نگاهی به تولیدات وزارت اطلاعات در سینما و تلویزیون
پیدا کردن و بررسی فیلمهایی که غیرمستقیم و با حمایت وزارت اطلاعات ساخته شدهاند لابد باید کار سختی باشد. کار اطلاعاتی توام با پنهانکاری و مخفیکاری است و قرار نیست کسی از آن با خبر بشود. پس چارهای نیست جز طرف شدن با متن که عیان رو در روی ماست. فیلمها و سریالهایی که ساخته شدهاند و میتوان با دیدن مضامین و شخصیتهایش حدس زد که پشت پردهاش اتاق فکر فرهنگی وزارت اطلاعات بوده. این بازی حدس زنی و خواندن نانوشتههای متن اما از ماه گذشته و با اعلام محمود علوی وزیر اطلاعات دولت روحانی احتمالا به پایان خواهد رسید. طبق اعلام رسمی علوی، وزارت اطلاعات از این پس وارد فعالیت فرهنگی خواهد شد و فیلم و سریال تولید میکند و به عنوان اولین تولیدی این وزارتخانه هم سریال پازل- به تهیهکنندهگی محمد پیرهادی و کارگردانی ابراهیم شیبانی- معرفی شد و روی آنتن رفت. سریالی که قهرمانانشان ماموران اطلاعاتی بودند و تم و داستان سریال هم مربوط به فعالیت هستهای ایران میشد. اما شاید محدود دانستن مضامین محصولات تولیدی وزارت اطلاعات، به معرفی پرنسل و مامورانش، سادهلوحی باشد. تجربه ثابت کرده که گروههای اطلاعاتی برای اثر گذاشتن روی جامعه، به سمت گونهها و داستانهای مختلف و متفاوتی خواهند رفت. از داستانهای تینایجری تا تبلیغ تولید نسل و ازدیاد جمعیت.
پناهنده- رسول ملاقلیپور
احتمالا این فیلم، اولین ساختهی سینماییای است که یکی از قهرمانانش یک مامور اطلاعاتی امنیتی است. رسول ملاقلیپور به همراه حمید آخوندی- که سمت مشاور او در نوشتن فیلمنامه و تهیه فیلم را داشته و بعدها به عنوان تهیهکننده آثار ارزشی مشغول به کار شد- سازمان مجاهدین خلق را به عنوان دشمن درجه یک جمهوریاسلامی محور و مرکز فیلمشان قرار دادند، تا با خلق موقعیت تعقیب و گریز بین تروریست وابسته به سازمان و اعضای جدا شده، مامور اطلاعاتی ایران- علی با بازی عبدالرضا اکبری- را تبدیل به مامنی بکنند که زن و شوهر جدا شده از سازمان مجاهدین خلق به او پناه ببرند و در حقیقت مفهوم کلمهی جاافتادهی “پناهنده” تغییر بکند. در فیلم ملاقلیپور زاپاتا که مامور سازمان مجاهدین برای برگرداندن اعضای بریده است، بیرحم و قسیالقلب تصویر شده و از سمت دیگر علی و ارشدش- با بازی محمد کاسبی- دو نیرو اطلاعاتی رئوف هستند که زن و شوهر سابقا مجاهد را در خانهشان پناه میدهند و برای نجات دادنشان دست به هر کاری میزنند، بدون اینکه خودشان را مورد تهدید و بازجویی قرار بدهند.
[حمید آخوندی بعدها به عنوان تهیهکننده مجموعه صندلی داغ را برای تلویزیون تهیه کرده که بعد از فصل اولش که به مصاحبه با هنرمندان و ورزشکاران اختصاص داشت، به سراغ قالیباف و محسن رضایی و شخصیتهای سیاسی رفت. او همچنین قصد داشت سریالی درباره واحد اطلاعات عملیات جبهه بسازد.]
روز شیطان-بهروز افخمی
بهروز افخمی و سیدضیا هاشمی احتمالا به سفارش مستقیم سعید امامی- که در آن دوران پیشنهادهایی هم به مسعود کیمیایی و بهرام بیضایی داده بود- روز شیطان را تولید کردند که داستان توطئه بمبگذاری گروه سلطنت طلبی را روایت میکند که توسط ماموران زبده اطلاعاتی خنثی میشود. اینبار ماموران اطلاعاتی- با بازی علی دهکردی و عبدالرضا اکبری- بیشتر از تصویری عقیدتی مثل پناهنده- مثلا سکانس سینهزنی و نوحهخوانی- چهرهای عملیاتی دارند و به نوعی و براساس علایق بهروز افخمی یادآور فیلمهای غربی هستند. اینبار هم بدمن داستان از خارج کشور- اینبار به جای عراق از فرانسه- وارد ایران میشود و کاملا برای تخریب و ترور تربیت شده و آخر به دست ماموران اطلاعاتی کشته میشود. ماموران اطلاعاتی پناهنده که ساده زیست و مهربان بودند، اینجا تبدیل به ماموران شیکی شدهاند که تخصص دارند و میتوانند جلسات گروه برانداز سلطنتطلب را رصد و در داخل کشور، توطئه بمبگذاری را عقیم بکنند.
