وقتی لیلا حاتمی با آن چهره و شمایلی که معرف بخشی از هویت تمدنی ایرانی بود که در جشنواره کن حاضر شد آن هم به عنوان داور که مقام مهمی است. این حضور در مقام داور با وسواسی در لباس پوشیدن و رفتاری وزین همراه شد که دارای جلوه های ویژگی از مد و هویت سنتی ایرانی بود که در چشمان افراد شدید و غلیظ هیچ نیامد. جنجالی که راست افراطی آفرید و وا اسلاما سر داد. فرصتی را از حضور هنرمندانه هنرمندی در جشنواره کن برای نمایشی هویتی از حوزه تمدنی ما گرفت. جشنواره ای که همراه با مد و هم هنر سینما است و حاشیه های فراوانی دارد. حضور انواع ستاره های سینما در روی فرش قرمز که عمده آن بر نمایش جذابیت جسمی و زیبایی بر اثر لوازم آرایش تمرکز دارد که چنین جلوه های ویژه از زیبایی تن و بدن همراه با طنازی از آغاز برای بشر نوع مطرح بوده و هست. اما هستند در تمام جوامع هنرمندانی که خال بالا می زنند و چیزی برتر نشان می دهند بدون این که دیگری را تحقیر کنند خود را والا تر نشان می دهند. قضاوت را به مردم وا می گذارند. اینان آن سان نکته دان هستند و می دانند که در زمانی که وقتی اثر حواس جنسی کمی فروکش کرد. حواس زیبا شناسی به سراغ سلائق عمیق تر می رود که هر دو این حواس در نوع آدم می باشد که هر کس به توان خود آز این حواس بهره می برد. این حواس را نمی توان در نوع بشر از میان ببرد.
بی گمان لیلا حاتمی دختر پدری است که این تجربه اتکا به حواس برتر را به وی آموخته است. لیلا حاتمی به درستی و با شناخت با حضوری متفاوت جلوه کرد. لباس وی در مراسم رسمی که قدمت ۱۸۰ ساله داشت و هنری قدیمی تزئینی ایرانی به نام نقده دوزی را برازندگی می کرد که جلوه زیبایی از هویت تمدنی بود که با مد زمانه هم همراه بود.
علی حاتمی هنرمندی صاحب سبک بود که دغدغه سنت ایرانی داشت. روایت است که هنرمند نیاز زمانه را غریزی می گیرد و متفکر آن نیاز گرفته را عقلانی و باز می کند. کار حاتمی در سینمای ایران متفاوت بود. وی سودای تقلید نداشت نه به دنبال روی سینمای غربی و نه به دنبال سینمای معمول ایرانی بود. دغدغه وی طرح دوره ای از تاریخ معاصر بود که تمدن ایرانی در آن دوره در جا زده بود. سودای علی حاتمی این بود که این دوره برای ما به خوبی نمایش دهد. اگر شریعتی از بازگشت به خویش تن می گفت. قبل از وی دهه های پیش مرحوم شادمان از فکلییسم و املیسم نالیده بود. البته از فکلیسم بیشتر نالیده بود. حاتمی به دنبال املیسم یا فکلسیم در سینما نرفت. سینمای در ایران قبل از انقلاب اسیر فکلیسم شد و بعد از انقلاب بعد از مدتی دچار املیسم فکل زده شد که دیگر خود مسئله ای است که باید آن را در سایه سیاست های حاکم نقد و بررسی کرد. البته باید توجه داشت که هنر جلوه بازاری دارد. این جلوه هم نیاز جامعه است نباید این جلوه را ممنوع کرد که کار بدتر می شود. چرا که بعد ار عبور داوطلبانه از این جلوه بازاری است که می توان از سبک و هنر برتر سخن گفت. خال بالا زدن در هنر و اندیشه به شکل تحمیلی غیر ممکن و دورغین است. اما حاتمی در هر شرایطی کار خود را کرد. از فیلم حسن کچل تا دلشدگان سخن از هنرمندی صاحب سبک است که برای خود و جامعه حرف وهم مسئله داشت و از جنبه هنری به سیاست و هنر و اندیشه به دوره ای از تاریخ ایران پرداخت که در آن زمان ما از خواب گران پریده بود اما نیمه خفته و خواب زده وارد دنیای جدید شدیم. علی حاتمی این دوره را می کاوید در سلطان صاحبقران و تا فیلم کمال الملک این چنین می کرد.
