مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتماد ملی و از رهبران جنبش سبز، در گفتوگویی با اعتماد ملی به بیان برخی از حوادث دوران خمینی و پس از آن پرداخت. او همچنین وعده داد در آینده ناگفته های بیشتری را نیز با مردم در میان خواهد گذاشت.
کروبی در این مصاحبه با اشاره به آنچه “تغییر و تحولات مدیریتی کشور در 20 سال گذشته” نامید، مسئولان ارشد نظام را به “انحصارطلبی، تنگ نظری و اقتدارگرایی” متهم کرد تا به گفته او “با حذف دیگران همه چیز در اختیار خودشان باشد.”
دبیرکل حزب اعتماد ملی از “تغییرات خاص در قانون اساسی” پس از رهبری آیت الله خامنه ای نام برد و گفت: “در اثناء بازنگری قانون اساسی به اختیارات رهبری اضافه شد و همچنین مسئول اجرایی نیز تغییر کرد و همه چیز در اختیار این دو بزرگوار بود. آیت الله خامنه ای در بسیاری بخش ها و آقای هاشمی کابینه نسبتاً جدیدی را تشکیل داد و یک بخشی از نیروها را کنار گذاشت. پس از 8 سال دولت سازندگی به مدیریت آقای هاشمی با توجه به جایگاه خاص ایشان رهبری در انتخابات 76ریاست جمهوری، در کنار صندوق رأی فرمود کسی برای من هاشمی نمی شود. سال 76 دولت اصلاحات با تعداد آراء زیاد که آقای خامنه ای آن را حماسه خواندند شکل گرفت. سال 84 دولت آقای احمدی نژاد مستقر شد و رهبری نیز فرمود که این دولت از نظر فکری به من نزدیکتر است. اما اینبار جریانی به روی کار آمد که با انحصارطلبی و تنگ نظری و اقتدارگرایی شروع کردند به حذف دیگران تا همه چیز در اختیار خودشان باشد.”
این نامزد معترض به نتیجه انتخابات دهم ریاست جمهوری که با روزنامه اینترنتی اعتماد ملی گفتوگو می کرد، افزود: “یک هفته به حرمت فوت امام بازنگری تعطیل شد و بعد که مجدداً شروع کردیم متوجه شدیم که یک مرتبه همه چیز عوض شده. بیکباره ظرف یکهفته برخی افراد ولایتشان قوی شد و اصرار داشتند که بر اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی اضافه شود.”
او همچنین با متهم کردن دبیر شورای نگهبان به بیان سخنانی مانند شاه سابق ایران، گفت: “وقتی من حرف های ایشان را می شنوم یاد حرفهای شاه می افتم. مثلاً سال 54 که در کریدور زندان تلوزیون نگاه می کردم و دیدم شاه در رامسر در مورد حزب رستاخیز صحبت می کند که ما این وضع را داریم هر کسی که نمی خواهد به هر جهنم دره یا هر بهشت موعودی که می خواهد برود. من آنجا به این می اندیشیدم که خدایا چطور قدرت، یک انسان را وادار می کند تا با انسان های دیگر این طور صحبت کند؟ حالا می بینیم که آقای جنتی با بیان این صحبت ها ادعای اعلیحضرتی شاه را دارد که به جای تاج، عمامه بر سر دارد و از تریبون نماز جمعه سخن می گوید. عملکرد انسانها مهم است و الّا عمامه با تاج، کت و شلوار با قبا و لبّاده که ملاک نیست.”
به گفته کروبی “حداقل شاه دین مردم را ابزار صحبت های خود نمی کرد ولی متاسفانه ایشان با لباس روحانیت و از جایگاه نماز جمعه دستور می دهند.”
پیش از مهدی کروبی، میرحسین موسوی، دیگر نامزد معترض به نتیجه انتخابات و از رهبران جنبش سبز نیز از “طراحی 20 ساله جریان حاکم برای یکدست کردن کشور” خبر داده بود.
موسوی با اشاره به انتخابات جنجال برانگیز دهمین دوره ریاست جمهوری ایران در سال گذشته، در گفتگو با روزنامه اینترنتی قلم سبز گفته بود: “ظاهرا قرار بوده که این انتخابات آخرین پرده این تلاش باشد.”
