خدا رحمت کند پدرتان را. مراسم ترحیم ایشان به نمادی از اتحاد گروههای سیاسی بدل شد. همه در مراسم ایشان شرکت کردند. راست و چپ و میانه و همه و همه بودند. مدیران اقتصادی و سیاسی و خلاصه همه آمده بودند. چگونه است که اعضای یک خانواده این همه متفاوت فکر میکنند و دوستان متفاوتی از هم دارند؟
اسمش را بگذارید تکثرگرایی. خانواده
ما یک خانواده سیاسی است که همه افراد آن گرایشهای خودشان را دارند اما همه درنهایت سر یک سفره مینشینند. ما اختلاف نظرداریم اما به تقابل باهم نمینشینیم. برای من درگذشت پدرم که یکی از بزرگان و به معنای واقعی انسان شریفی بود، دردناک بود اما اینکه باعث شد عدهای از دوسوی یک دعوای سیاسی لحظهای باهم خوش و بش کنند، بسیار ارزش داشت. امیدوارم از این اتفاقات بیشتر ببینیم، با این آرزو که هیچ کس فوت نکند.
چند هفته پیش شما را در فیس بوک دیدم. اسم شما را هم به فهرست اضافه کردم. خیلی وقت است که عضو این شبکه اجتماعی شده اید؟
مدت زیادی نیست. شاید از دو سه ماه پیش به این طرف.
یعنی پس از انتخابات و جریانهای پیرامون آن، شما هم به این شبکه اجتماعی رو آوردید. به دلیل تنگتر شدن فضای رسانهای؟
زیاد به بحثهای سیاسی و اجتماعی در فیس بوک نمیپردازم. در واقع بیشتر برای پیدا کردن دوستان قدیمیام عضو فیس بوک شدم. خیلیهایشان را از 25، 30 سال به این طرف ندیدهام. فکر میکنم بتوانم در فیس بوک پیدایشان کنم. به هر حال بیشتر برای این کار وارد فیس بوک شدم و کمتر به بحثهای سیاسی و اجتماعی در این شبکه میپردازم.
فیلتر فیسبوک را چگونه دور میزنید؟
همانطور که شما آن را دور میزنید!
برادرتان(وزیر ارشاد) هم عضو فیس بوک هستند؟
نه، فکر نمیکنم. سید محمد اهل این کارها نیست. اما اگر روزی عضو شود حتما او را «اد» میکنم.
در اینترنت گاه به عملکرد برادرتان انتقاد میکنند.
انتقادات تنها به اینترنت خلاصه نمیشود. در میان دوستان و همکارانم هم تا به امروز گلایه و شکایت شنیدهام.
به همین دلیل بود که چندی پیش در نشست ماهانه هیات نمایندگان اتاق تهران به جای انتقاد معمول از سیاستهای اقتصادی دولت، این بار از عملکرد وزارتخانه تحت اختیار برادرتان انتقاد کردید؟
آن نشست، یکی دو روز پس از لغو امتیاز روزنامه “سرمایه” از سوی شورای عالی نظارت بر مطبوعات برگزار شد. اتفاقا پس از لغو امتیاز روزنامه سرمایه خیلیها به وسیله پیامک و تماس تلفنی به این تصمیم وزارت ارشاد که برادر کوچکتر من امروز نفر اول آن است خرده گرفتند. من هم در آن جلسه عنوان کردم که روزنامهها، بنگاه اقتصادی هستند و دولت نباید با عینک سیاسی به این بنگاهها بنگرد. روزنامه “سرمایه” به نظر من و بسیاری از فعالان اقتصادی، روزنامه اقتصادی خوبی بود و انتقادهایی هم که به دولت داشت کاملا بجا و منطقی بود. در آن نشست تاکید کردم که راه برخورد با مطبوعات، توقیف نیست. چرا که با بستن یک نشریه، این دولت است که ضربه میبیند. درمورد “پول” همچنین دیدگاهی دارم و فکر میکنم شما باید به درستی قدم بردارید و دولت باید کمی آستانه تحملش را بالا ببرد.