از بابا شمل تا هزار دستان به دنبال منش گمشده لوطی گری در ایران بود و تعارض آن با دنیای جدید و اعلام بحران در ارزش های ایرانی را اعلام می کرد از بی ریشه گی نظام جدید در ایران می گفت که سمبل آن مفتش شش انگشتی هزار دستان بود. از لوطی گری که به لات بازی ختم شده بود که نمونه آن را شعبان استخوانی نمایش می داد.
او می دانست که انقلاب هم به تنهایی جامعه ما را بیدار نمی کند بلکه ممکن است که آماده برای بیداری کند. از این روی امل های حاکم بر سیاست در ایران نه کمال الملک او را قبول کردند نه دلشدگان وی را.
اما فیلم دلشدگان را حکایتی مهم است چرا که او وی شعر و موسیقی ایرانی را برای تحفه به فرنگ می برد. که برخورد تندی حاکمان در عرصه سینما ی ایران با این فیلم نشان داد که املیسم هنری در ایران چقدر از قافله تمدن پرت است. هیچ نمی دانند که نشان دادند حوزه تمدنی ایرانی همیشه از طریق فرهنگ موثرتر و موفق تربوده است. او را قصد این بود که در سیاست غلیط و شدید به نام انقلاب از حوزه تمدنی ایرانی که به اسلام و ایران آغشته است موج هنری هنرهمراه با محبت و عشق به جهان عرضه کند انگار خیال می کرد که در طوقی و سلطان صاحب القران در تبلیغ خشن فرهنگ و کمی بی دقتی کرده است. کمال الملک و هم دلشدگان و وسودای ساختن کودکی حضرت محمد نشان می داد که این فیلم ساز صاحب سبک توانسته است. درد جامعه را به خوبی تشخیص دهد. حوزه تمدنی ایرانی را با هنر و فرهنگ به جهان نشان دهد.
حال بعد دو دهه دختر وی با میراث مد و هویتی تاریخی از رفتارو نمایش مد به کن رفته است تا سوغاتی ایرانی را به جشواره مد نشان دهد. این بار املیسم به این نمایش هویتی ایرانی حمله کرد. و فکل ها هم مسئله را به چیزی نگرفتند. اما مهم رفتار املیسم هنری در جامعه ما بود. به هر شکل پرداختن به رفتار و حضور لیلا حاتمی می تواند نکاتی را در باره حضور حوزه تمدنی ایرانی باز کند، که به این نکات می پردازیم. حضوری که بر چند ویژگی تمرکز داشت.
۱- نشان از حوزه تمدنی دیگر.
۲- توجه به ارائه نمایشی بر اساس زیبا شناسی بر اساس جلوه هنری تا الویت جذابیت جنسی محض.
۳- تلفیق هنرمد با تاریخ یک سرزمین که حوزه فرهنگی خود را داراست.
۴- ارائه مدلی برای هزاران هزار که به باور های امثال وی نزدیک هستند. به شکل آزادانه
۱ - نشان از حوزه تمدنی دیگر
حوزه های تمدنی با غذا و پوشش و متد و اندیشه…. با هم متفاوت می شوند. البته این به معنی تفاوت به معنی تضاد با هم نیست بلکه حتی تفاوت ها تا حدی با هم دور و هم نزدیک هستند. هر حوره تمدنی رویکرد متفاوت و متنوع دارد. نوع معمولی و بازاری از هنر تا نوع متعالی تر یا وزین تر از هنر وجود دارد. اما درمیدان جلوه ونشان دادن حوزه ها تمدنی با یک دیگر رقابت می کنند هر حوزه تلاش می کند که متناسب با شرایطی که هست و حضور دارد خود را نشان دهد. حوزه های تمدنی زنده با هم داد ستد دارند و توان اثر گذاری بر یکدیگر را تجربه می کنند.