او افزوده بود: “بعد از انتخابات، دو ماه طول کشید تا اعتقاد پیدا کنم که مناظره کذائی نه برای از میان بردن بنده یا آقای کروبی، بلکه برای تصفیه حساب کامل با همه نیروهای رقیب و یکدست کردن کشور بوده است.”
به گفته میرحسین موسوی، “اقتدارگرایان در بیست سال گذشته به دنبال حذف کردن همه فضای ملی از منتقدین و معترضین بودند، فضایی شبیه کره شمالی اما با کمی بزک مردمسالاری.”
این رهبر جنبش سبز همچنین با انتقاد از سخنان احمد جنتی درباره اعتراض های پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری، آنها را قابل تامل خوانده و گفته بود: “ادامه سرکوب ها و ندیدن واقعیت ها در کنار حاکمیت دروغ و قانون گریزی و فساد و عدم کارآمدی در سیاست داخلی و خارجی، دامنه این آتش به تعبیر ایشان زیر خاکستر را هر روز بیشتر می کند.”
احمد جنتی دبیر شورای نگهبان در یکی از خطبه های نماز جمعه تهران با اشاره به اعتراض های صورت گرفته پس از انتخابات گفته بود: “فتنه گران و دشمنان بیکار ننشسته اند و این ها آتش زیر خاکستر هستند.”
متن مصاحبه تفصیلی مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتماد ملی و از رهبران جنبش سبز با روزنامه اینترنتی اعتماد ملی به این شرح است:
جناب آقای کروبی همان طور که مستحضرید مدتهاست چهره هایی از روحانیون، ائمه جمعه و اصولگرایان شروع حوادث سال گذشته یا به تعبیر آنها فتنه 88 را از 20 سال قبل می دانند، حال جای بسی سوال است که آنها با بیان این صحبت ها اگر می دانستند که مقدمات آن از 20 سال قبل بسترسازی شده چرا در طی این سالها حرفی از فتنه نبود و چرا جلوی پیشرفت آن را نگرفتند؟
بله سوال بسیار مهمی است و توضیح مفصلی هم لازم دارد ولو اینکه تاریخ 20 ساله نیز بررسی شود. هرچند برای بنده خوشایند نبود که وارد این بحث شوم ولی عملکرد بعضی از آقایان و صحبت های بعضی از ائمه جمعه، روحانیون و برخی از شخصیت های سیاسی و نظامی که مدعی هستند مقدمات حوادث سال گذشته از 20 سال قبل شروع و کارهای فکری و مادی آن دارای برنامه ریزی های دراز مدت بود و نتیجه 20 سال عقده گشایی علیه ارزش های انقلاب اسلامی بود. ما را وادار به بحث می کند.
می بینیم که مرتب می گویند این فتنه از 20 سال پیش شروع شده و دائم به موساد و سیا ارتباط می دهند، در سالهای گذشته ناکارآمدی و کوتاهی ها را به رژیم فاسد شاه استناد می کردند و حالا سرمایه ای همچون آمریکا و اسرائیل بدست آوردند تا تخلفات، اشتباه ها و کم کاریها را از توطئه های آنها بدانند و دائم از واژه های جنگ نرم، محارب، ستون پنجم ، بی بصیرت،فتنه گر، مردود، مفسد و وطن فروش در سخنرانی هایشان استفاده کنند. لذا توضیح بدهند چه موانعی بوده که آنها نمی توانستند جلوی ایجاد به تعبیر خود فتنه را بگیرند و تنها در صحبت هایشان می گویند از 20 سال قبل شروع شده اما ادله ای برای اثبات صحبت هایشان ندارند که این خطا از کجا نشئت گرفته؟ ازدولت، قوه قضائیه، مجلس و یا زیر مجموعه تشکیلات رهبری!؟ اگر استدلالی دارند بگویند تا برای اذهان ملت نیز روشن شود چرا که برای من و دیگران هم جای سوال است که در مدیریت 20ساله کشور چه غفلتی پیش آمده است؟ در صورتی که نیروهای مسلح، مقامات امنیتی، قضایی، ارشاد و تبلیغات همه در یک سمت و سو حرکت می کردند.