این گلایه و شکایتها را مستقیم با برادرتان نیز در میان گذاشتید؟
گاهی اگر مجالی پیدا کنیم، باهم صحبت میکنیم. ما باهم اختلاف سلیقه داریم اما برادریم و حد و مرزهای همدیگر را میشناسیم. درمورد سیدمحمد فکر میکنم ازهمه طرف تحت فشار است. به هر حال ایشان هم مثل بقیه، روزنامهها را میخواند و حتما نظرات انتقادی من را خوانده و از دیدگاه من آگاه شده. من اهل تجارت هستم و کار اقتصادی میکنم. طبیعی است که نگاه من با برادرم که یک کارگزار دولتی است فرق میکند. به همین دلیل فکر میکنم توقیفهای اخیر را نباید به حساب شخص وزیر ارشاد گذاشت. اتفاقات اخیر تا حدودی از اختیار و اراده وزارت ارشاد و شخص ایشان خارج بوده. به خوبی میدانید که فضای پس از انتخابات خیلی از معادلات را به هم زد. در عرصه فرهنگی و بهخصوص مطبوعات کشور نیز شاهد سختگیریهایی هستیم که ممکن است از ناحیه وزارت ارشاد نباشد اما با همه اینها، به عنوان یک شهروند از ایشان انتظار دارم که حتما اتفاقات اخیر در عرصه مطبوعات را مورد بررسی قرار دهد و فکر بهتری کند.
در چنین شرایطی، اگر شما درخواست مجوز نشریهای را بدهید، فکر میکنید موافقت شود؟
همانطور که میدانید من ریاست اتحادیه صادرکنندگان فرآوردههای نفت و پتروشیمی را به عهده دارم و به تازگی نیز برای اتحادیه درخواست مجوز نشریه دادهایم که ایشان موافقت ضمنی خود را ابراز کرده و فکر میکنم به زودی مجوز را به ما بدهند.
پس چندان هم روحیه ایشان سختگیرانه نیست؟
نه! سید محمد اصلا روحیه بسته و سختگیرانه ندارد. برخلاف دیگر وزرای ارشاد، او اهل تعامل و کمک به عرصه فرهنگی کشور است. اما در کارش خیلی جدی است. در تصمیمگیریها نیز خودمختار است و اجازه نمیدهد دیگران نظری به او تحمیل کنند. در کل مدیری است که هرجا رفته منشأ خیر بوده و تاکنون در دوران مسئولیتهای مختلفی که داشته سراغ ندارم که رفته و خراب کرده باشد.
برگردیم به ورود ایشان به کابینه دهم. فکر میکردید که روزی از خانواده شما یک نفر به دولت آقای احمدینژاد راه پیدا کند؟
این احتمال را میدادم که ایشان به این سمت برسد. در واقع با توجه به شناختی که از آقای احمدینژاد دارم تقریبا برایم مسجل بود که ایشان به عنوان وزیر ارشاد دولت دوم احمدینژاد انتخاب شود. باورم هم این است که محمود احمدینژاد تمایلی ندارد که در عرصه فرهنگی کشور سختگیری کند. بنابراین کسی را به این وزارتخانه روانه کرد که اول از همه مورد تأیید مقام معظم رهبری باشد؛ دوم، در عرصه فرهنگی شناخته شده باشد و سرانجام، کسی باشد که در این وادی زیاد تندروی نکند. آقای رامین از دوستان قدیمی و نزدیک برادرم است. تا جایی که من شناخت دارم، ایشان آدم تحصیلکرده و اهل اندیشه است. البته من هم تعجب کردم که آقای حسینی ایشان را به عنوان معاون مطبوعاتی خود انتخاب کرد. در مجموع فکر میکنم فضای مطبوعات با درایت آقای رامین و روحیه برادرم بهتر شود.
به نظر میرسد آقای وزیر بیشتر اهل سکوت است تا جر و بحث؟
زیاد اهل حرف زدن نیست. به قول یکی از نمایندگان مجلس، ایشان پر کار کم حرف است.
خانواده آقای حسینی ترکیب عجیبی دارد. سید احمد یک تاجر و مدیر اقتصادی است که کمتر از ایشان چیزی میدانیم. سید محمود اصلاحطلب است و سابقه همکاری با روزنامه “سلام” را دارد. شما متمایل به کارگزاران هستید و در نهایت سید محمد که گرایشهای اصولگرایانه دارد. به قول آقای راسخ دبیر کل اتاق تهران، مهم نیست چه دولتی روی کار باشد، درهرصورت خانواده آقای حسینی نمایندهای در دولت دارد!
