هژمونی مسکو از اوکراین تا سوریه

حسین علیزاده
حسین علیزاده

راهبرد روسیه نوینی که به دستان پوتین از خاکستر اتحاد جماهیر شوروی برآمده، ممانعت از نفوذ نهادهای اروپایی – امریکایی از جمله ناتو و اتحادیه اروپا به حریم امنیتی روسیه است. روسیه نوین دیگر تحمل نمی کند جمهوری های سابقش از قبیل لتونی، لاتویا و استونی به عضویت ناتو بپیوندند. همچنان که تحمل نمی کند که اوکراین پیوسته به قرارداد همکاری تجاری با اتحادیه اروپا بماند.

بحران اوکراین از آنجا کلید خورد که ویکتور یانوکوویچ رییس جمهوری وقت اوکراین زیر فشار مسکو از امضای قرارداد مزبور با اتحادیه اروپا امتناع کرد. موضع پوتین در برابر دولت جدیدی که در پی شورش مردم و گریختن یانوکوویچ به مسکو برسرکار آمد، این بود که وی تغییر دولت در اوکراین را “ کودتای ضد قانون اساسی” و “تسخیر نظامی دولت” بخواند.

واکنش مسکو در برابر آنچه که تسخیر نظامی دولت اوکراین خوانده بود، حمایت صریح از روس تبارهای اوکراین بود. نخست این حمایت در شبه جزیره استراتژیک کریمه صورت گرفت. نیروهای روس به ادعای حمایت از روس تبارهای کریمه با مجوز رسمی دومای روسیه، این بخش از اوکراین را به اشغال در آوردند و سپس جدایی طلبان در پی یک همه ‌پرسی به جدایی آن از اوکراین و الحاق آن به فدراسیون روسیه رأی مثبت دادند. این نخستین تغییر نقشه اروپا بعد از جنگ جهانی دوم بود. در نتیجه نوبت به باراک اوباما رسید که جابجایی حاکمیت شبه جزیره کریمه از اوکراین به روسیه را “اشغال نظامی” بخواند.

جدایی کریمه هرچند در کمال آرامش صورت گرفت، تازه آغاز ماجرا بود چرا که موجب شد روس هایی جدایی طلب دو شهر شرقی اوکراین یعنی لوهانسک و دونتسک نیز عیناً خواستار جدایی از اوکراین و پیوستن به روسیه شوند. اما، بر خلاف کریمه این اقدام، جنگ خونینی را رقم زد که به گفته مقامات سازمان ملل تاکنون دست کم ۴۰۰۰ نفر از میان غیرنظامیان قربانی به جا گذاشته است. در این جنگ که هنوز شعله های آن خاموش نشده، روسیه به حمایت تسلیحاتی از جدایی طلبانی پرداخت که در برابر ارتش اوکراین هیچ نداشتند. گرچه حضور نیروهای رزمی روسیه برای جنگیدن در کنار جدایی طلب ها حتی توسط مسکو تایید شد، اما، روسیه این حضور را نه اراده مسکو بلکه حضور دوطلبانه ارتشیانش اعلام کرد!

در پی تسلیح جدایی طلبان شرق اوکراین شرایط این مناطق به گونه ای نا امن شد که در تاریخ ۱۷ ژوئیه ۲۰۱۴ یک هواپیمایی مالزیایی که از آمستردام عازم کوالالامپور بود در شهر دونتسک و به احتمال قوی توسط جدایی طلبان هدف یک موشک زمین به هوا قرار گرفت و تمامی ۲۸۳ سرنشینان آن کشته شدند.

در پی این حادثه، روسیه قطعنامه شورای امنیت را که در نظر داشت با تشکیل یک دادگاه جنایی بین‌المللی، عاملان سقوط پرواز مزبور را را مجازات کند، وتو کرد.

 

هژمونی مسکو از اوکراین تا سوریه

به گمان برخی صاحب نظران، ماه عسل روسیه ی برجامانده از شوروی با غرب، سال ها پیشتر از بحران اوکراین هنگام حمله مسکو به گرجستان در ۲۰۰۸ پایان یافته است. برای مثال ادوارد لوکاس معتقد است نظام بین الملل از ۲۰۰۸ وارد “جنگ سرد جدید” شده است. مهم ترین پیش بینی لوکاس این است که روسیه به رهبری پوتین تدریجاً از روند تعامل با غرب به سوی تقابل با آن تغییر مسیر خواهد داد.

