آن وابسته‌اید قبول ندارند.

بارها جنابعالی و دیگر سردمدارانِ حکومت از جمله آقایان خامنه‌ای، رفسنجانی و… گفته‌اید اکثریت مردم طرفدار نظامند. اگر چنین است چرا هر بار سخن از یک انتخابات آزاد در شرایط دموکراتیک به میان می‌آید تا مردم در یک رفراندوم نظر خود را در مورد نظام ابراز دارند روی تُرش می‌کنید و این خواست را به دشمن و بیگانه و آمریکا و صهیونیسم نسبت می‌دهید. من بعنوان یکی از امضاکنندگان فراخوان رفراندوم پس از گذشت چندسال و موافقت و مخالفتهای فراوان با آن بعد از بررسی مسائلی که پس از پیشنهاد به وجود آمد از جمله شکست مدعیان اصلاحات و انتخاب شما، دگربار با ایمان کامل اعلام می‌کنم تنها و تنها راه رهایی مردم، گام زدن به سوی فراهم ساختن زمینه یک فراخوان ملی است. باید با برنامه‌ریزی دقیق و منسجم و با تشکیل کمیته‌ای از افرادی که در گذشته ثابت کرده‌اند حاضر به پرداخت هزینه چنین کاری هستند و قادرند در گروههای مختلف مردم انسجام ایجاد کنند. هدایت کار را بعهده گیرند و با روشهای گوناگون از جمله نافرمانی مدنی و اعتراضات صنفی برحسب شرایط مردم را به سوی هدف که همان آماده کردنِ شرایط است رهنمون گردند. در این کار نیازی به هیچ بیگانه نیست. آنها تنها دست خود را از پشت این نظام بردارند و در راه مبارزه و مقاومت مردم سنگ نیاندازند، تا مردم خود سرنوشت خویش را رقم بزنند.

آقای احمدی‌نژاد شما در مدتِ بیش از 51 سالی که در کسوتِ رئیس‌جمهور هستید جز شعارهای توخالی و حرفها و وعده‌های انجام نشده و دشمن تراشی‌های بی‌مورد و ندانم‌کاریهای تأسف‌بار در داخل و خارج کشور چه کاری انجام داده‌اید؟ به سازمان ملل رفتید و در آنجا و پس از بازگشت مطالبی گفتید که حتی مورد اعتراض جمعی از مراجع و معتقدان به امام غائب قرار گرفت. راستی با قطار ترمز بریده مملکت را به کجا می‌برید و در روزهایی که مردم سالِ نو و آمدنِ بهار را جشن می‌گیرند و خانوادة معلمان زندانی جلوی زندانِ اوین به یاد عزیزانِ در بندکشیده‌شان سفره هفت‌سین پهن می‌کنند، شما در پیام نوروزی برخلاف اعتقاد میلیونها ایرانی حتی از کاربرد کلمه «عید» خودداری کردید و به جنگ عقاید ملتی برخواستید که مدعی انتخاب از سوی آنانید.

آقای احمدی‌نژاد، شما با کدام تحلیل دو روز قبل از به رأی گذاشتن قطعنامه جدید علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل 15 ملوان انگلیسی را دستگیر کردید با این امید که قدرت خودتان را به رخ اعضا شورای امنیت بکشید و آنها را بترسانید ولی دیدیم چگونه شورای امنیت باتفاق آرا قطعنامه علیه ایران را تصویب کرد و بعد از شکست برنامه‌تان دست به اعمالی در مورد ملوانان انگلیسی زدید و مچ نظام را در نزد جهانیان بیش از پیش باز کردید. مردم جهان با دیدن نامه‌ها و اعترافات ملوانان بهتر متوجه شدند که برای گرفتن اعتراف از زندانیان سیاسی کشورتان طی سه دهه از چه شیوه‌هایی استفاده می‌کردید. مردم دنیا خوب فهمیدند اتهام جاسوسی زدن به هر دگراندیش ایرانی که در اسارت شماست و ده‌ها سال در نظام ولایی ادامه داشته چقدر با واقعیتها هماهنگ بوده است. امروز پس از بازگشت ملوانان و انجام آن نمایش خنده‌آور آیا انگلستان و اروپا و آمریکا باز هم چشمهای خود را بر هم میگذارند تا برای حفظ منافع اقتصادی خویش آنچه در ایران از نظر نقص حقوق اولیه انسانها می‌گذرد را نادیده بگیرند؟ و شما آقای احمدی‌نژاد که فریبکارانه از سوی نظام و مردم افرادی را که با اتهام جاسوسی و تجاوز به خاک ایران دستگیر کردید مورد «عفو» و بخشش اسلامی!! قرار میدهید. یک لحظه به این فکر بودید که در همان زمان چه تعداد از زنان و معلمان و دیگر طبقات مردم این مملکت با اتهامات واهی «امنیتی» در زندانها به سر می بردند، آنها که نه در انتظار عفو بل در آرزوی یک بازجویی و محاکمه عادلانه شاهد صحنه‌سازیهای مسخره شما در روز آزادی ملوانان بودند. بس کنید، این اعمالِ شیطانی را بس کنید بگذارید مردم حاکم بر سرنوشتِ خود شوند و عاقلانه و از روی تدبیر رابطة خود را با نظامِ جهانی تنظیم کنند تنها در آن صورت است که مردم هوشمند ما در یک محیط آزاد به همة آرزوهای خود برای ساختن ایرانی آزاد و آباد دست در دستِ هم تلاش خواهند کرد و به استقلالِ واقعی خواهند رسید.

