یک سال و دو عید

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

این سخن گزافه نخواهد بود اگر گفته شود ملت ایران امسال دو عید داشتند؛ یکی نوروز با آغاز سال نو و شروع سال ۹۳ خورشیدی و دیگری پایان تعطیلات نوروزی، پانزده فروردین ۹۳ هم زمان با اعلام خبر آزادی سربازان گروگان گرفته شده توسط گروه “جیش العدل”.

 اما آن چه این عید و عیدی را مسرت بخش تر می کند، فارغ از اندوه از دست دادن گروهبان شهید جمشید دانایی فر که چهار سرباز دیگر را بدون فرمانده به خاک میهن باز می گرداند، همبستگی ملی برای آزاد کردن این عزیزان بوده است، همبستگی ای که در آن از تفرقه و جدایی خبری نبود و باز ایران و ایرانیان را فارغ از مذهب و نژاد و رنگ و زبان برای دستیابی به یک خواست واحد یک پارچه ساخت.

 ایرانیان در این ماجرا بار دیگر نشان دادند که اگر هدفی واحد در میان باشد و وظیفه ای انسانی سر از پا نخواهند شناخت و در کنار یکدیگر در راه نیل به آن هدف با دست و زبان و دل و جان تلاش خواهند کرد.

 چه کسی باور می کرد که زندانیان کرد سنی ایران برای آزادی سربازان شیعه یک صدا شوند و آزادی خویش را فراموش کنند و از گروگان گیران بخواهند که آنان را بدون پیش شرط و اعمال هر گونه قید و شرطی آزاد کنند؟

 چه کسی تصور می کرد که یک روحانی سنی در حالی که داماد و بسیاری از دیگر بستگان و دوستان خود را در بند دارد و خود ممنوع الخروج است و حتی از رفتن سفرحج محروم است و هر روز حمله امثال مصباح یزدی علیه خود و هم مسلکان خویش را می بیند و سخنان ناروا نسبت به بزرگان مذهبش را می شنود، وقتی پای منافع ملی به میان می آید و نجات جان انسان پیش قدم می شود و پیام خود را با یک جلد قران کامل می سازد و درخواست آزادی سربازان شیعه را مطرح می کند؟

 چه کسی گمان می برد اکثر ملت برای آزادی مرزداران خود همگام و همراه شوند، اما روحانیون شناخته شده ی قم خاموش باشند و حرکتی از خود نشان ندهند، لابد برای جریان سنتی واپسگرا به این دلیل که این بار نوبت عقل و تدبیر بود و جایی برای کفن پوشیدن و خونخواهی نبود- هر چند که همفکران نظامی و رسانه هایشان کوتاه نیامده و ساکت ننشستند، عربده کشیدند و بر طبل جنگ کوبیدند.

 از این موارد بسیار می توان گفت، اما نکته ی اصلی قدرشناسی از ملت است، به ویژه شهروندان سنی و به خصوص علمای مذهبی سیستان و بلوچستان با رهبری و هدایت مولوی عبدالحمید. رادمردی که از همان ابتدای ماجرای گروگان گیری ستم های رفته بر اهل سنت و نابرابری های موجود در استان های سنی نشین را نادیده گرفت و اقدام انسانی را سرلوحه ی کار خود قرار داد و بزرگوارانه برای آزادی فرزندان این مرز و بوم تلاشی ثمربخش کرد.

 اما همبستگی ملی زمانی قوام و دوام یافت که تمام ایرانیان انسان دوست دست از پا نشناختند و با هر وسیله و هر روش که می دانستند، در داخل و خارج ایران دست به کار شدند تا شاید گروگان گیرها را متقاعد و مجبور به آزادی ساختن سربازان سازند.

 در این میان باید از تلاش هنرمندان، ورزشکاران و مجری شناخته شده برنامه ی ورزشی پربیننده “نود” هم تشکر کرد که این ماجرای انسانی را به داخل خانه های مردم بردند و آنان را تشویق کردند که ساکت ننشینند و با پیام و پیامک و امضا خواست قلبی ملت ایران را به جهانیان و نهادهای بین المللی اعلام کنند.

 به این دلیل بود که تنها در یک اقدام مردمی یک و نیم میلیون امضا برای بیانیه “سربازان ما را آزاد کنید” جمع آوری شد که خود حرکت بی سابقه و تاریخی است. بیانیه و امضاهایی که در نهایت توسط محمدرضا تقی پور جانباز ویلچرنشین و مدیر (موزه صلح تهران) به همراه علی نصیریان و رضا کیانیان هنرمندان سینما و… به نمایندگی از همه اقشار ایرانی داخل و خارج از کشور، بصورت رسمی در محل دفتر این سازمان ملل در تهران به آقای گری لوئیس، هماهنگ کننده مقیم این نهاد بین المللی تحویل گردید.

