جنبش دانشجویی، نحیف اما ایستاده

عبدالله مومنی
عبدالله مومنی

abdollahmomeni.jpg

‏”برای درک موجود زنده باید دانست مرده های او کیستند و آرزوهایش چگونه پایان یافته اند. آیا به آرامی ناپدید شده اند ‏یا اینکه کشته شده اند.” برای فهم و درک جنبش دانشجویی در ایران و یافتن جوهره اصلی آن از ابتدای پیدایش تا به ‏امروز نیز شاید بهتر آن باشد که به آرمان ها و هزینه هایی که برای رسیدن به آنها پرداخته نظر کنیم چرا که برای یافتن ‏برون رفتی از شرایط کنونی باید بتوانیم در گام اول مخرج مشترکی میان نسل های متفاوت این جنبش بیابیم. عنصری ‏که در زمانه غلبه گفتمان چپ، هژمونی گفتمان شریعتی، برگزیدن مشی چریکی توسط اعضای جنبش دانشجویی در ‏ایران و خارج از کشور، استیلای گفتمان اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی و… بتوان از آن نشانی یافت، عاملی که ‏باعث شده است میان ما و کشتگان 16 آذر هویتی یگانه ایجاد شود. پیدا کردن این عنصر برای آن است که اگر با ‏معیارها و خواست های امروز به گذشته نظر کنیم چه بسا با انبوهی از خطاها و کاستی ها مواجه شویم. به طور مثال ‏اگر در تاریخ جنبش دانشجویی پیش از انقلاب به دنبال خواست دموکراسی بگردیم به احتمالی قریب به یقین چیزی ‏نخواهیم یافت زیرا دموکراسی در آن دوره برای دانشجویان متاعی بی خریدار بوده است و در آن زمان که آنها کتاب ‏های تئوریسین هایشان را بر زمین گذاشتند و اسلحه به دست گرفتند نمی توانستند حتی لحظه یی به دموکراسی بیندیشند. ‏اگر در پی تلاشی برای گسترش عرصه عمومی و ایجاد فضایی برای بحث های جدی و به دور از سوگیری های ‏سیاسی و دیالوگ به معنای اخص کلمه باشیم (که دو طرف به دنبال فهم یکدیگر و رسیدن به توافق باشند نه در پی بر ‏جای نشاندن مخاطب خود) شاید از ابتدای تاریخ جنبش دانشجویی تا همین امروز چیزی نیابیم. اما به طور قطع عنصری ‏یگانه میان این مسیر پر فراز و نشیب و سرشار از گسست و پیوست وجود دارد. می توان میان دانشجویانی که چریک ‏شدند، آنها که با پهلوی در افتادند، در قلب سرمایه داری غرب کنفدراسیونی برای استقرار دیکتاتوری پرولتاریا بر پا ‏کردند و آنها که برای رسیدن به دموکراسی از تحصیل محروم می شوند، مخرج مشترکی پیدا کرد. آن نقطه یی که این ‏طیف های متفاوت در آن با هم تلاقی می کنند شهامت اعتراض و پرداخت هزینه برای ایده هایی است که البته شجاعت ‏حاملانش گواه حقانیت آنها نیست. به طور مثال دهه های 40 و 50 چپگرایی در دانشگاه بر حریفان خود پیروز شد. ‏دانشجویان برای ملاقات با تئوریسین های چپ راهی به درون زندان می جستند، خود را از داشتن یک زندگی آرام و ‏عادی محروم می کردند و با علم به اینکه عمر مفید یک چریک چهار سال است قدم در راه مبارزه می گذاشتند ولی ‏امروز اگر به گذشته نظر کنند می بینند درست در همان زمان گوشت دم توپ تئوری های پوسیده یی بودند که تولید ‏کنندگان آنها در داد و ستدی سیاسی ماندن را به نفی همه چیز ترجیح دادند و جالب اینکه این تاخت زدن نابخردانه نیز ‏موجب بقایشان نشد. ‏


یا مثلاً چه کسی می داند آنها که برای یک نوشته شریعتی ماه ها به زندان می رفتند امروز در دعوای میان مخالفان و ‏موافقان او چه احساسی بر آنها عارض می شود؟


نزدیک تر بیاییم، دانشجویانی که پیام آوران و منتشران اصلاح طلبی شدند وقتی حکم های قضایی و انضباطی به ‏دستشان داده شد چه کسی در اطرافشان مانده بود، جز این بود که تمامی شور و هیجان آنها برای تغییر اوضاع، مغلوب ‏یک ریش تراش شد؟ ‏


نتیجه اینکه در هر دوره یی می توان آرمانی و دانشجویانی مومن به آن آرمان مشاهده کرد. فارغ از چیستی این آرمان ‏ها، کیستی حاملان آنها و میزان جسارت و شهامتی که برای تحقق آنها دارند مهم است. اکنون با سپری شدن تاریخی که ‏غفلت از آن بر هیچ کس قابل بخشش نیست باید با شفاف کردن این عنصر ذاتی و هدایت آن در مسیری آگاهانه احتمال ‏تکرار خطاهای پیشین را به حداقل رسانید. هرچند خطا کردن برای هر کنشگر اجتماعی ناگزیر است چرا که آنها که قدم ‏در راهی می گذارند احتمال بیراهه رفتن و به مقصد رسیدن برایشان یکی می شود و تنها بی عملان خرده گیرند که ‏سکون شان می تواند آنها را از هر خطایی مبرا کند. ‏


