نمایش پینوکیو در سالن مولوی شهر روی صحنه رفت. این نمایش اولین کارگردانی نرمین نظمی طراح صحنه جوان اما پرکار تئاتر است. نگاه روز را به این نمایش بخوانید.
چیزی شبیه زندگی
کارگردان:نرمین نظمی- نویسنده:امید سهرابی- طراح صحنه:احمد کچه چیان- طراح لباس:آواسلطانی عربشاهی- بازیگران: نگار عابدی، رضا افشار
خلاصه داستان: زن و شوهری که با هم زندگی می کنند، می پندارند در حال گذران یک تنبیه اجباری هستند. انها از این منظر به رهیافت هایی تازه می رسند.
نرمین نظمی که تا کنون به عنوان یکی از طراحان صحنه فعال در عرصه نمایش کشور حضور داشت و کارهای در خوری را نیز انجام داده بود در اولین تجربه کارگردانی به سراغ متنی از امید سهرابی آمده است. اسن نمایشنامه پیش تر توسط رویا تیموریان نمایشنامه خوانی شده بود و نظمی به عنوان نوع نگاه موجود در متن به زندگی مدرن و سرمایه داری ان را برای اجرا برگزیده است.
در نمایشنامه یک تنبیه باشکوه ما با زن و مردی روبه رو هستیم که ظاهرا دوران تنبیه خود را پشت یسر می گذارند. اینکه آنها برای چه و از جانب چه کسی تنبیه می شوند در پرده ای از ابهام باقی می ماند و اصولا تا انتهای نمایش نیز اهمیت پیدا نمی کند. سهرابی توانسته به بازی که زن و شوهر با یکدیگر آغاز کرده اند که در طی آن ما به چگونگی تنبیه آنان پی ببریم قوامی نسبی دهد. در واقغ ما در این نمایش با موقعیتی مجازی رو به رو هستیم. موقعیتی که قرار است طی آن با نمادهایی مواجه شویم و این نمادها پس از رمز گشایی ما را به محکومیت انسان در پس یک زندگی مدرن رهنمون شود. آنچه در نگاه نخست پس از مواحهه با کار خود را می نمایاند استفاده از عنصر بازی در نمایش است. همین عنصر بازی اولین نماد در کار محسوب می شود که می توان از منظر نشانه شناسی آن را مورد بحث قرار داد. همانطور که آمد زن و شوهر داستان نمایش یک تنبیه با شکوه در موقعیتی مجازی به سر می برند. مو قعیتی که آنها در ان محکوم به زندگی کردن اند. این عروسک وارگی آنها در پس یک زندگی مدرن از استحاله شان در یک زندگی ماشینی خبر می دهد. زندگی که کلیت معنای زندگی را زیر سئوال می برد.
هیچ کدام از شخصیت ها تلاشی برای تغییر وضعیتی که در آن گیر افتادهاند، نمیکنند. بازی کردن بخشی از زندگی واقعی آن دو است و با نحوه زندگی و شخصیت آنها ترکیب شده است. به همین دلیل است که در پایان نمایش، تحول این دو شخصیت و سرباز زدنشان از تنبیه شدن برای داشتن یک زندگی خوب(آن گونه که آرزویش را دارند) کمی سریع اتفاق میافتد.
این را نباید فراموش کرد که ساختار کلی اثر بر “تضاد” قرار گرفته است. فضای کلی که در هر صحنه میگذرد با عملی که در آن رخ میدهد، در تضاد با عناصر پیشین قرار می گیرد. به طور مثال در صحنهای که زن نامهای را که محتوی عکس خانوادگی آنهاست، باز میکند. در حالی که او به شکل طبیعی میباید خوشحال شود، طوری رفتار میکند که گویی تصویری از مرد همراه با زنی دیگر و یا در حالتی ناخوشایند دیده است. بارزترین شکل این تضاد در صحنه غذا خوردن زن و شوهر نمایش خود را به نمایش می گذارد. آنها مدام از مزه خوب غذاها تعریف میکنند، اما در نحوه بازی و رفتارشان غذا، بدمزه و حتی در ظاهر با طعمی چندشآور به تماشاچی معرفی میشود. همچنین در صحنه مقابله مرد با مگس، نطق او درباره و همین طور حرفهای زن درباره لباسی که بر تن میکند و کفشی که می پوشد و آن را ظریف و زیبا توصیف میکند، با آن چه بر صحنه میبینیم، بسیار متفاوت به نظر می رسد.
این تضاد ها جهانی مالیخولیایی را سبب می شود که مرد و زن خود آن را می سازند. در واقع اعمال و رفتار خود انها شیوه تنبیه انان را مشخص می کند و بازهم در نگاهی کلی بی ربط بودن تمامی این وقایع نوعی پوچی را با خود به همراه می آورد.
نرمین نظمی در پس دکور ساده ای که طراحی کرده می کوشد به لحاظ چینش میزانسن ها به موقعیتی ساده دست یابد که این موقعیت کار را از پیچیده نمایی دور می کند. همه چیز در نگاه اول به یک زندگی ساده می ماند، اما زمانیکه پرده را پس می زنیم در می یابیم با یک داستان و یا زندگی ساده رو به رو نیستیم. تنها در این میان یک نکته باقی می ماند. ما در طول نمایش تنها یک بار با واژه تنبیه شدن رو به رو می شویم. یعنی شخصیت ها تنها یک بار در ابتدای نمایش اعلام می دارند که این زندگی یک زندگی معمولی نیست و در واقع در حال تنبیه شدن هستند. فرض کنید تماشاگر به هر دلیلی این جمله را که ابتدا در بخش های ابتدایی نمایش به زبان شخصیت ها جاری می شود را نشنود و یا از کنار ان بگذرد. چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
غیر از این است که بار اصلی نمایش زیر غبار فراموشی می رود و تماشاگر بخش اعظمی از کار را در نمی یابد. نویسنده می بایست پیش از اینکه سریع از مقدمه عبور کرده و سراغ بدنه نمایش برود نوع نگاه و نحوه نگرش نمایشنامه را در مقدمه کار توضیح می داد. در هر حال نمایش یک تنبیه باشکوه برای نظمی که اولین اثرش در جایگاه کارگردان به شمار می آید تجربه ای قابل توجه به نظر می رسد.