لیلا حاتمی مطابق معمول می توانست دو کار بکند مدل معمول را برگزند. همراه با حجابی که باید همراه داشته باشد. اما وی مانند پدرش خال بالا زد بدون این که کسی یا تفکری را تحقیر کند. در پوشیدن لباس سنتی اما زیبا که تاریخ سرزمینی را به همراه خود دارد و این لباس قدمتی تاریخی در فرهنگ ایرانی دارد. سبک آن و فرم لباس نشان دهنده نوعی رفتار است که قسمت هنری حوزه تمدنی ایرانی را که در حال یافتن خود است را نشان می داد. هنر نقده دوزی بر روی لباس وی که قدمت طولانی در ایران دار را وی به نمایش گذاشت.
۲ - توجه به ارائه نمایشی بر اساس زیبا شناسی بر اساس جلوه هنری تا الویت جذابیت جنسی محض
نوع آدمی با ویژگی مشترک تعریف می شود. حواس آدمی به دنبال مسائل مشخصی است این اشتراک نوع انسان است که تاریخ بشر را برای آدمیان قابل اعتنا می کند. زیبایی کلئوپاترو گذشت مادر ترزا….. هر دو جلوه هایی از ویژگی بشر است. اما از اولی به سوی دومی می روند نمی توان به اجبار کسی را از حواس مورد نظرش دور کرد. جشنواره کن جشنواره مد و طنازی و جذابیت جنسی هم است حال اگر کسی در این جشنواره با وجود امکان طنازی جنسی تلاش کند که خال بالا بزند و در پوشش و رفتار خود حتی وزین تر از سال و سالسش نشان دهد باید به او توهین کرد. تازه در این نمایش از حوزه تمدنی خود هم جلوه آورد. این رفتار را لیلا حاتمی انجام داد. اما افراطیون این فرصت را از فرهنگ ایرانی گرفتند. وزارت ارشاد هم ناتوان از جلوه دادن این هنر لیلا حاتمی در مقابل املها رفتاری دفاعی به خرج داد. در صورتی که این رفتار وی می توانست ستوده شود چرا که تلفیق زیبایی و مد همراه با وزانت بود. به راستی مدعیان الگو برای جهان می خواهند املیسم را به دنیا معرفی کنند.
۳- تلفیق هنر مد با تاریخ یک سرزمین که حوزه فرهنگی خود را داراست.
ایران سرزمین فرهنگی است از ایران بسیاری به کن آمده اند که محترم هستند اما کمتر کسی با هویت فرهنگی تاریخی ایران به کن پا گذاشته است. حتی لیلا حاتمی هم برای این نوع ورود سیری را طی کرده است. تلفیق مد با هویت فرهنگی و برانگیختن حس زیبا شناسی همراه با آن که در بی برنامه گی وزارت ارشاد و هم کم کاری رسانه های ایرانی جلوه داده نشد و در آخر سر هم با حمله امل ها به حاتمی کم رنگ تر شد.
آنانی که پا به کن گذاشته اند می تواند با بررسی نحوه حضورشان نشان داد که تا چه میزان هویت خود را هنر و زیبایی را همراه کرده اند. بدون این که در طنازی و جذابیت جسمی افراط به خرج دهند و به فکر نمایش جنسی از خود باشند. لیلا حاتمی در این مورد نمره قابل قبولی می گیرد.
اما رسانه های هویت و ملی ایرانی خارج از کشور به این مسئله تا چه میزان پرداختند و هم رسانه های مستقل در داخل به جنبه به چه میزان اهمیت دادند؟
بی گمان موج حمله املیسم فرهنگی در ایران باعث می شود که نگاه های حمایتی هم به ناچار فقط به تبرئه کردن یا حمایت سیاسی از یک پدیده بپردازند.
