از خانه عبدالله مومنی می آیم. خانه ای که امروز عصر ماموران اطلاعات، نمی دانم آن را به قصد یافتن کدامین مدرک و سند، زیرورو کرده بودند. در صورت همسرش وقتی که در را گشود نگرانی موج می زد و نفرت و در صورت معصوم دو فرزندش- امیر و حمید- لبخندی تلخ؛ حسی دوگانه. دیدار پدر که همراه مامورین آمده بود، شادمانشان کرده بود اما لاغری مضاعف پدر و ریشی که بر چهره نشانده بود، لبخندشان را با تلخی همراه ساخته و آثار ضرب و شتم و کبودی بر روی بدن او اشک را برگونه امیر 10 ساله اش جاری ساخته بود.
عبدالله به همسرش گفته که از 4 روز قبل در سلول انفرادی بند 209 اوین نگهداری می شود، بدون اجازه هواخوری و از همان روز این تصور را داشته که دیگر بازداشتی های روز 18 تیر همگی آزاد شده اند؛تصوری بس شکننده برای یک زندانی. بازهم به همسرش گفته که در بازجویی ها همواره یک سئوال را تکرار می کنندو ان اینکه چرا از کشور خارج نمی شوی! گویی تحمل او٬ تحمل فعالیت های سیاسی مسالمت آمیز و قانونی او در سازمان ادوار تحکیم نیز آنها را سخت می آید.
عبدالله گویی خود را برای اعتصاب غذا آماده می کند، او از خوردن غذای زندان سرباز می زند، این را ماموران همراه به همسرش می گویند و بعد، چشم بر گوشه گوشه منزل می گردانند و همچون موریانه به جان کمدها و کارتن ها می افتند. در آشپزخانه که هیچ، در حمام و دستشویی هم به دنبال مدرک می گردند و در نهایت تمامی دست نوشته ها و تعدای از کتاب ها و وسایل شخصی او را با خود می برند. آنها حتی گونی برنج و پلاستیک های عدس و شکر را هم زیرورو می کنند. در یک ساعت و نیمی که ماموران گوشه گوشه خانه را، حتی وسایل بچه ها را زیرورو می کردند، تلفن منزل قطع می شود تا راه هرگونه تماس نیز بسته شود.
حضور یک ساعته عبدالله با دو غریبه در منزل، اگرچه برای همسرش سخت بود اما می دانم که قوت قلبی است برای خود او. می دانم که همین حضور تحمل چند روز آینده را برایش کمی سهل تر خواهد کرد. مگر می توان صورت معصوم حمید و امیر را دید که از پس دیدن پدر برق شادی در چشمانشان موج می زند و پروانه وار بر گردش می گردند و آنگاه انرژی نگرفت؟ دو پسری که اکنون در غیاب پدر، مادر را یاری می کنند تا هم مادرشان باشد و هم پدر.
منبع:ادوار نیوز