[سیدضیا هاشمی که بیشتر به سینمای فیلمفارسی و به اصطلاح بدنه وابسته است، چند سال بعد از این فیلم، اعتراض را تهیه کرد که روایتی تجاری و به سبک مسعود کیمیایی بود از اعتراضات دانشجویان در سال ۱۳۷۸. بهروز افخمی هم به عنوان کارگردان، فیلم زندهگی آیتالله خمینی را جلو دوربین برد و حالا هم مشغول ساخت دومین پروژه رسمی وزارت اطلاعات به نام “روباه” است.]
ضیافت- مسعود کیمیایی
علی یزدانی فیلم مسعود کیمیایی در حقیقت همان قیصر همیشهگی است که اینبار به جای چاقو، اسلحهی گرم در دست دارد و جای اینکه بیپشت و پناه باشد، به پشت گرمی قانون و حکومت از دوستانش حمایت میکند. در ضیافت گروه مشکلساز برای امنیت نظام نام و مشخصه خاصی ندارند. نه سلطنت طلب هستند، نه مجاهد. صرفا یک گروه مخوف و پیچیده اقتصادی هستند که سررشتهشان در خارج کشور است و مدتهاست که زیر نظر علی یزدانی و گروه اطلاعاتیاش هستند و در پنج دقیقه آخر فیلم، بعد از روایت کیمیایی دربارهی رفاقت و عشق، همه دستگیر میشوند. در ضیافت مامور اطلاعاتی چهره و هنر خاصی ندارد؛ به جز همان کاراکتر رفیقباز محبوب کیمیایی که به خاطر دوستانش حاضر به هر کاریست.
[تهیهکنندهی فیلم کارنامهی عجیبی دارد. از یکسو فیلمفارسی تهیه کرده- مثل مستاجر- از سوی دیگر فیلم “پری” به کارگردانی داریوش مهرجویی را جلو دوربین برده. در اشک سرما در بطن یک داستان عاشقانه، پنبه کردهای مخالف نظام ایران را زده و سالهای اخیر تهیهکننده نزدیک به نیروی انتظامی بوده که به مناسبت هفتهی نیروی انتظامی سریال و تله فیلم تولید میکند. کیمیایی هم بعد از داستان پر و صدای همکاری با سعید امامی که هر چند وقت یکبار سر باز میکند، همچنان مشغول ساختن فیلمهاییست به سبک خودش که در دوران و شرایط مختلف اتفاق میافتد. از داستان رفاقت آلوده شده به سیاست در دوران “ستمشاهی”- “جرم”- تا خیانت زن به مرد وسط خیابانهای آشوبزدهی سال ۸۸ -محاکمه در خیابان-]
آژانس شیشهای- ابراهیم حاتمیکیا
سلحشور با بازی رضا کیانیان در فیلم حاتمیکیا شخصیت چندان مثبتی محسوب نمیشود. چون روبهرو این مامور خونسرد اطلاعاتی، دو بسیجی از جان گذشته هستند که قرار است قهرمان تماشاگران فیلم بشوند. او به عنوان حافظ امنیت کشور رو در رو حاج کاظم و عباس میایستد و برای آنها به خاطر حضور در جبهه، مصونیتی قائل نیست. حاتمیکیا اما در آخر روایتش به نوعی هوای هر دو طرف را دارد. از یکسو حاج کاظم را تبدیل به قهرمان دلسوخته میکند و از سمت دیگر سلحشور هم مامور وارد و خبرهای است که با یک نقشهی حساب شده، قانون شکنهای حزباللهی را به دام میاندازد و فقط حکم مستقیم رهبری باعث میشود که از دستگیری آنها صرف نظر بکند.
[همان زمان دربارهی تهیهکننده این فیلم- مهدی کریمی- شایعات زیادی سر زبانها بود که پررنگترینش مربوط به عضویتش در گروه انصار حزبالله بود. کریمی این شایعات را تکذیب کرد و موسسهاش ورا هنر چند سال بعد به خاطر بدهیهای مالی تعطیل شد. حاتمیکیا اما بعدها در به رنگ ارغوان به طور مستقیم زندهگی یک مامور امنیتی را روایت کرد و در چند فیلم- از “موج مرده” تا “دعوت” و “گزارش یک جشن”- به مضامین مورد علاقه این سازمان پرداخت.]