بله. خانواده ما ماکت کوچکی از دموکراسی خانوادگی است. ما همه به هم احترام میگذاریم اما عقایدمان متفاوت است. پیش از انتخابات من و دو برادر دیگرم اعتقاد داشتیم که در انتخابات اخیر شاهد تغییر و تحول در فضای مدیریت کشور خواهیم بود اما سید محمد سفت و سخت معتقد بود که آقای احمدینژاد رأی میآورد. نکته جالب این است که من و سیداحمد و سید محمود از مجلس ششم به این طرف، در هر انتخاباتی که شرکت کردیم پیروز نشدیم. طیف اصلاحطلبان هم دو انتخابات ریاست جمهوری را از دست داد، هم مجلس هفتم و هشتم را و هم شورای شهر را. این را هم بگویم، سید محمد حسینی اصولا از دوران بچگی در کار و فعالیتها خیلی جدی بود. مثلا در بازی فوتبال دوستانه و بچهگانهای که داشتیم ایشان خیلی جدی بازی میکرد تا آنجا که برای برد در بازی فوقالعاده تلاش میکرد تا برنده شود. در کل اهل باخت نبود.
شما درهرصورت منتقد برخی سیاستهای اقتصادی دولت هستید. انتقادهای خود را با برادرتان که در حال حاضر عضوی از کابینه است چگونه در میان میگذارید؟
گاهی اوقات مینشینم و با او بحث اقتصادی راه میاندازم و عملکرد اقتصادی دولت را به چالش میگیرم اما ایشان فقط سکوت میکند و تا به حال ندیدهام که سفت و سخت بگوید نه تو اشتباه میکنی. به هرصورت این گونه هم نیست که من مخالف همه چیز دولت آقای احمدی نژاد باشم.
قبول دارید که ترکیب سیاسی خانواده شما عجیب است؟
ما یک خانواده 9 نفره هستیم؛ چهار برادر و پنج خواهر. سید محمد کوچکترین برادر خانواده است. خانواده ما در رفسنجان کاملا شناخته شده است. مادرمان از خانوادههای متمول و اصیل رفسنجان بود. مرحوم پدرم نیز از خانوادهای مذهبی بود که در رفسنجان کسب و کار تجاری داشت. برادر بزرگ خانواده، سید احمد حسینی است که 55 سال سن دارد و در حال حاضر مدیر عامل شرکت مرآت است. او تنها برادر خانواده ما است که اهل سیاست نیست و خط بندی سیاسی ندارد. گاهی در جبهه اصلاح طلبان است و گاهی نیز در جبهه اصولگرایان. سید محمود، برادر دوم خانواده، از استادان دانشگاه شهید بهشتی است و ریاست مرکز پژوهشها و مطالعات اتاق تهران را بر عهده دارد. او عضو سابق شورای سیاستگذاری روزنامه سلام بود. هم در روزنامه مشارکت حضور داشت و هم از پایهگذاران انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه بود. در کل، ایشان افکار چپ سیاسی دارد اما از سیاست به عنوان ابزاری برای مقاصد شخصی و رسیدن به قدرت استفاده نکرد. به خاطر دارم در سالهای اول دولت اصلاحات، ایشان در جلسات شورای سردبیری روزنامه مشارکت مدام به همکارانش تذکر میداد که با آقای هاشمی کاری نداشته باشند و معتقد بود که خاکریز مشارکت، آقای هاشمی نیست. به هر حال ایشان از چهرههای فرهنگی و سیاسی خانواده حسینی است. من هم سومین برادر این خانواده هستم و منسوب به طیف اصلاح طلبان هستم. اما به سیاست هیچ علاقهای ندارم و سعی میکنم انتقادهایی اگر از دولت دارم حرف خودم باشد نه حرف حزب یا جریانی خاص. سید محمد هم همینطور است. او هم وابسته به هیچ جریان سیاسی نیست. برادر آخر خانواده است و البته به لحاظ خط و فکر سیاسی نیز نقطه مقابل سه برادر دیگر است.
تا آنجایی که میدانم هر یک از برادران نسبت خانوادگی نزدیکی نیز با برخی مسئولان دارند؟
بله، من داماد شیخ محمد هاشمیان هستم و آقای هاشمی رفسنجانی دایی همسر بنده هستند. برادر بزرگترمان نیز با یکی از دختران خانواده هاشمی رفسنجانی ازدواج کرد. سید محمود نیز داماد آقای خلخالی است. سید محمد هم با دختر آقای اصغر پورمحمدی، رییس شبکه سوم سیما ازدواج کرد.