اما بنده با استدلالهایی که دارم می گویم انحصارطلبی، تنگ نظری و حذف مجموعه ای از نیروها و جریان های فکری موثر در 20 سال گذشته منجر به پیامدهایی شد که اولاً مردم در سال 76 با آراء خود حماسه ای را آفریدند تا سرنوشت خود را تغییر دهند ثانیاً مردم در سال 88 متوجه شدند که دیگر حکومت به رأی آنها توجهی نمی کند و چنین انفجاری رخ داد که به خیابانها آمدند و اعتراضاتشان به صورت جنبش عظیم و خودجوشی شکل گرفت. چه بسا طبیعی است که در جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب همواره توطئه و کارشکنی هایی مانند ترور شخصیت ها و بزرگان، انفجار نخست وزیری، قیام مسلحانه گروههای التقاطی و غیر التقاطی، کودتای نافرجام 59، جنگ تحمیلی 8 ساله، فشارها و تحریم های اقتصادی و حوادث دیگر وجود داشت که با خط مشی و مدیریت دوران 10 ساله بنیانگذار انقلاب با موفقیت از آن عبور کردیم ولی تقریباً زندگی مردم عادی بود و یک روز هم تعطیل نشد حتی مجلس.
20 سال پیش از اتفاقات 88 ،یعنی سال 68، امام رحلت کردند و جانشین او توسط خبرگان انتخاب شد . ما در اثناء بازنگری قانون اساسی بودیم و خوشبختانه توسط امام مواردی از بازنگری مشخص شده بود. اما بعداً با تغییری که در قانون اساسی بوجود آمد به اختیارات رهبری اضافه شد و همچنین مسئول اجرایی نیز تغییر کرد و همه چیز در اختیار این دو بزرگوار بود که دارای سوابق رفاقت و همکاری های طولانی نیز بودند. آیت الله خامنه ای در نیروهای مسلح، قوه قضائیه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص، شورای انقلاب فرهنگی و بنیاد مستضعفان همه گونه تغییر و تحولی که صلاح می دانست انجام داد و از آن طرف هم نخست وزیری و ریاست جمهوری ادغام شد و آقای هاشمی کابینه نسبتاً جدیدی را تشکیل داد و یک بخشی از نیروها را کنار گذاشت و وزارتخانه های مهمی مثل اطلاعات، کشور و غیره تغییر کرد، البته شاکله آن بهم نخورد و تلفیقی از نیروها وجود داشت که پس از 8 سال دولت سازندگی به مدیریت آقای هاشمی با توجه به جایگاه خاص ایشان رهبری در انتخابات 76ریاست جمهوری، در کنار صندوق رأی فرمود کسی برای من هاشمی نمی شود.(نقل به مضمون)
سال 76 دولت اصلاحات با تعداد آراء زیاد که آقای خامنه ای آن را حماسه خواندند شکل گرفت. آقای خاتمی چهره ی ارزشمندی بود که توده مردم ایشان را نمی شناختند، ایشان در وزارت فرهنگ و ارشاد بیشتر با هنرمندان و فرهنگیان و روزنامه نگاران ارتباط داشتند که بعد از پست وزارت، 5 سال نیز رئیس کتابخانه ملی بودند اما مردم آمدند و به ایشان رأی دادند با اینکه رقبای ایشان چهره های شناخته شده ای بودند؛لذا برخی دوستان می گفتند که از این آراء؛ 8 میلیون رأی برای جریان ما بوده و 12 میلیون برای نه گفتن به عملکرد 8سال گذشته! ما هم در 4 انتخابات پشت سر هم سال 76 و 80 ریاست جمهوری، سال 77 شوراها، سال 78 مجلس ششم پیروز شدیم.
سال 84 این دولت مستقر شد و رهبری نیز فرمود که این دولت از نظر فکری به من نزدیکتر است. در آن سال با حذف یک پارچه و بی سابقه نیروها مواجه شدیم و کابینه یک دستی را برای خودشان ایجاد کردند، البته ناگفته نماند که انتخاب و حذف نیروها از اختیارات دولت مستقر بود و ما گله ای از این کار نداریم.