اما تکرار خطاهایی از یک جنس و ارتکاب اشتباهاتی که گذشته جنبش دانشجویی بارها آن را متذکر شده قابل قبول ‏نیست. با رجعتی به تاریخ درمی یابیم که در درجه اول در ساختار سیاسی ایران مفهوم جنبش برای جریانات دانشجویی ‏مورد پرسش است. جریانات دانشجویی فعلی به عنوان بقایای تصفیه شده جنبشی به مراتب بزرگتر دارای توانایی های ‏مشخص و البته محدودی هستند که هر گونه بزرگنمایی و خیال پردازی در مورد این توانایی ها ضربه یی جبران ناپذیر ‏بر این ماترک وارد خواهد کرد. گذاشتن باری بیش از توان این ظرفیت بر دوش جریانات دانشجویی می تواند موجب از ‏بین رفتن حاملان آن شود. با نگاهی به وضعیت فعلی این جریانات نیز می توان صحت این ادعا و نتیجه ایفای رسالت ‏احزاب و رسانه های مستقل توسط آنها در چند سال اخیر را به عینه مشاهده کرد که وضعیت امروز چیزی جز نتیجه ‏توقعات دیروز نمی تواند باشد. بنابر این جریانات دانشجویی باید با درک میزان واقعی پتانسیل ها و ظرفیت های خود در ‏فضای فعلی، جایگاهی معین، درخور وحقیقی به خود اختصاص دهند. امروز هر گونه برخورد وهم آلود می تواند بهایی ‏گزاف در پی داشته باشد زیرا اگر در ماهیت خود دچار توهم باشیم اهدافی مبهم و غیر قابل دسترس نیز برای خود در ‏نظر خواهیم گرفت که دستیابی به آنها محال و یأس و دلزدگی نتیجه یی محتوم خواهد بود.اکنون این جریانات که به لحاظ ‏تشکیلاتی با بحرانی تحمیلی دست به گریبانند و با دلزگی و یأسی که دانشگاه ها را فرا گرفته در خوشبینانه ترین حالت ‏می توانند هزار نفر را در تجمعات خود گرد هم آورند اگر بخواهند وظیفه سنگین گذار به دموکراسی را بر عهده گیرند ‏و در چنین قامتی ظاهر شوند آیا به خطا نرفته اند؟ آیا گذار به دموکراسی، تحول در ساختار سیاسی و تلاش برای تغییر ‏مفاد قانون اساسی در زمانه یی که به روشنفکران زاویه نشینی و به فعالان سیاسی انفعال تحمیل شده وظیفه دانشجویان ‏است؟ آن هنگام که هر گونه اعتراض صنفی و سیاسی موجب سلب حقوق مسلم و اولیه دانشجویان می شود و شمشیر ‏داموکلس اخراج و تعلیق بر بالای سر فعالان دانشجویی خودنمایی می کند دانشجو می تواند در جبهه های دیگر درگیر ‏شود و حق احزاب را مطالبه کند؟


در چنین شرایطی بدیهی است که اگر این جریانات را (که بهتر است برای جنبش خواندن آنها دچار تسامح نشویم) ‏جانشین احزاب و رسانه ها و… بدانیم جز از بین بردن پتانسیل های آنها کاری نکرده ایم. و از همه مهمتر اگر ‏دانشجویان بتوانند تمامی آن کاری را که بنا بر ماهیت دانشجو بودن شان می توانند انجام دهند به سرانجام برسانند قطعاً ‏گشایشی در برخی از گره های فرو بسته دوران ما حاصل خواهد شد. دانشجویان با متمرکز کردن تمامی هم خود برای ‏حصول آزادی های آکادمیک، ایجاد و گسترش عرصه عمومی و خلق فضایی جهت گفت وگو میان جریانات فکری ‏متفاوت بیش از آنچه در سراب آرزوهای بزرگ می توانند بیابند، خواهند یافت. ‏


دانشجویان با روگردانی از قدرت (در وجه سیاسی آن چرا که بازتولید قدرت و حضور آن در شبکه های زیرین ‏اجتماعی غیرقابل اغماض است) و سوگیری به سمت عرصه عمومی می توانند نقشی زیربنایی در گذار دشوار ‏دموکراسی ایفا کنند. آنها زمانی که قادر شوند از کیان دانشگاه در مقابل دست اندازی های قدرت حفاظت کنند خواهند ‏توانست برای احقاق حقوق دیگران گامی بردارند اما مقدمه همه اینها تقویت داشته های امروزشان است. اگر آنچه را که ‏احزاب خود باید انجام دهند و به هر دلیلی ناتوانند به خودشان محول شود شاید بهتر بتوانند برایش راه حلی بجویند. تغییر ‏در مناسبات قدرت اگر ضروری است آنها که می خواهند به قدرت برسند برایش چاره یی خواهند جست. جنبش ‏دانشجویی تنها با تکیه بر خصایل دانشجویی ماندنی است. در شرایط کنونی نیز این پیکر نحیف تنها با تقویت این ‏خصایل است که می تواند در تند بادهای سیاسی ایستادگی کند و پایداری ورزد. دانشجویان باید با سرمایه گذاری روی ‏شهامت و جسارت شان برای به چالش کشیدن اوضاع موجود سرمایه گذاری کنند. این ویژگی چه بسا با بالا رفتن سن ‏شان کمرنگ شود اما تا زمانی که بدین اندازه است باید در مسیر صحیح ساماندهی شود آنگاه دیگر نه یأس بر کسی غلبه ‏می کند و نه کسی به دانشجویان به چشم سربازانی آماده به خدمت خواهد نگریست.‏

منبع: اعتماد