قدرت نمایی

حسین لقمانیان
حسین لقمانیان

الغالبُ بشیءٍ مغلوبُ – آنکه از راهی نادرست، پیروز است ، در حقیقت ، شکست خورده است . – (امام علی ).

آری ، پیروزی از راهی جز حق و منطق ، شکست و مغلوبیت است ، و کسی که جز این پندارد ، پیروزیش خیال و غروری بیش نیست . مسوولیت حاکم و حکومت ، نه قدرت نمایی .و سنگر گرفتن در برابر معترض ، و ایستادن و برخورد کردن در پاسخ به خواسته های مردم است ، بلکه ایجاد زمینه ی نظام دموکراتیک و رشد و بالندگی توده هاست .

معمولاٌ حکومتهای غیر مردمی در برخورد با اعتراض مردم ، آنان را سرکوب می کنند و این سرکوب به نام امنیت و اقتدار صورت می گیرد . این برداشت نسنجیده از مفهوم اقتدار و فرق آن با خودکامگی است که نظام سیاسی را تا مرز استبداد می راند و در حقیقت حاکمیت را می فریبد و پروسه ی بالندگی و شکوفائی را رهگیری می کند و مفهوم اقتدار را وارونه می گرداند.

در میان موضوع اقتدار از یک سو و نشان دادن قدرت و خشونت با شیوه ی شمشیر برهنه تناسبی است معکوس با مفهوم آزادی و دموکراسی و عدالت . برخی حاکمان با وارون نگری برآنند که گسترش اقتدار و تحکیم عدالت و اداره ی مملکت، در خشونت است ، وانگهی افزودن و بکار گرفتن نیروی قهریه و اعمال خشونت از نارسایی و ضعف نظام بر میخیزد و ناگزیر به خود کامگی و دیکتاتوری می انجامد ، و سبب تباهی حکومت و مملکت می شود ، باری این تحلیل منطقی ساده ای است که به روشنی جریان کار ها را در فرمانروائی و مملکت داری به این سو و یا آن سو نشان می دهد.

در حالیکه کشورهای پیشرفته ودموکراتیک در برخورد با پیچیدگی های سیاسی و بحرانهای عمیق راه حلهای عقلانی و منطقی را طی می کنند و در واقع با دموکراسی و آزادی مردم با روش اغنا و مسالمت آمیز بحران ها را برطرف می کنند .

لازم است که توضیخ مختصری در مورد دموکراسی داشته باشیم . “ دموکراسی ” دو گونه است : منفی و مثبت ، دموکراسی منفی برداشتن موانع از راه است تا کسی و قدرتی راه را بر دیگری نبندد . اما متاسفانه باید گفت که دولتها ، از همین مرحله فراتر نرفته اند ؛ گرچه این نیز ، خود نعمتی و برکتی است ، اما دموکراسی مثبت ، خواسته و ساخته ی خود مردم است . و این ، مردم اند ، که از درون خویش فضای آزاد پدید می آورند تا گرفتار یک رشته دامها نباشند . اینگونه است که دموکراسی مثبت ، دموکراسی منفی حداقلی را کامل می کند ، و بالندگی و شکوفایی را گسترش می دهد . آنگاه هر پیچیدگی و بحرانی گشوده می شود و هر جریانی با برخورداری از شرایط مثبت جامعه می تواند خود را عرضه کند . مثلاٌ در ایران ، اگر حاکمیت با مستنداتی انتخابات را درست می داند ، جریان مقابل با مستنداتی ، آن را نمی پذیرد، درستی هر کدام از این دو نظر هنگامی معلوم خواهد شد ، که میدان داوری با حداقل آزادی و دموکراسی ، باز گذارده شود ، تا هر دو طرف در آن ، خود را عرضه کنند ، آنگاه گره ها گشوده می شود و دیگر خشونت و کشتار زبان مقابله نیست . چنین فضایی ، فضا را بر افکار عمومی برای داوری نهایی می گشاید . این امر پروسه ی طبیعی و منطقی تاریخ و حق زیر بنایی توده های مردم است . حاکمیت های مردمی بجای مقابله با مردم مدارا پیش می گیرند و با آنان کنار می آیند . قران در این باره تصریح دارد : ادع الی سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه . مردم را فرا خوان به راه خدایت ، با اندیشه و بردباری، و نیز با اندرز نیکو . (س فصلت 34 )

واصبرعلی ما یقولون ، واهجر هم هجراٌ جمیلاٌ . بر آنچه مردم می خواهند و می گویند شکیبایی کن و با ایشان به خوبی کنار بیا لا تستوی الحسنه والسیئه إدفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولیً حمیم. رفتار خوب و بد با هم برابر نیست ، با نیکو ترین روش پاسخگویی کن ، حتی با کسی که در میان تو و او دشمنی پدید آمده است ؛ چنانکه او دوست مهربان توست. 
( س مزمل 10)

آری تداوم حاکمیت و استقلال هر نظامی ، تنها با رسمیت شناختن آزادی و حفظ حقوق مخالفان است . 
مخالفت ، و حتی دشمنی را از موضع محبت و رحمت می توان از بین برد . شکوفه های همدلی و همدستی ، تنها در مزرعه ی رحمت می شکفد ، در گنداب خشونت و دشمنی و جنایت پدید نخواهد آمد .

از سوی دیگر ارزش حقیقی دین در رسایی و توانایی آن برای تعیین ارزش انسان و اعلاء باطن اوست ، آنگاه کمال دین در این است که زندگی جسمانی و مادی اورا سامان دهد ، و برای بر آوردن مقصود اخیر ، بویژه ، انسان نیازمند زندگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است و زندگی سالم اینچنین ، مستلزم حفظ زندگی بخور و نمیر ، و پیشرفت دادن ان بسوی کمال است . دین اگر این ضرورتها را برآورده نکند بیگمان در جایی عیبی دارد که یا در اساس آن است یا در عمل کردن به آن ؛ یک عقیده ی روحانی و معنوی تنها با بصیرت درونی استوار نمی گردد ، بلکه فلسفه ی عقلانی و تعالیم اجنماعی لازم دارد ، باید کوته نظری (افق تنگ ) و نفع شخصی و آماج های غیر واقعی را کنار بگذاریم . انسان خردمند علاقه دارد ، عمل او در راه تامین سعادت تمام موجودات انجام یابد ، مقدس بودن یعنی خوشبخت کردن دیگران . ما مدعی دیانت هستیم ، وانگهی در گرداب وحشت و تجاوزات غوطه وریم ، برخی برآنند ایران را یا مطابق دلخواه خود نجات بخشند یا آن را با خاک یکسان کنند !

این بی احترامی خشونت آمیز انحطاط اخلاقی انسان را می نمایاند ، انسان متمدن و مسلمان امروز که مسلسلی را بکار می اندازد و زنان و جوانان را که با شیوه ی مسالمت و قانونمند اعتراض می نمایند قتل عام می کند از لحاظ فطرت اخلاقی با آن وحشی که کارش زدن و کشتن بود بدون اینکه به پشت سرش نگاه کند رجحانی ندارند.

منبع : ادوار نیوز