اما جریانی به روی کار آمد که با انحصارطلبی و تنگ نظری و اقتدارگرایی شروع کردند به حذف دیگران تا همه چیز در اختیار خودشان باشد، برای عده ای هم محدودیت هایی بوجود آوردند که طبیعی است آنها هم عکس العمل نشان دادند که زمینه برای اعتراض مردم در انتخابات این چنین ظهور کرد. انحصار طلبی و جاه طلبی آنها موجب شد تا عده ای فرصت طلب و ناخالص بر آنها نفوذ و سوار بر کار شوند و از نفوذشان بر علیه دیگران استفاده کنند.
جناب آقای کروبی شما در خلال صحبت هایتان به تغییرات مدیریتی بعد از رحلت امام اشاره داشتید و اینکه شخصیتهایی را حذف کردند و عده ای هم از نفوذشان بر علیه دیگران استفاده می کردند، خواهش می کنم راجع یه این موضوع و اینکه چه اشخاصی را حذف می کردند توضیحات کاملتری برای مردم عزیزمان داشته باشید؟
در ابتدا این نکته را بگویم که اتفاقات و تغییرات مدیریتی پس از رحلت امام نیاز به توضیح مفصلی دارد که انشاءالله در آینده باید به آن پرداخت، من در این فرصت به صورت فشرده و خلاصه 20 سال گذشته را بررسی می کنم.
یک هفته به حرمت فوت امام بازنگری تعطیل شد و بعد که مجدداً شروع کردیم متوجه شدیم که یک مرتبه همه چیز عوض شده، عده ای که بر اختیارات ولایت فقیه اشکال می گرفتند، نق می زدند؛فرمان ارشادی و مولوی را مطرح می کردند. بیکباره ظرف یکهفته ولایتشان قوی شد و اصرار داشتند که بر اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی اضافه شود لذا متوجه شدیم که این فضای یک هفته قبل برای ولایت فقیهی که بنیانگذار و خالق نظام و رهبر انقلاب بوده دیگر نیست که البته فقط در بعضی موارد موفق شدند که این موضوع نکات بسیار مهمی در بر دارد که نمی خواهم وارد این بحث شوم.
دومین مسئله اینکه شروع کردند به آزار دادن و محدود کردن جریان خط امام، که می خواستند آن را حذف کنند. آقای هاشمی پس از اینکه برای ریاست جمهوری انتخاب شدند برخی از وزرا را کنار گذاشتند و حتی بعضی از آنها که 10 تا 12 روز به پایان کارشان مانده بود در مجلس استیضاح کردند. در واقع می خواستند با استیضاح و عدم رای اعتماد؛ به آنها از نظر حیثیتی آسیب بزنند تا در آینده، قدرت نفوذ در سیاست را نداشته باشند. در آن زمان تنها جایی که تغییر نکرد مجلس بود و حالا می خواستند مجلس را نیز زیر فشار بگذارند. لذا به صورت وحشتناک شروع کردند به فضا سازی بر علیه بعضی از افراد و بتدریج درگیری هایی هم در مجلس شروع شد. و چون بنده هم رئیس مجلس بودم از شرح آن در این فرصت خودداری می کنم که آن نیاز به توضیحات مبسوطی دارد.
یک سال پس از رحلت امام و آن تغییر و تحولات، انتخابات مجلس خبرگان دوم باید انجام می شد که همه چیز بر اساس اصل 108 قانون اساسی با خود خبرگان است و مقدمات انتخابات سال 69 با چند نکته عجیب همراه بود. نکته اول اینکه از ابتدای پیروزی انقلاب همه جلسات مثل تدوین و بازنگری قانون اساسی، قرائت وصیت نامه امام (ره)، انتخاب رهبری و جلسات سالیانه خبرگان در محل مجلس شورای اسلامی انجام می شد اما این بار که بنده رئیس مجلس بودم این جلسه آنجا تشکیل نشد حتی کارکنان مجلس هم تعجب کردند پس اولین کاری که کردند محل برگزاری جلسه را تغییر دادند لذا باعث تضعیف مجلس شدند. دومین کاری که کردند با شتاب یک طرح دو فوریتی در باب تایید صلاحیت افراد را تصویب کردند. یعنی قبلاً بر این روال بود که کسی که می خواست ثبت نام کند باید اساتید حوزه آن را تائید می کردند.لذا خبرگان جلسه ای تشکیل دادند و تصویب کردند که تایید صلاحیت افراد را بدهند به دست شورای نگهبان که این دو اشکال مهم داشت؛ اول اینکه اعضای شورای نگهبان منصوبین خود رهبر هستند و از طرفی اعضای خبرگان می خواهند رهبر را تعیین و نظارت بر عملکرد وی داشته باشند.
