تلفیق داستان‌نویسی مدرن و قصه‌پردازی کلاسیک

نویسنده
کسری رحیمی

» صفحه ۲۰/ گلشیری و "آینه‌های دردار"

“حسن می گفت: همیشه همین طور است، میان بر نمی شود زد. برای همین هم در اروپای شرقی حالا همه بالاجبار برگشته اند سر جای اولشان.

هادی گفت: پس می فرمایید تمدن یک جاده یک طرفه است که از اینجا تا ابدیت کشیده شده است و کار جامعه شناسان و برنامه ریزان اقتصاد و حتی سیاستمداران این است که مواظب باشند از این جاده کسی منحرف نشود؟

حسن که از همان اواسط حرف های هادی انگشتهایش را به لبه میز گیر داده بود، سرش را آورد جلو و گفت: من گفتم تا ابد؟ چرا باز حرف آدم را تحریف می کنی؟من معتقدم تا اینجا که تمدن بشری رسیده است مسیر معلوم است، آنهایی هم که عقب افتاده اند نمی توانند میان بر بزنند.

هادی که بلند شده بود و کیفش را به شانه انداخته بود و کلاه کپیش را به دست گرفته بود، گفت: باشد، قبول دارم که من غلو کردم، اما حالا هم با این فرض تو مخالفم. ببین حسن جان اگر قبول کنیم که مسیر جبری تاریخ بشری همین است که غرب پیموده است، پس چطور است به همه اقوام آفریقایی و آسیایی اعلام کنیم که دست از پا خطا نکنید تا ما یک الگو و چند مستشار برایتان بفرستیم تا با یک برنامه ریزی دقیق برسید به همین جا که ما حالا رسیده ایم؟

حسن که حالا دو دستش را ستون چانه کرده بود، گفت: سفسطه کن، هادی، سفسطه کن، اما توجه کن که مثلا حالا در همه جوامع بشری مسئله اصلی همین تکیه به آرای مردم است، حتی در حرف، پس در سراسر دنیا هیچ حکومتی، هیچ قومی نمی تواند نادیده اش بگیرد.

هادی حالا دیگر کلاهش را سرش گذاشته بود و پشت صندلی اش هم ایستاده بود. دو دستش بر لبه پشتی صندلی بود، گفت: بله می دانم، مطبوعات اینجا را خوانده ام، تلویزیون اینجاا را هم هر شب خودت که می دانی نگاه می کنم، البته هر شانزده کانال را نمی بینم، یعنی راستش نمی رسم که ببینم، ولی اقلا تفسیر و اخبار سه کانال را می بینم. همه اش حرف از دموکراسی است، دموکراسی عزیز تو؛ انگار در دنیا همین حالا کسی از گرسنگی نمی میرد، یا پشت گوش ما زرادخانه های چهار دولت پر نیست از آن همه بمب. نه جانم، من اصلا فکر نمی کنم مسئله اصلی دموکراسی است، یا…”

 

هوشنگ و ما

هوشنگ گلشیری را از پیشروترین نویسنده های معاصر می دانند، شاید از این رو که او در عرصه داستان نویسی نوینِ ایران نقش مهمی داشته، نسبت به بسیاری از نویسندگان هم عصرش به شکلی آگاهانه از مصالح و ابزار داستان نویسی بهره برده و پیوسته به مساله فرم در داستان و شگردهای داستان نویسی توجه نشان داده است. اهمیت کار او زمانی برجسته تر می شود، که آثارش را در کنار آثار دیگر نویسندگان معاصر مورد بررسی قرار دهیم. گلشیری - چه پیش از انقلاب و چه در دو دهه پایانی زندگی اش- جزو معدود نویسندگانی ست که از رویکردهای فرم محورانه در آثار بلند و کوتاهش بهره گرفته و تا حدودی متن داستانی را از بارِ سنگینِ مسوولیت های اصولن سیاسی- اجتماعی ای که دیگر نویسندگان به ادبیات داستانی ایران تحمیل کرده بودند، خالی می کند. این در حالی ست که امروز نیز نگرش غالب بر آثار داستانی، هرگز سمت و سویی متن محور ندارد و اصولن تفسیرهای برون ذاتی - همچون تاویل های سیاسی، فرهنگی، تاریخی و روان کاوانه - مورد توجه قرار می گیرد، زیرا تلقی از نقش زبان در رمان، همچنان مبنی بر انتقال پیام یا معنا و مفهوم مورد نظر در منطق نثری جملات است. به جرأت می توان گفت گلشیری در تمام آثار کوتاه و بلندش دغدغه فرم و ساختار داستان را داشته و پیوسته به این بُعد از داستان نویسی اش بیش از دیگر وجوه آثارش اهمیت نشان داده است. او نخستین نویسنده ایرانی ست که در حوزه روایت دست به تلفیق شیوه های مدرنِ داستان نویسی غرب با سنت قصه پردازانه کلاسیک مان می زند و تا حدودی این موضوع را به ویژگی لاینفک آثارش بدل می سازد. همچنین گلشیری در آثارش با ارجاع به متون و تاریخ پر فراز و فرود گذشته و انعکاس آن در زندگی معاصر، طرحِ نویی از ایرانی امروز به دست می دهد و با تکیه بر سنت ها و اسطوره های موجود در فرهنگ گذشته به آثارش صبغه ای بومی و ایرانی می بخشد. شاید دلیل ِ پیش تازی گلشیری از دیگر نویسندگان معاصر - از جمله نویسندگان فعال در حوزه رئالیسم منطقه ای و رئالیسم سوسیالیستی- آشنایی عمیق او با شعر و توجه اش به فرم کلمات و شکل جملات بوده است. گلشیری در طول سال هایی که به نوشتن داستان مشغول بود از مطالعه شعر کلاسیک و خصوصا شعر نو، دست نمی کشد ، به نحوی که جستارهای مفصلی بر اشعار نیما، شاملو و یادداشت هایی بر آثار فروغ، اخوان، رویایی و حتا چایچی می نویسد. این مساله نشان دهنده تمرکز همیشگی او بر شعر و طبیعتن زبان به عنوان عنصر بالذات و اصلی آن است. هر چند به تناسب بی میلی گلشیری به آن دسته شعرهایی که به گونه ای خالی از استعاره، توهم و فانتزی اند و از سوی دیگر شیفتگی او به شعر ِ تلویحی- تلمیحی، پر صلابت و جدی توام با رویکردهای سیاسی- اجتماعی شاملو که زبان آن اصولا از منطق شعری تهی ست، می توان به سیاست های فرمی و ذائقه زبانی گلشیری نیز پی برد.