باری لاندو
سقوط یک هواپیمای پیچیده بدون خلبان آمریکا در ایران، آخرین برگ از بالا گرفتن تنش میان واشنگتن، تهران و بیت المقدس است. تاسیسات غنی سازی اورانیوم ایران مورد تهاجم ویروس های کامپیوتری قرار گرفته است. تعدادی ازدانشمندان هسته ای ایران، از جمله یک فرمانده ارشد سپاه پاسداران، در حال انجام آزمایشات موشکی، در انفجاری بزرگ کشته شدند.
این بخش از موضوع است که آشکاراست. در زیر پوست این تنش ها چه می گذرد؟
در ژوئیه 2008، به گزارش نیویورکر، کنگره آمریکا از جرج بوش خواسته بود “بودجه کافی برای عملیات نظامی مخفیانه ای علیه ایران اختصاص دهد.” این عملیات، که بودجه ای معادل 400 میلیون دلار به آن اختصاص یافت، هدف بی ثبات سازی رهبری دینی ایران را دنبال می کرد. این عملیات شامل حمایت از اقلیت های عرب در اهواز و گروه های ناراضی بلوچ بود. همچنین قرار بود اطلاعاتی در باره برنامه هسته ای ایران گردآوری شود.
آیا این عملیات در دوران اوباما ادامه یافته است؟ اگر ادامه دارد شامل چه مواردی است؟ پشتیبانی مالی؟ آموزش؟ تدارکات؟ حمله مخفیانه به ایران؟ اشغال؟
قابل پیش بینی است که هر گونه عملیاتی از این دست منجر به اقدامات تلافی جویانه ایران می شده است، که در میانه جنجال های تبلیغاتی ریاست جمهوری آمریکا می توانست کاملا از کنترل خارج شود. چیزی که شبه نظامیان تهران، بیت المقدس و واشنگتن آرزوی آن را دارند.
تجربه آمریکا در حمایت از مخالفان صدام حسین در سال1991 نشان داده است که زمانی که دوره عمل این گروه ها به سر می آید کنترل آن ها به امری دشوار تبدیل می شود. گروه های مخالفی که با پشتیبانی مالی بوجود می آیند استقلال پیدا کرده و به راه خود می روند.
این امری تازه نیست. واشنگتن قبلا هم در جنگی مخفیانه علیه ایران درگیر بوده است؛ از جمله از طریق متحد عملی خود، صدام حسین، که در سال 1980 بخشی از خاک ایران را اشغال کرد.
آمریکا، از همان ابتدای جنگ سلاح اطلاعات در اختیار صدام قرار می داد. در سال 1987، آمریکا سلاح های ساخت آمریکا را مستقیما از پایگاه های خود در آلمان به عراق ارسال می کرد. حتی برخی از پرسنل ارتش عراق برای دوره های آموزشی تخصصی به آمریکا فرستاده می شدند.
صدام با تشویق آمریکا حملات خود علیه هدف های اقتصادی عراق، از جمله تانکر ها در خلیج فارس را تشدید کرد. ایران هم بالطبع تلافی می کرد. در این میان کویت، برای حفاظت از کشتی های خود تقاضای کمک کرد.
در آن زمان، درست مانند دوره حاضر، برخی مقامات آمریکا نگران بودند که درگیری در خلیج فارس خطر درگیری مستقیم با ایران را در بر داشته باشد. علی رغم این نگرانی، ناوگان آمریکا به منطقه اعزام شد.
در سال 1987 معلوم شد چنین کاری تا چه اندازه می تواند خطرناک باشد. نیروی هوایی عراق اشتباها به یک ناو آمریکایی حمله کرد و 37 نفر از خدمه آن را کشت.
ریگان، برای غلبه بر مخالفان در کنگره تصمیم گرفت یک قدم فراتر برود. اقدام وی به حضور دائمی ناوگان آمریکا در خلیج فارس منجر می شد و به کشتی های کویتی امکان می داد با پرچم آمریکا در خلیج فارس تردد کنند.
این ظاهر قضیه بود؛ طی ماه های بعد، افسران آمریکایی عراق را در حمله به اهداف دور دست ایران، به کمک دستگاه های ناوبری ناوگان آمریکا در محل، کمک کردند. یک مقام ارشد آمریکا به شبکه “ای بی سی” گفت “ما نقش پیشقراول را در حملات هوایی عراق بازی می کردیم.”
بنابراین دولت ریگان تصمیم گرفت، فارغ از نظر کنگره یک جنگ مخفی را دنبال کند.هلی کوپتر های عملیاتی و هواپیماهای غیر قابل رد گیری به منطقه اعزام شدند. ماموریت آنها نابودی هر ناو ایرانی در منطقه بود.
آمریکائیان اغلب ادعا می کردند تنها زمانی به ناو های ایرانی حمله کرده اند که از سوی آنها مورد تهاجم قرار گرفته اند. در بسیاری از مواردی اثری از کشتی هایی که آمریکائیان ظاهرا برای حفاظت از آنها آمده بوده یافت نمی شد.
از ژوئیه 1987 هواپیما های جاسوسی و هلی کوپتر های سیا نیز به پرواز بر فراز ایران دست زدند. برخی از آنها در بمباران بک انبار مین در ایران هم شرکت داشتند. در سپتامبر 1987 یک هلی کوپتر عملیاتی به یک کشتی مین گذار ایرانی حمله کرد و سه ملوان ایرانی را کشت. مقامات رسمی آمریکا این گونه عملیات را تائید نمی کردند و از آنها اظهار بی اطلاعی می کنند
در آوریل 1988، پیش از یکی از حملات گسترده عراق، نیروهای آمریکا تقریبا نیمی از نیروی دریایی ایران، شامل یک ناو جنگی و چندین کشتی دیگر را نابود کردند.
یک مقام ارتش آمریکا می گوید “برنامه اصلی نوعی جنگ مخفیانه، در کنار عراقی ها و علیه ایران بود.”
آدمیرال جیمز، که فرماندهی ناوگان پاسیفیک آمریکا را برعهده داشت گفت: “ما تقریبا تمام مدت در آمادگی کامل به سر می بردیم تا درصورت لزوم آنها را نابود کنیم.”
این نظر افراطی غالب نشد. معاون وزارت دفاع آمریکا در آن زمان می گوید: “تصمیم بر آن بود که ایران را کاملا فلج نکنند. ما یک ایران نابود شده نمی خواستیم. بیشتر خواهان ایرانی، آرام و صلح آمیز بودیم. ولی به هر حال اگر وقایع مسیر دیگری طی کرده بود، نقشه های آنها به مرحله اجرا در می آمد.”
و این وضعیت امروز همچنان زنده و حاضر است.
منبع: تروت دیگ – 12 دسامبر