حالا منصوبین رهبر بخواهند اعضای مجلس خبرگان را تائید کنند بسیار قابل دقت است. آنهم به دست شورای نگهبانی که دقیقاً دو سال قبل از آن با وزارت کشور در رابطه با انتخابات مجلس سوم کشمکش داشت. که حتی امام ناچار شد نماینده ای برای داوری تعیین کند! بعد عملاً دیدیم که شورای نگهبان برای حضور در انتخابات خبرگان امتحان گذاشت، و عده ای را که 8 سال در خبرگان بودند را نیز حذف کردند یعنی به آنها گفتند که باید در ابتدا امتحان بدهند. لذا آنها هم برای امتحان نرفتند مثل مرحوم آیت الله احسان بخش (گیلان) که می گفتند برایم شرم است که پیش شما اعضای شورای نگهبان امتحان بدهم و اگر راست می گویید باهم برویم به قم تا امتحان بدهیم! با همین ترفند دو برادر بزرگوار دیگر از شیراز آقایان سیدعلی اصغر و سیدعلی محمد دستغیب هم حذف شدند و همین طور آقای جمی که روحانی محترم و موجه و مبارزی بود که نقش بسیار مهمی در حفظ نیروهای رزمنده در حصر آبادان داشتند. لازم به توضیح است آیت الله العظمی صانعی نقل می کردند که در آستانه انتخابات مجلس خبرگان 61 خدمت امام بودم که ایشان فرمودند که آقای جمی حتماً باید در انتخابات خبرگان باشد، ایشان آبادان را برای ما نگه داشتند. لذا آقای صانعی مراتب علمی ایشان را تایید کردند. و همچنین آیت الله خلخالی از خبرگان 61 را رد صلاحیت کردند. این اتفاق ساده ای نبود کما اینکه برخوردهایی هم شد و حوادثی پیش آمد و سردترین انتخابات را به دنبال داشت.
همچنین در سابق جلسات منظمی از سران سه قوه و نخست وزیر وقت جناب آقای مهندس موسوی و از طرف امام نیز حاج سید احمدآقا به عنوان نماینده حضور داشتند، تشکیل می شد ولی بعد از اینکه بنده رئیس مجلس شدم و نخست وزیری هم با ریاست جمهوری ادغام شد به مدت کوتاهی چند جلسه تشکیل شد ولی سپس تعطیل گردید که به تعبیر مرحوم حاج احمدآقا “جلسات 2 نفره شد که به ظاهر ما نامحرم بودیم!”