امّا از وقایع جالب دیگر نوروز نامگذاری سالِ 1386 به نام سال «اتحاد ملی» و «انسجام اسلامی» است. شنیدن این نامگذاری چند لحظه حافظة تاریخی من را زنده کرد به یاد سالِ 1360 افتادم که آن سال از سوی آقای خمینی سالِ «قانون» نام گرفت. و به خاطر آوردم در همین سال قانون، چگونه قانون اساسی تدوین و تصویب شده بوسیله خود نظام به زیر پای جلادانِ اوین و دیگر زندانها و کُل نظام لِه شد و هر کار غیرقانونی که می‌توانستند انجام دادند و هزاران زن و مرد زندانی را خلاف اصلِ سی و هشتم قانون اساسی زیر شکنجه کشتند یا مجبور به اعترافات دروغ نمودند. مگر یکی از جرمهای نابخشودنی آن زمان «ملی‌گرایی» نبود تا آنجا که ملی‌گرا را غیر مسلمان و سزاوار کشتن دانستند. همان سالها که حاکمان امروز از جمله آقای خامنه‌ای و رفسنجانی و کروبی و خاتمی و… باتفاق تصمیم گرفتند هرجا کلمه ملی بکار رفته آنها را حذف و کلمه «اسلامی» به جای آن بنشانند ــ اگرچه نامِ مجلس شورای ملی در قانون اساسی باشد ــ و دیدیم و دیدید بر سرِ کلمه «ملی» چه آوردند و بر سر انسانهای «ملی‌گرا»، حال چگونه است که امروز مدعیان پیروی از خط آقای خمینی باز سراغ کلمة ملی رفته‌اند و سخن از «اتحاد ملی» می‌گویند. آیا این کار را هم باید مانند توجیه جنایات دهه 60 از سوی بعضی از عاملان آن (اصلاحاتی‌ها) اقتضای زمان دانست؟

و امّا اجازه دهید چند کلمه‌ای هم در مورد «انسجام اسلامی» بنویسم در لغت‌نامه‌ها یکی از معانی انسجام «هم‌جورشدن» است، بنابراین نظر آقای خامنه‌ای از چنین پیشنهادی هم جور شدن یا یک جور شدنِ همة مسلمانان است، راستی اگر چنین است پس چرا مسلمانان کشور خودمان شاملِ این پیشنهاد نشده و نیستند؟ آقای خامنه‌ای بفرمایند آیا در ایران به همة فرقه‌های مسلمان یکسان نگریسته می‌شود؟ تفاوتی بین مسلمان شیعه و سنی نیست؟ چند درصد از حدود 20 درصد برادران و خواهران سنی ما در مقامات بالای کشور کنار مسلمانان شیعه نشسته‌اند و مسائل و مشکلات محلی خود را حل می‌کنند؟ چند مسجد برای اهل سنت در تهران وجود دارد؟ در مجلس شورا چه نسبتی بین وکلای اهل سنت و شیعه هست؟ در هیأت دولت، در سپاه و ارتش و بسیج در میان استانداران و فرماندارن و… آیا می‌توان در این موارد از آقای خامنه‌ای بعنوان امامِ المسلمین سئوال کرد؟

از فاصله بین شیعه و سنی میگذرم به میان خود شیعه‌ها نظر می‌افکنیم، آیا تفاوتی بین شیعه معتقد به ولایت آنهم از نوع مطلقه آن و آنها که معتقدند در غیبت امام زمان همة حکومت‌ها ضاله هستند (حرفی مستند به روایات بسیار از شیعه) و ولایت مطلقه را قبول نداند نیست؟ راستی چنین است؟ خدا را، خدا را بس کنید مردم از این همه فریب خسته‌اند و با کمال تأسف از همه حرفها و شعارها حتی از اصلِ دین فراری شده‌اند. تا کِی این وضع ادامه خواهد یافت؟

منبع: ادوار نیوز