۴ - ارائه مدلی برای هزاران هزار که به باور های امثال وی نزدیک هستند. به شکل آزادانه
از این سخن فهم نمی کند مدعی املیسم ما چرا که نمی داند که نمی شود مدام با فریاد و زور اجبار به همه اعلام کرد که چادر حجاب برتر است. آن هم چادری که این جماعت به زن عرضه می کنند. اگر چادر حجاب برتر است باید تمام مردان این نظام همه همانند طالبان با ریش و سر بند بیرون آیند نه با کت و شلوار.
با این حال کن جشنواره مد هم است که هزاران هزار انسان به آن می نگرد. در این میان هستند فراوان دختران و پسرانی که مسلمان هستند یا به جلوه های فرهنگی دیگر سرزمین ها علاقه دارند اینان فهم زیبا شناسی دارند انتخاب می کنند. معروف است که یکی از بزرگترین طراحان جنجالی مد لباس فرانسه در اواخر سال قرن بیستم در طراحی خود از پوشش های شرقی در طراحی استفاده کرد که مورد استقبال هم قرار گرفت چرا که زیبایی را در این طراحی با نوآوری تلفیق می کرد. با این همه نمی توان منکر شد که آنان که مدعی سبک زندگی هستند باید برای لباس و پوشش طرح داشته باشند. وقتی مرجعی اعلام می کند که اسلام برای نفس کشیدن و خوابیدن و هر عملی در زندگی دستور دارد باید نشان دهد که این دستور و برنامه آیا مقبول است و نسل جدید می پسندد. چرا که انتخاب باید از روی میل باشد.
حال هنرمندی با پوشش ایرانی به میدان مد کن آمده است که هویت و زیبایی را با هم تلفیق کرده است. این عمل باید آن سان مورد توجه قرار بگیرد که برای مخاطبان مسلمان و هم شرقی این جشنواره را تحت تاثیر قرار دهد این عمل به حمایت رسانه ای و هم حمایت های گوناگون نیاز دارد. حال ممکن است کسی روسری یا قسمتی از لباس را نپسندد اماکلیت پوشش و رفتار هنرمند می تواند موثر واقع شود. در نتیجه به عنوان مد جدید مورد توجه قرار بگیرد.
در خاتمه می توان گفت که لیلا حاتمی پدر را تکمیل می کند البته نه در کارگردانی که ای کاش چنین بود. اما پدر که نشان داد که دل در گرو هویت ایرانی دارد. سوغات ایرانی او برای غرب در فیلم دلشدگان شعر و عشق و لطف با زبان ایرانی است. این بار دختر وی هم چون پدر در نقش داور جشنواره کن با هویت ایرانی ظاهر شد. نشان داد که از سرزمینی فرهنگی می آید که در تکاپوی یافتن خود است. اگر چه املان فرهنگی به او تاختند و برخی از فکلان فرهنگی هم به اندازه کافی به کار مهم وی توجه نکردند. اما این پدر و دختر در اندازه های بالا در فرهنگ ایرانی جای دارند.
اگر مقایسه کنیم سیر هنرمندانی ایرانی که در غرب ظاهر شدند و اما به ناچار در این فرهنگ به تقلید پرداختند به خصوص برخی که ضد غرب بودند اما از غربیان غربی تر شدند. پی میبریم که امثال این پدر و دختر که با فرهنگ غرب جدال نداشتند تا چه میزان بر هویت خود متکی هستند که در قویترین جلوه های هنری تمدن غرب هم با متانت و سر بلندی بر فرهنگ خود می بالند. حتی اگر در داخل املان فرهنگی برایشان سخت گیرند. برخی از فکلان فرهنگی به این پدر و دختر بی اعتنا باشند. اما کارشان مورد ستایش خواهد بود و هم جایگاه در نزد فرهنگ و هنر ایرانی خواهند داشت.