از طرفی هم درگیری هایی در مجلس بود و فضای سنگینی از طرف صدا و سیما بوجود آمد بود. زمانی برای من آن قدر سخت شده بود که در اتمام جلسه به آقای هاشمی گفتم که نزدیک به هشت ماه به پایان مجلس مانده به حدی نمایندگان را زیر فشار می گذارند که من نگرانم روزی بیایم مطالبی را بگویم و بروم! (همان کاری که در مجلس ششم کردم). به انتخابات مجلس چهارم که نزدیک شدیم 41 نفر از یک جریان در مجلس سوم رد صلاحیت شدند عده ای بودند که 12 سال یعنی سه دوره در مجلس حضور داشتند و صلاحیت گرفته بودند مثل آیت الله بیات نائب رئیس مجلس، مرحوم آقای حائری زاده، آقای هادی غفاری و چهره هایی را رد صلاحیت کردند که بعد از آن شدند استاندار مثل آقای عابدی نماینده بهبهان، یا آقای عبدالعلی زاده بعدها به عنوان استاندار و وزیر معرفی شد. این را می خواهم بگویم که به همین سادگی افراد را رد می کردند. بخش دیگر فشار بر مجلس توسط قوه قضائیه بود که دادگاه ویژه روحانیت به شدت فعال شد و نمایندگانی مثل حجج اسلام و آیات محترم خلخالی، بیات، حسین هاشمیان، هادی خامنه ای،محتشمی پور پشت سر هم احضار می شدند و روزگار سختی برای بنده حقیر که رئیس مجلس بودم می گذشت که خدا می داند در صورتی که بعضی از آنها در خارج از کشور عنوان داشتند که رئیس کمیسیون یا عضو بین المجالس بوده و ممنوع الخروج شده بودند. حتی زمانی هم حجت الاسلام سید عباس موسویان را که از طرف بنده در بنیاد شهید مدیر مسئول روزنامه خراسان بود بازداشت کردند که عده ای از نمایندگان نامه نوشتند و من پیش رهبری بردم و ایشان دستور آزادیشان را داد. خلاصه چنان عدم صلاحیت و تبلیغات صدا و سیما اثر گذاشت و نیروهایی هم در این زمینه فعال بودند که یک نفر هم از جریان ما رأی نیاورد و حتی چهرۀ نام و نشان داری مثل مرحوم آقای فخرالدین حجازی که سه دوره از تهران رأی گرفته بود و در دوره اول از میان شخصیت های بزرگی همچون مرحوم بازرگان، مرحوم دکتر سحابی، آقایان معین فر ،هاشمی رفسنجانی،گلزاده غفوری، مرحوم آیت،شهید رجایی، شهید باهنر و شخص رهبری که امام جمعه تهران نیز بودند، نفر اول شد. حوادثی هم در شهرستان هایی مثل اسلامشهر، کرمانشاه، مشهد، اراک و قزوین رخ داد و نارضایتی هایی بوجود آمد و عده ای کشته شدند که حتماً آنزمان باید آسیب شناسی می شد.
در زمان دولت سازندگی به دلیل اختلاف سلیقه هایی که میان دولت و مجلس بود، روزی از رادیو، حین برگزاری نماز جمعه تهران شعار می دادند که “مخالفت با هاشمی مخالفت با پیغمبر است” که من از شنیدن این شعار تعجب کردم چرا که به هر حال در مدیریت و مسئولیت اجرایی کشور انتقادهایی وجود دارد و این درست نیست که رئیس قوه مجریه با پیغمبر مقایسه شود و روزی که با رهبری دیدار داشتم با ایشان این موضوع را مطرح کردم و آقای خامنه ای هم تائید کردند که گفتن این شعارها درست نیست؛ البته ما آن موقع این پیش بینی ها را نمی کردیم روزی را بینیم که دولت مستقر، مدیریت کشور و هدفمند کردن یارانه ها و غیره را به مدیریت مستقیم امام زمان (که از نظر فیزیکی از نظرها غائب هستند تا هم پاسخگو باشند و هم از خودشان دفاع کنند) ارتباط می دهد!
در مجلس پنجم کمی اوضاع بهتر شد ولی افرادی مثل عباس دوزدوزانی که سابقه وزارت داشت،آقای رشیدیان از تدوین کنندگان قانون اساسی، آقایان غریبانی و مختاری و … رد صلاحیت شدند اما کارگزاران وارد شدند و رأی آوردند. نفر اول برادر عزیز آقای ناطق نوری و نفر دوم خانم فائزه هاشمی انتخاب شدند و مجدداً در مرحله دوم غوغایی به پا شد که نیروهای سپاه و بسیج وارد شدند، البته من در آن دوره داوطلب نبودم اما مرتب ترویج و تبلیغ به شرکت در انتخابات می کردم و مصاحبه های زیادی با روزنامه سلام که در آن زمان فعال بود داشتم. در انتخابات مجلس پنجم فضا طوری شد که افراد را وزارت اطلاعات می خواست و آنها را تهدید می کرد که کنار بکشند. مثل برخی از کاندیداهای مشهد!
سال 75 بعد از شکل گیری مجلس متوجه شدم دیگر مردم متوجه خیلی قضایا شدند. به این نتیجه رسیدیم که باید در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنیم.
بنابراین من می گویم تنگ نظری، انحصارطلبی، قدرت طلبی، برای رأی مردم ارزش قائل نشدن و آنها را خس و خاشاک نامیدن باعث اعتراضات شد و فتنه ای در کار نبوده است!
