تا رهایی یاران

فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر

نوروز در راه است و برای ما که دوستان و همکارانمان در زندانها هستند، شادمانی نیست بجز پاسداشت مراسمی که از نیاکان مان به ما رسیده است و می تواند در این سال سبز، پیام آور آزادی و رهایی باشد.

امسال با یاد همکارانی چون مسعود باستانی، بهمن احمدی امویی، بدرالسادات مفیدی، عیسی سحرخیزو هنگامه شهیدی به استقبال نوروز میرویم. مسعودی که هنوز بلاتکلیف است و با 5 قاتل در وضعیتی غیرانسانی در یک سلول نگهداری می شود. مسعودی که بدون وکیل محاکمه اش کردند و برایش 6 سال حبس تعزیزی بریدند تا تاوان روزنامه نگاری شجاعانه اش را پس دهد.با یاد هنگامه که از 9 تیرماه تا 10 آبان ماه در زندان بود و باز از 6 اسفند تاکنون در زندان به سر میبرد و فردای روز بازداشتش از سوی دادگاه تجدید نظر به 6 سال حبس قطعی محکوم می شود.

به یاد همه آنهایی که جرمشان تاباندن نور به تاریکخانه ها و دخمه هایی است که آقایان در سیاهی و تاریکی آنها رشته های قدرت خود را می بافند و شرف و اخلاق و فرهنگ ایرانی را به تاراج می برند و به جای آن  دشمنی و تحقیر میکارند و صد البته به جز تباهی برای خود، درو نخواهند کرد.

امروز ایران زندان روزنامه نگاران شده است و آنهایی که در زندان هم نیستند، احساس اسارت میکنند. قلم ها را شکسته اند و به جای آن ترس نشانده اند و هر اندیشه ای را به مسلخ می برند و به جای آن فریب می کارند. شهر سوخته است  از آتش کینه که سال هاست افرو خته اند؛  بوی نفرت به مشام میرسد از سرزمینی که شهر حافظ  بوده و سعدی و عشق و دوستی وبزرگ منشی در آن زمزمه می شده است.

 حاکمان بر همه اتهام میزنند و همه را جاسوس  می خوانند تا بی امان مطبوعات را سرکوب کنند چرا که هراس دارند از انسان هایی که فساد را بر نمی تابند و ایران را آزاد می خواهند. روزنامه نگاران را به حبس های بلند مدت و شلاق و تبعید و محرومیت دائمی از نوشتن و فعالیت های اجتماعی و حتی اعدام محکوم میکنند چرا که سخن از انسانیت و حقوق انسان میرانند و ظلم را برنمی تابند.

بسیاری از آزاد اندیشان را پس از کودتای انتخاباتی به زندان افکنده اند و فضا را روز به روز امنیتی میکنند و هر روز بر تعداد روزنامه نگاران زندانی می افزایند و با توقیف دهها روزنامه و نشریه و سایت خبری کار خبر رسانی را دشوار کرده اند چرا که بخوبی میدانند تا آنها می نویسند آقایان باید پاسخ بدهند و صد البته پاسخگویی منش  دیکتاتورها نیست.

ارتش سایبری براه می اندازند وبه جای تضارب آرا و اندیشه  و دفاع از ایدئولوژی ای که به  آن می نازند و می خواهند سایه آن را در سراسر جهان بگسترانند، به سانسور و هک کردن  افتخار میکنند چرا که اساسا همین دین را هم از دین داران ربوده و بر دین لکه ننگ نشانده اند.

هر روز دوستانمان را به خانه های تیمی و دفاتر پیگیری و دهها مکان بی نام و نشان احضار میکنند و با تکیه بر داغ و درفش  آنها را تهدید میکنند و از همان دفاتر راهی اتاق های بازجویی، چرا که توان مبارزه رودر رو را ندارند و رسم آنها حمله  بر پهلوان دست بسته است.

رهبری را فصل الخطاب می خوانند و قدرت مطلق و مردم را خس و خاشاکی نا چیز. اما شرط آزادی همین خس و خاشاک ها از زندان را، عذر خواهی و ابراز ندامت از قدرتی که به واسطه تو خالی بودنش نیاز مند عذر خواهی است.

 امسال ما بدون  بهمن ووحید و  شیوا و هوتن و محبوبه وعلی و عماد و کبودوند و دهها روزنامه نگار دیگر تهرانی و شهرستانی بی نام و نشان به استقبال سال جدید می رویم. بدون دهها تن از هموطنانمان که برای آزادی به خون افتادند.

و آقایان متوهم از اینکه همه چیز در کنترل آنهاست. هر که را بخواهند می گیرند، یا می ترسانند یا از زندگی ساقط میکنند. اما امسال تنها با داشتن یک گوهر ، یک دست آورد بی نظیر سال را تحویل خواهیم کرد: ما بیشماریم.بیشمار  و همین خواب آقایان را بر هم می زند و آسایش را از آنها دور ما کند. ما بی شماریم و پشت به پشت یکدیگر ایستاده ایم  تا میهن خویش را کنیم آزاد.