به رنگ ارغوان- ابراهیم حاتمیکیا
چیزی که گویا برای وزارت اطلاعات خیلی مهم است، نشان دادن تصویریست انسانی از ماموران و پرسنلش. عاشق شدن مامور اطلاعاتی در “به رنگ ارغوان” هم احتمالا به خاطر همین اتفاق میافتد. بهزاد با بازی حمید فرخنژاد در میان ماموریت، عاشق دختری میشود که پدرش عضو یکی از گروههای معاند جمهوریاسلامی است. تم ماندن در دو راهی وظیفه سازمانی و احساس شخصی، در حقیقت قرار است تصویر عمومی از ماموران اطلاعاتی را تغییر بدهد یا تلطیف بکند. تصویری که در جامعه کاملا با خشونت و بیرحمی تنیده شده، در به رنگ ارغوان جایش را به ماموری مهربان و انسان و عاشق پیشه میدهد که به خاطر حس شخصیاش، وظیفهاش را هم زیر پا میگذارد و مورد بازخواست ارشدش هم قرار میگیرد.
[ساداتیان بعد از تهیه اولین فیلمش- جوجه اردک من- در موقعیت تهیه فیلم مناقشهبرانگیزی مثل به رنگ ارغوان قرار گرفت که البته نزدیک به پنج سال توقیف بود. ساداتیان بعد از تهیه این فیلم، سعی کرد فیلمهای اجتماعی بسازد و با فیلمسازان جوان همکاری بکند.]
فیلمهایی که ماموران امنیتی در آنها نقش اول و اصلی را داشتهاند، اندک و کم هستند. اما مسلما فیلمهایی که با مضامین و تمهای مورد علاقه این وزارتخانه ساخته شدهاند، فهرست بلندبالاتری دارند. وقتی ابراهیم حاتمیکیا فیلم دعوت را به تهیهکنندهگی محمد پیرهادی ساخت- پیرهادی تهیهکننده دو تولید رسمی وزارت اطلاعات یعنی “پازل” و “روباه” است- شایعاتی شنیده میشد که تم ضد سقط جنین فیلم از طرف گروه یا فرد خاصی به او پیشنهاد شده. فردی که کم شدن جمعیت کشور را خطرناک ارزیابی میکند و فرهنگسازی برای تولید نسل را برای جامعه ضروری میداند. سالها بعد از ساخت دعوت، رهبر جمهوریاسلامی به وضوح در سخنرانیهایش به این موضوع اشاره کرد و سریالها و فیلمهای زیادی با این مضمون ساخته شدند و قرار است تهیه بشود- از سریالهای کمدی تلویزیون تا فیلمی که افخمی قرار بود بسازد و فعلا منتفی شده است- حاتمیکیا بعد از دعوت، گزارش یک جشن را با تهیهکنندهگی محمد پیرهادی جلو دوربین برد که با دستمایه قرار دادن اتفاقات سال ۸۸، تاکید داشت که اعتراضات نباید خیابانی بشوند. منوچهر محمدی که سابقه سپاهی بودنش را پنهان نمیکند هم سالهاست مشغول ساختن پروژههایی با محوریت روحانیت است تا چهره این قشر را برای جامعه دلپذیرتر بکند. زنده کردن مضمون از دست رفته دفاع مقدس به یاری لودهگی لومپنها به دوش مسعود دهنمکی بوده و همچنان هست. طبقهی متوسط به عنوان بزرگترین دردسر حکومت ایران که نقش مهمی در اعتراضات و انتخابات دارد، در فیلمهای اصغر فرهادی سیاه و تباه تصویر میشود. و اینها فیلمهایی هستند که هیچکدام ردپای مستقیمی از وزارت اطلاعات یا سازمانهای اطلاعاتی مشابه در آنها دیده نمیشود، اما میتوان نشانی از مضامین رسمی و مورد تایید را در آنها پیدا کرد و دید.
اعلام رسمی وزارت اطلاعات در حقیقت، نقض غرضیست برای سازمانی که باید فعالیتهایش سری و مخفی باشد. شاید این بیانیه فقط اعلام حضوری رسمی باشد در دنیای هنر و فرهنگ و در کنارش به رسم سازمانهای اطلاعاتی، پروژههایی با اسم مستعار و به صورت چراغ مخفی هم تولید بشوند تا دوباره بازی سفیدخوانی و حدسزنی و حلاجی اثر از سر گرفته بشود.