و اما آنها بر صیانت از آراء که توسط اصلاح طلبان شکل گرفت تاکید دارند که آنها این کمیته را برای ادعای تقلب در انتخابات تشکیل دادند، نظر حضرتعالی از فعالیت کمیته صیانت از آراء و اظهارات آنها در این زمینه چیست؟
در انتخابات مجلس هفتم نزدیک به 70، 80 نفر حذف شدند از جمله آقایان امینی از ممسنی، کاظمی از ملایر، قوامی از قزوین،مهرپرور از درگز، عابدی از نهبندان، علی حسینی از نهاوند و خیلی از شخصیت های دیگر! بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم که تقلب به صورت آشکار بود و نیز در انتخابات مجلس هشتم که طوری مهندسی شده بود که چهره هایی مثل آقایان نوروززاده با 20 سال سابقه در مجلس، عباسی فرد باسابقه عضویت در شورای نگهبان، همچنین الویری شهردار تهران و بسیاری افراد نام و نشاندار دیگری که حذف شدند! حتی کسانی که در مجلس هفتم تایید شدند در مجلس هشتم رد صلاحیت شده بودند! در آن شرایط بود که من از برادر عزیزمان آقای امام جمارانی خواستم تا جلسه ای را با حضور اعضای مجمع روحانیون مبارز و برخی دوستان هم فکر دیگر تشکیل گردد و من در آن جلسه گزارش مبسوطی را به آنها ارائه دادم؛ گفتم اگر این روال ادامه پیدا کند ما دیگر به صورت جدی مجلس نخواهیم داشت. شاید اینجا سوالی به ذهنتان برسد که چرا در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردم؟! پس از آن من واقعاً احساس کردم باید در انتخابات شرکت کرد و اگر طیفی از ما انتخاب شد بتوانیم این شرایط را تغییر بدهیم نه اینکه بخواهیم نظام را تغییر بدهیم ما که علاقمند به این انقلاب هستیم و همه عمرمان صرف این انقلاب شده! بنده از بانیان صیانت از آراء بودم و آقای گرامی مقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی را مسئول این کار کردم. ما آمدیم کمیته صیانت از آراء تشکیل دادیم تا از آراء حفاظت کنیم ولی این بار دیدیم که اینقدر مهندسی شده بود که اصلاً رأی اثر ندارد .
دیدگاه شما در مورد موضع گیری اخیر آقای جنتی درمورد اینکه “اصلا نیازی به حضور این اصلاح طلبان در انتخابات نیست” چیست و آیا با این موضع گیری ها آنهم از طرف رئیس شورای نگهبان، دیگر در ایران انتخابات معنایی خواهد داشت؟
بله! در شورای نگهبان به جزء یک نفر، بقیه کاره ای نیستند و در جاهای حساس فقط شخص ایشان تصمیم گیری می کند. ایشان برای قوه قضائیه تعیین تکلیف می کنند و درخواست اعدام بیشتر معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری را داشته و با دادن مرخصی به زندانیان سیاسی نیز مخالفت می کنند. آقای جنتی حتی حقوق بخش زیادی از مردم ایران را نادیده می گیرد و به جای مردم تصمیم می گیرد و با گستاخی می گوید: ” اصلا نیازی به حضور این اصلاح طلبان در انتخابات نیست”، ” مردم به شما رأی نمی دهند”!
آقای جنتی حتی در امور مجلس نیز دخالت می کند و به نمایندگان می گوید که از وزرا سوال نکنید تا وقتشان گرفته نشود. مجلسی که حق تحقیق و تفحص و سوال و استیضاح دارد و کارش قانون گذاری و نظارت است. آیا این همان مجلسی است که امام فرمود در رأس امور است و مرکز همه قدرتهاست و همه باید از مصوبات آن تبعیت کنیم ؟! در مجلس هفتم نماینده ای بود که ضمن حفظ چارچوب نظام منتقد دولت بود که ایشان در جلسه ای گفت این را هم که تائید کرده ایم این طور صحبت می کند”! آقای جنتی فکر می کند فقط تائید او ملاک است و بقیه حق انتخاب ندارند و نمایندگان مردم را تهدید به سکوت می کند. چرا که در آینده سرنوشت تائید آنها به دست اوست!