این ارتباط خانوادگی تاکنون مشکلی برای شما پیش نیاورده؟ همانطور که میدانید به تازگی فشار زیادی بر خانواده هاشمی وارد آمده؟
خب این فشارها محدود به هفتهها و ماههای اخیر نبوده. ارتباط خانوادگی من با خانواده آقای هاشمی نیز در پارهای از موارد لطمههای زیادی به من وارد آورده، ضمن اینکه به این ارتباط خانوادگی افتخار میکنم اما متاسفانه برخی نانشان در دامن زدن به این بحثها و اتهامزنی به این خانواده است. در میان برادرهای خانواده حسینی، من به واسطه فعالیت اقتصادی ، بیشتر در لبه تیغ بودهام و بارها پیش آمده که تمام حسابهای بانکی و حتی صادرات من را زیر و رو کردهاند تا بلکه به قول خودشان رانتی گیر بیاورند اما چیزی گیر نیاوردهاند. چیزی هم نیست که گیر بیاورند. تا آنجایی که من خانواده هاشمی رفسنجانی را میشناسم هیچ یک از پسران ایشان در کار اقتصادی نیستند. به هر حال همانطور که گفتم برخی تنها برای سوءاستفادههای سیاسی به این مباحث دامن میزنند. سال هاست که این بحثها ادامه دارد اما چرا نتوانستهاند ردی از رانتخواری این خانواده پیدا کنند. آقای هاشمی در حال حاضر در رفسنجان سالی 20 تا 30 تن پسته دارد که در کل 20تا25 میلیون تومان در سال برای ایشان عایدی دارد که با همان زندگی خود را میگذرانند.
اتفاقا گفته میشود شما با همکاری خانواده آقای هاشمی در یکی از کشورهای اروپایی فروشگاه زنجیرهای دارید…
از این اتهامها کم به ما نزدهاند. آن فروشگاه نیز با سرمایه من و یکی از برادرانم در کشور مجارستان دایر بود. در واقع یک فروشگاه مواد غذایی بود که محصولات حلال و اسلامی عرضه میکرد. در یک دورهای این فروشگاه دایر بود آن هم به واسطه اینکه فرزند یکی از برادرانم برای تحصیلات عالی به مجارستان رفت و ما هم با سرمایهای که در اختیارش گذاشتیم این فروشگاه را در آن کشور راه اندازی کردیم. درحد یک مغازه بود.
رابطه سید محمد حسینی وزیر ارشاد، با خانواده آقای هاشمی چگونه است؟
شاید به لحاظ فکری با ایشان و خانواده آقای هاشمی در تضاد باشد اما قرار نیست اگر کسی دیدگاه دیگری را قبول نداشت، او را نابود کند.
فرشید خاموشی : هیچکس فکر نمیکرد یک مراسم ترحیم این قابلیت را داشته باشد که به نمادی از اتحاد نیروهای سیاسی تبدیل شود. مراسمی که بزرگان را زیر یک سقف جمع کرد و باعث شد جنجالیترین چهرههای سیاسی یک سال اخیر، دقایقی کنار هم بنشینند. درمراسم ترحیم «سید علی حسینی» همه بودند؛ اصلاحطلب و اصولگرا، ملی مذهبی و مشارکتی. احوالپرسیها کوتاه بود اما باعث نشد که شاتردوربینها به کار نیفتد و لحظههای به یادماندنی ثبت نشود. کسی که به واسطه ترحیمش همه آمده بودند، سیدعلی حسینی نام داشت. مرد خوشنام و بزرگمنشی که اصالتا رفسنجانی بود اما مراسم بزرگداشتش در تهران، غوغایی به پا کرد. او پدر سید احمد، سیدمحمود، سیدحمید و سیدمحمد حسینی بود که هرکدام در گوشهای ازپایتخت، بروبیایی دارند. اولی تکنوکراتی است که کمتر نامی از او شنیدهایم. دومی اصلاحطلب است و دستی در سیاست دارد. سومی تاجر است و عضو اتاق بازرگانی تهران و چهارمی وزیری است در دولت اصولگرا. این گفتوگو با سید حمید حسینی که عضوی از اتاق بازرگانی تهران است و دستی بر تجارت دارد، درمورد برادرانش و پیشینه خانواده حسینی صورت گرفته است
منیع: پول سیزده اردیبهشت .