گرچه باور آنچه لوکاس آن را جنگ سرد جدید نامیده، در آغاز دشوار بود ولی مخالفت روسیه با گسترش ساختارهای اروپایی که بحران اوکراین را کلید زد، نشان داد لوکاس چندان بیراهه نرفته است. روسیه ی پوتین نشان داده که به دنبال هژمونی نئوتزاریسم خود بر اروپاست نه شراکت با آن.

مدعای لوکاس این نیست که نظام بین الملل دقیقا در شرایط جنگ سرد قرار دارد بلکه معتقد است نمادهای تقابل روسیه و غرب یک به یک خود را نشان خواهد داد. اوکراین یکی از آن نمادها بود و اینک سوریه دیگر نماد آن. مسکو هژمونی خاورمیانه ای خود را از سوریه آغاز کرده است.

در اقدامی درخور تأمل دیمیتری پسکوف سخنگوی کرملین به تازگی اعلام داشته که اگر سوریه از مسکو درخواست حضور نظامی برای جنگیدن در کنار نیروهای بشار اسد را داشته باشد، مسکو این درخواست را در چارچوب روابط دوجانبه (بخوانید هژمونی خاورمیانه ای مسکو) مورد ارزیابی قرار می دهد.

این موضع رسمی کرملین تنها پس از دو روز از اظهارات ولید معلم وزیر خارجه سوریه اعلام شد که گفته بود در صورت نیاز، کشورش از روسیه خواهد خواست تا نیروهای روسی را برای جنگیدن در کنار ارتش سوریه به این کشور اعزام کند.

پاسخ مثبت و سریع روسیه در حالی است که بنا به اعلام منابع موثق هم اینک نیروهای روسی در خاک سوریه حضور پیدا کرده و در حال نصب استحکامات نظامی خود در خاک سوریه از جمله در فرودگاه لاذقیه هستند. نوسازی این فرودگاه موجب خواهد شد خط مواصلات هوایی روسیه از جمله اعزام آسان نیروی زمینی به سوریه تسهیل گردد. اما، آنچه مهم است اینکه این تصمیم استراتژیک مسکو پس از آن گرفته شده که به رغم ورود حزب الله لبنان از یک سو و حمایت لجستیکی و نیروهای رزمی ایران (که تهران این دومی را انکار می کند) ارتش سوریه هرچه بیشتر به زاویه راند شده است. سقوط مناطقی در شمال غرب، جنوب غرب و از جمله شهر باستنای پالمیرا در سال جاری و هدف قرار گرفتن حومه دمشق در حالی که برتری نظامی نه در دست ارتش آزاد بلکه نیروهای جهادی افراطی از جمله داعش است، زنگ خطر را به صدا درآورده که مثلث تهران- دمشق- حزب الله چندان که توقع می رفت توان مقاومت نظامی را ندارد.

بدین ترتیب در حالی که ائتلافِ به رهبری امریکا مرکب از چهل کشور از وارد کردن نیروی زمینی خودداری کرده و صرفاً به حمله هوایی به مواضع داعش بسنده کرده، روسیه جای خالی امریکا و متحدانش را اما، در حمایت از بشار اسد پر می کند.

این در حالی است که مسکو و تهران هر یک نوعی طرح سیاسی را برای برونرفت از بحران ارائه داده اند تا هم ابتکار عمل دیپلماتیک و هم ابتکار عمل نظامی را در دست داشته باشند. مخرج مشترک هر دو طرح، بقای اسد در قدرت است در حالی که تاکنون موضع رسمی واشنگتن، همپیمانان عربش و اپوزیسیون مسلح، حذف بشار اسد از معادلات سوریه است.

چند دور میزبانی مسکو از برخی اپوزسیون سوریه، روسیه را قانع ساخته که آنان به کمتر از حذف بشار اسد راضی نیستند؛ شرطی که نه در معادلات تهران جا دارد و نه مسکو.

بدین ترتیب، در حالی که مسکو توانسته موازنه قدرت را در اوکراین به گونه برهم بزند که کریمه را به خاک خود ملحق کند و شهرهای جدایی طلب اوکراین را در حمایت نظامی خود قرار دهد، اینک وزن نظامی خود را به سوریه منتقل کرده تا آنجا که برای برقراری هژمونی خاورمیانه ای خود در کنار هژمونی اروپایی اش، آماده اعزام رسمی نیروی زمینی هم هست، تصمیم به چنین جسارت رسمی را هنوز مسکو درباره اوکراین همسایه و هم تاریخش به زبان نیاورده است.