وقتی من حرف های ایشان را می شنوم یاد حرفهای شاه می افتم. مثلاً سال 54 که در کریدور زندان تلوزیون نگاه می کردم و دیدم شاه در رامسر در مورد حزب رستاخیز صحبت می کند که ما این وضع را داریم هر کسی که نمی خواهد به هر جهنم دره یا هر بهشت موعودی که می خواهد برود. من آنجا به این می اندیشیدم که خدایا چطور قدرت، یک انسان را وادار می کند تا با انسان های دیگر این طور صحبت کند؟ حالا می بینیم که آقای جنتی با بیان این صحبت ها ادعای اعلیحضرتی شاه را دارد که به جای تاج، عمامه بر سر دارد و از تریبون نماز جمعه سخن می گوید. عملکرد انسانها مهم است و الّا عمامه با تاج، کت و شلوار با قبا و لبّاده که ملاک نیست! حداقل شاه دین مردم را ابزار صحبت های خود نمی کرد ولی متاسفانه ایشان با لباس روحانیت و از جایگاه نماز جمعه دستور می دهند. ایشان از طرف رهبری برای امامت جمعه منصوب شدند یا آقای احمدی نژاد؟ و به جای این که برای دیگران تعیین تکلیف کنند باید از دولت بپرسد که:
چرا دیوان عدالت اداری از تخلفات زیاد دولت شکایت می کند؟
چرا مجلسیان می گویند که مصوبات انجام نمی شود؟
چرا دولت نسبت به مجمع تشخیص آن طور صحبت می کند که حتی رئیس مجلس و اصولگرایان هم از این صحبت ها انتقاد می کنند؟
چرا به هشدارهای نمایندگان از عدم ارسال بودجه سالانه که از 15 آذر تا کنون هنوز انجام نشده توجهی نمی کند؟
چرا گوش به فریاد سرپرست دادسرای زمین خواران از رشد نفوذ حکومتیان و وابستگانشان نمی سپارد؟
آیا اینچنین با تغییر رژیم فاسد به جمهوری اسلامی، می خواستیم به مردم خدمت کنیم؟ در صورتی که بنیانگذار انقلاب می فرمودند “مردم ولی نعمت ما هستند و باید به آنها خدمت کرد” حتی در واکنش به “رهبر” خطاب کردنشان نیز می گفتند “بنده خدمتگزار مردم هستم”.
بنابراین عملکرد و مدیریت 20ساله است که کار کشور را به اینجا رسانده است. متاسفانه آقایان فکر کردند با امنیتی کردن جامعه و بستن روزنامه ها و زندان کردن دانشجویان و خبرنگاران و بازنشستگی اجباری اساتید و زندانی نمودن فعالین سیاسی مدنی و حقوق بشر و وارد کردن نظامیان به انتخابات و فضای سیاسی کشور می توانند مملکت را اداره کنند. همه این روش ها و سرکوب ها و ایستادن در مقابل رای و نظر مردم و نادیده گرفتن حقوق بر حق آنان باعث شد که در سال88 این جنبش اعتراضی راه بیافتد و مردم برای مطالبه حقوق خود خون دادند ، به زندان رفتند و هزینه دادند تا نگذارند انقلابی را که برایش مبارزه کردند، به آسانی از مسیر خود خارج گردد.این مدیریت شما بود که این اتفاق را رقم زد. شماها به دنبال امنیتی نمودن فضای جامعه هستید. گویا از این فضا بهره ای خاص میبرید. مشکل در انحصار طلبیست و در تنگ نظری. جریانی که با عملکرد بد خود فشار شدیدی را به مردم وارد می کند و بار این سوء مدیریت بر روی دوش مردمی است که از فشارهای اقتصادی، بیکاری و تورم در تنگنا هستند. به امید روزی که با دیدی مثبت و بدور از انحصار طلبی و صرفا برای مردم و رفاه آنان در راه سیاست و حکومت قدم برداریم. با امید خدا و پشتیبانی مردم از این مشکلات نیز عبور خواهیم کرد.