 البته این بی عدالتی است که آزادی چهار مرزدار خود- سجاد زوهانی، محمد نظامی، جمشید تیموری و رامین حضرتی- را تنها حاصل این نوع تلاش ها بدانیم و تماس های پشت پرده و فعالیت های دیپلماتیک رسمی را نادیده بگیریم و کارشکنی های خشونت طلبان و تمامیت خواهان را هیچ انگاریم.

 به این دلیل است که باید این جمعبندی نیمه رسمی را پذیرفت که “ آزادی مرزبان ایرانی ربوده شده توسط بقایای گروهک ریگی، پس از طی مراحل پیچیده‌ای صورت گرفت که مهم‌ترین عامل آن اقدام علمای اهل سنت سیستان و بلوچستان بود. مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان چندی قبل با ارسال نامه‌ای همراه با یک جلد قرآن کریم، از ربایندگان خواست مرزبانان را آزاد کنند و از دولت جمهوری اسلامی امان نامه دریافت نمایند. این اقدام، مورد استقبال عبدالرئوف رئیس گروهک “جیش العدل” قرار گرفت ولی بعضی از اعضاء این گروهک برای جلوگیری از آزادی مرزبانان، یکی از آنها را به شهادت رساندند. سرانجام، جناح عبدالرئوف ظاهراً با غلبه بر جناح مقابل، دیروز اعلام کرد 4 مرزبان دیگر را آزاد کرده است.”

 به هر حال این ماجرا اکنون پس از دو ماه ختم به خیر شده است و هزینه ی آن نیز تنها به شهادت رسیدن گروهبان دانایی فر بوده که اگر هوشمندی و درایت بیشتری به خرج داده می شد و اخبار نادرستی منتشر نمی گردید تا آتش کینه جویی را شعله ور سازد و عقل را در مقابل احساس خلع سلاح کند، شاید عزیزی از دست داده نمی شد و مادری و ملتی به عزایش نمی نشستند.

 سخنگوی جیش العدل نیز در زمان تائید خبر آزادی سربازان به گونه ای این موضوع را تائید کرده است. او در گفت و گو با سایت خبری ایران وایر تاکید کرده است: “وقتی یکی از مبارزان ما که نسبت خانوادگی با اعضای گروه جیش العدل داشت، در زندان کشته شد، تصمیم گرفته شد که یکی از افراد را اعدام کنیم و دانایی فر چون درجه دار بود و بقیه سرباز بودند از میان این افراد انتخاب و اعدام شد”.

 این حرف بی اساس همانند سخن دیگری است که جان مرزبانان ایران را چنان بی ارزش می انگارند که برای نجات آنان حاضر نیستند به گفت و گو با گروگان گیرندگان بنشیند، چون به زعم آنان نوعی به رسمیت شناختن جیش العدل خواهد بود. احمد بخشایش عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس در این باره گفته است: “ چون جمهوری اسلامی نمی خواست گروه جیش العدل را به رسمیت بشناسد از علمای اهل سنت کمک خواست و علمای اهل سنت هم کار خداپسندانه ای کردند چرا که اگر این سربازان اعدام می شدند همه مردم ایران ناراحت می شدند.”

 اما این اندیشه و نگاه دست کم این حسن را داشته است که توان چانه زنی و قدرت معنوی علمای اهل سنت ایران را به اثبات برساند و به دولت و حکومت نشان دهد که باید به این جمع بیشتر بها بدهد و از افرادی چون مولوی عبدالحمید بیشتر و بهره ببرد.

 بیانیه ی جیش العدل در مورد آزادی سربازان خود موید این امر مهم است: “ به اطلاع عموم مردم ایران می رساند مذاکرات بین مسئولین سازمان و هیئت اعزامی علمای اهل سنت با تصمیم آزادی نظامیان رژیم به پایان رسید…علمای اهل سنت که دارای مکانت بزرگی در جامعه اهل سنت ایران هستند از ابتدای ماجرای اسارت نظامیان رژیم میانجی گری کرده و سعی کردند این ماجرا به خیر و خوبی حل گردد که نهایتا شورای مرکزی و رهبری سازمان جیش العدل رای به آزادی نظامیان داده و آنها را تحویل وفد اعزامی دادند. این تصمیم خالصتا در پاسخ به مطالبه علمای اهل سنت و در راستای نشان دادن حسن نیت و انسان دوستی اتخاذ گردید تا نظام حاکم هم در راستای آزادی زندانیان اهل سنت گام بردارد و در غیر این صورت بر مشکلات و مسائل منطقه افزوده خواهد شد و این آخرین اقدام در نوعش نخواهد بود.”

 حال در سالی که ملت ایران دو عید داشته، آن سوی ماجرا حسن نیت خود را نشان داده و سربازان وطن را آزاد ساخته است. اکنون نوبت دولت و حاکمان جمهوری اسلامی است که شعار “وحدت شیعه و سنی” را در مقام حرف کنار بگذارند و در عمل برای رفع تبعیض قومی و مذهبی اقدام کنند و کارها را نیز هرچه بیشتر به مردم و نمایندگان واقعی آنان از جمله علمای مذهبی، فعالان سیاسی و کنشگران اجتماعی واگذار کنند.